۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد ۱۲۹۰۷۵

آقاي یاوری! تو کنگانی را سکته دادی

همین باعث می شود که مهاجرانی به شوخی بگوید محمود بیا یک بار هم حرف مرا گوش کن. این بازی را تو بباز در قم هم ما می بازیم.
گل - خبر بستری شدن مدیر عامل شاهین مارا به بیمارستان فیروز گر می کشاند. مهاجرانی را کنار کنگانی می بینم.احوالی می پرسم ...

 کنگانی می گوید صبح رفتم پس از یک سال یکی از دوستان را در آموزش وپرورش ببینم که آنجا حالم بد شد. چندروزی بود درد در ناحیه قفسه سینه داشتم والبته به آن اهمیتی ندادم.

حشمت خان سر شوخی را باز می کند.محمود یاوری هم از راه می رسد.او از طریق تماس با حشمت خان قضیه را فهمیده وبا حسن آذرنیا به بیمارستان آمده اند. یاوری که پیداست از برد صبا خوشحال است کنار حشمت خان می نشیند .

 علت بیماری کنگانی را جویا می شود وحشمت خان می گوید: تو فصل قبل بوشهری هارابه باخت عادت داده ای دیروز یک برد آوردیم از شدت هیجان سکته کرد. یاوری می گوید: نه!چون من وتیمم راحت می بردیم به گل دقیقه93عادت نداشته!بعد نگاهی به مانیتور بالای سر کنگانی می اندازد ومی گوید این مانیتورهمه درون آدم را نشان می دهد. وقت خوبی آمده ام تا بدانم برای بازی این هفته چه برنامه ای دارید.

همین باعث می شود که مهاجرانی به شوخی بگوید محمود بیا یک بار هم حرف مرا گوش کن. این بازی را تو بباز در قم هم ما می بازیم.

 یاوری می گوید نه که من هم به حرف شما اعتماد دارم چشم. هم بوشهر را می برید وهم می آیید قم برد می خواهید. خنده بلند حضار داد پرستارها را در آورده. یکی به یاوری زنگ می زند واز کنگانی سراغ می گیرد. محمود خان می گوید چیز مهمی نیست.با دکترش حرف زدم .

گویا دیشب خواب دیده از صبا 5گل می خورند حالش بد شده من هم آمدم اینجا که به او بگویم من نمک پرورده بوشهری ها هستم وبیش از یک گل نمی زنیم. این را که شنید حالش خوب شد وقرار است مرخصش کنند. حشمت خان ول کن یاوری نیست. می گوید: محمود این همه را ه می خواهید بیایید ودست خالی برگردید. نیامده سه برصفر را قبول کنید.

 یاوری جواب می دهد: این تیم خوراک من است. همه آنها را می شناسم. حشمت خان روبه او می گوید مشکلت همین جاست. فکر می کنی شناخت داری. سبک بازی همه عوض شده ویاوری پاسخ می دهد: مثلا روی دودست راه می روند؟ نکند منصور تنهایی را می خواهید دروازه بان بگذارید؟

کری خوانی دوسرهنگ بازنشسته تمامی ندارد.یاوری می گوید به خدا خوشحالم که به بوشهر برمی گردم. مردم آنجارا دوست دارم کری خوانی قدیمی ها هم با امروزی ها فرق دارد.دود اینجا هم از کنده بلند می شود.
ارسال به دوستان