گل ـ نوشتن اين مطلب كمي لذت دارد مخصوصا وقتي آخرين مصاحبههاي مايليكهن و علي دايي عليه همديگر را بخوانيم. در فوتبالي كه توهين كردن و تهمت زدن به ديگران يك شاخصه فرهنگي لوكس! به حساب ميآيد، نوشتن از منصور ابراهيمزاده شايد نه براي نويسندگان جذاب باشد نه براي خوانندگان! شايد اگر جاي منصور ابراهيمزاده ميرفتيم سراغ فيروز كريمي و آخرين مصاحبهاش، اين مطلب هم جذابتر ميشد هم جاندارتر و هم درصد خوانندههايش بالاتر ميرفت.
در روزگاري كه بعضي مربيان تيمهاي باشگاهي رويشان نميشود همكاران را با فحشهاي «چارواداري» خطاب كنند اما الفاظ مودبانهشان از نيش مار كبرا بيشتر «زهر» دارد، منصور ابراهيمزاده همچنان دارد ادب و وقار خرج ميكند.
درست است كه «حكم» كوبيدن ديگران با ناپسندترين الفاظ است اما منصور ابراهيمزاده «دست» خودش را باز ميكند. وقتي سرمربي تيم ملي را «بيفكر»، «دردسرساز» و غيرفوتبالي خطاب ميكنند، وقتي مربيان بازنده و ناكام هفتههاي نخست ليگ در اقدامي هماهنگ، سرمربي تيمملي را ميكوبند تا باختها را از ياد ببرند، تنها منصور ابراهيمزاده است كه «آقايي» ميكند، همرنگ جماعت نميشود و جاي لگدزدن به آنكس كه زمين خورده، ميكوشد تا خارج از پردهدريها و هتاكيها با «پيشنهاد» و «احترام» كار خود را پيش ببرد. او هم مثل پرويز مظلومي از اردوي تيم ملي راضي نيست و مثل او بابت از دست دادن مليپوشانش دلخور است، اما ببينيد كه او چگونه حرف ميزند ...
راستي هيچ از خود سوال كردهايد چرا امثال ابراهيمزاده و جلالي در اين فوتبال اينقدر كمياباند و امثال خداداد، مايليكهن، قلعهنويي و ... چنين پرتعداد؟
هر چند اولويت با مصاحبههاي جنجالي و حرفهاي پوچ و بيسروته است اما در رسانههاي ورزشي هنوز هستند كساني كه كلاه از سر برميدارند به نشانه يك دنيا احترام و قدرداني از كسي كه اين روزها لقب گمشده «آقا» بيش از هميشه برازنده اوست. ثابت قدم باش «آقا»ي ابراهيمزاده.