۲۷ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۲۵۷۹۱
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۱ - ۲۳-۰۴-۱۳۸۹
کد ۱۲۵۷۹۱
انتشار: ۱۵:۴۱ - ۲۳-۰۴-۱۳۸۹

رحیم صفوی: اگر ما پاسدارها در زمان قاجاریه بدنیا آمده بودیم آن اتفاق ها می افتاد؟

درست در زمان جنگ با روسها ، طی قرارداد گلستان در سال 1813 میلادی و عهد نامه ترکمنچای درسال 1828 میلادی که صدها هزار کیلومترمربع ازسرزمین ایران جدا شده و یک ننگ و ذلت برای قاجاریه در تاریخ ایران باقی ماند.

مهر: اهداف و خصوصیات اصلی سپاه از دیدگاه امام؛ پاسداری سخت تر شده است؛ تفاوت های سپاه 89 با سپاه 58؛ سپاه قوی ترین نیروی نظامی منطقه است؛ وفاداری به ولایت موجب عاقبت به خیری است؛ پاسدارها از گروه گرایی نهی شدند نه سیاست؛ عده ای از داخل به آمریکا و انگلیس چراغ سبز می دهند؛ کشور باید آرام باشد، مردم از نزاع خسته اند؛ متحد استراتژیک در منطقه نداریم؛ خاطره فرار سردار فضلی و دیدار امام؛ روایت دیدار با آیت الله بهجت؛ نامه ای خواندنی از دوران جنگ و....

دکتر سیدیحیى (رحیم) صفوى، فرزند سیدعباس متولد 1331هجری شمسی و زادگاهش روستاى همام از بخش باغ بهادران شهرستان لنجان از توابع استان اصفهان است. وی در سال 1348 آخرین سال تحصیلى در مقطع دبیرستان را ‏گذرانده و در همین سال بود  که  والده اش بر اثر بیمارى سرطان درگذشت و در اصفهان به خاک سپرده شد.

این سردار ارشد دوران دفاع مقدس، مدرک کارشناسی خود را دررشته زمین‌شناسی ازدانشگاه تبریز درسال1354 (پیش از انقلاب) اخذ کرد و بعد از جنگ و در سال 1374، فوق لیسانس جغرافیای سیاسی را از دانشگاه امام حسین و دکترای همین رشته را از دانشگاه تربیت مدرس در سال 1380 گرفت. سردار صفوی از سال 1376 تا 1386 مسئولیت فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشته است و هم اکنون به عنوان دستیار و مشاورعالی فرمانده معظم کل قوا در امور نیروهای مسلح مشغول انجام وظیفه می باشد.

"حاج رحیم" یا به قول بچه های قدیمی سپاه "آقا رحیم" همچنین سفر به سوریه ، لبنان و فرانسه را نیز درکارنامه خود دارد. سفر به سوریه به منظور شرکت در دوره های آموزش جنگهای چریکی در قبل از انقلاب بود و همچنین رفتن وی به فرانسه در پائیز57 برای دیدن امام خمینی (ره) بود.

"وقتى امام خمینى را دیدم، حالتى به من دست داد که در طول زندگى و عمرم آن لحظه را هرگز فراموش نمى‏کنم. نورانیت چهره‏ حضرت امام، حالت چشم‏ها، قد رشید وجذابیت سیماى ایشان، مرا غرق وجودشان ساخت. وقتى دست ایشان را بوسیدم بى‏اختیار  گریه کردم، گریه ‏اى از ته دل با تمام وجود و شیفتگى، از شدت گریه (که از سر شادى بود) کنترل خود را از دست داده بودم. براى اولین بار بود که امام و مرجع تقلید خود را مى‏دیدم و حالتى در وجودم احساس کردم که وصف‏ناپذیر است"

به بهانه فرارسیدن سالروز ولادت با سعادت حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) و روز پاسدار ، در دفتر فرمانده سابق سپاه پاسداران حاضر شدیم تا گفتگویی را با ایشان انجام دهیم .

دکتر صفوی با سابقه 17سال تدریس در دانشگاه‌های امام حسین (ع)، ‌شهید بهشتی، علامه ‏طباطبائی و امام صادق (ع)، تاکنون 11 کتاب در زمینه‌های جغرافیای نظامی و سیاسی به رشته تحریر درآورده است که از جمله آنها در سال گذشته کتاب "وحدت جهان اسلام چشم انداز آینده" عنوان نخست کتاب سال تقریب را به خود اختصاص داده بود. وی هم اکنون در حال نگارش کتابی تحت عنوان"جغرافیای جهان اسلام"می باشد، این کتاب تک جلدی بوده و به مسائل جغرافیای سیاسی و فرهنگی و حتی وضعیت نیروهای مسلح 57 کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامی می پردازد. البته آمارهای موجود در این کتاب مربوط به سال 2009 میلادی است.

درمصاحبه با سردار صفوی دونکته خیلی جالب بود یکی اینکه ایشان هنگام مصاحبه و درپاسخ به برخی از سئوالات چشم های خود را می بست و دیگر اینکه هر جایی که صحبت از امام خمینی(رض) می شد فرمانده سابق سپاه به شدت منقلب می شد و بغض می کرد. بطوریکه یکی دو دفعه گفت ریه های من شیمیایی شده دعا کنید که انشاء الله تا آخر امسال شهید شوم تا هرچه زودتر به خیل شهداء وامام شهداء بپیوندم.

در بخشی از مصاحبه هم آقا رحیم از ما پرسید می دانید که یک من چقدر می شود که ما گفتیم در حدود 3 کیلو اما ایشان با خنده به ما گفت: "نه آقا، هر یک من در اصفهان ما برابر با 6 کیلوست"! در قسمت دیگری از مصاحبه نیز گفت: "مردم از اینکه سیاستمداران با هم می نشینند و به قول ما اصفهانی ها به هم اره می دهند و تیشه می گیرند خسته شده اند".

در اثنای مصاحبه چندین بار سردار به پای نقشه جغرافیایی ایران وهمسایه هایش که بر روی دیوار دفترش نصب شده بود آمد و برخی مسائل را از روی نقشه برایمان توضیح  داد.همچنین در پایان مصاحبه سردار برخی از عکسهای کتاب "از جنوب لبنان تا جنوب ایران" را با ما مرور کرد وخاطراتی از آنها گفت اما وقتی به عکس یکی از سرداران سپاه که هم اکنون یکی از دولتمردان به شمار می آید رسید از سردار خواستیم که در مورد ایشان صحبت نماید که وی به شدت پرهیز کرد.

سردار صفوی در هنگام ورق زدن کتاب "از جنوب لبنان تا جنوب ایران" صفحه 337 را به ما نشان داد و گفت این مطلب را حتما در خبرگزاری خود چاپ کنید تا بلکه صاحب این نامه پیدا شود. چون من در همان سالها خیلی بدنبال نویسنده این نامه گشتم اما بدلیل اینکه این نامه آدرس و شماره ای نداشت نتوانستم او را پیدا کنم. مطلبی که به عنوان سند شماره 39 در صفحه 337 کتاب مذکور بود نامه ای از دختر9 ساله یتیمی بود به رزمندگان اسلام  که در آن با خطی کودکانه نوشته بود؛

 متن کامل گفتگو با سردار سرلشکر پاسدار دکتر سید یحیی صفوی دستیار و مشاورعالی فرماندهی معظم کل قوا در پی می آید:

*سردار به عنوان نخستین سئوال توضیحاتی را در مورد ضرورت و فلسفه تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارائه دهید.

- ازهمان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی امام بزرگوار که یک رهبر الهی و سیاسی  و بنیانگذار انقلاب اسلامی بودند با توجه به شناخت عمیقی که از تاریخ صدر اسلام و انحرافی که پس از رحلت پیامبر بزرگوار در بحث حکومت اسلامی در آن زمان به وجود آمده بود و همچنین با توجه به شناخت عمیقی که نسبت به انقلاب‌هایی که در ایران رخ داده بود وعلل شکست آنها از جمله "نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، کودتای 28 مرداد" داشتند، لذا حضرت امام برای تضمین بقا و دوام انقلاب و جمهوری اسلامی ایران و نظام سیاسی تازه تاسیس شده ، ضرورت تاسیس یک بازوی مسلح و قدرت دفاعی را که هم  از جنس مردم باشد و هم از نظر عقیدتی و سیاسی اندیشه و تفکر اسلامی و انقلابی خط امام داشته باشد را تشخیص دادند . تا این نیروی قدرتمند اسلامی بتواند ازاساس انقلاب اسلامی و نظام سیاسی دفاع کند .  بنابراین حضرت امام فرمان تشکیل کمیته‌ها و بعدها سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راصادر کردند.

* آیاهدف امام راحل از تشکیل سپاه تنها پاسداری از انقلاب بود؟

- ‌ ما دقیق نمی‌دانیم که در ذهن مبارک امام در آن مقطع چه می‌گذشت. فقط می‌توانیم تحلیل کنیم و نظر خودمان را بگوییم. انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) ، بزرگترین انقلابی است که در اواخر قرن بیستم رخ داده بود و هیچکدام از انقلابهای دنیا مانند انقلاب فرانسه،  اکتبر روسیه، چین، و حتی انقلاب کوبا اصلاً قابل مقایسه با انقلاب اسلامی نیستند.

امام (ره)  از یک تفکر جهان شمول برخوردار بودند و به کل جهان و نجات بشریت و مسلمانان جهان می‌اندیشیدند. امام تنها رهبر ایران نبودند بلکه رهبر همه مسلمانهای جهان بودند وبه اعتقاد ما شیعیان،ایشان جانشین امام زمان و نجات بخش همه بشریت بودند.

* منظورتان این است که حتی یکی از اهداف اولیه و اصلی تشکیل سپاه دفاع از تمامیت ارضی کشور هم در آن زمان نبوده است؟

- بله، چون اتفاقاً چیزی که در آن زمان اصلاً مطرح نبود دفاع از تمامیت ارضی کشور بود. زیرا در آن زمان اصلا کسی فکر نمی‌کرد که جنگی رخ دهد حتی سال 59 هم همینطور بود.

بنابراین از نظر من امام برای حفظ بقا و تضمین تداوم  انقلاب اسلامی تا ظهور حضرت مهدی (عج) یک نهاد قدرتمندی که سنخیت با اساس فلسفه سیاسی حکومت جمهوری اسلامی و همینطور با مردم داشته باشد را برپا کردند و به بیانی دیگر ایشان برای حفظ نظام سیاسی جدید جمهوری اسلامی ایران دستور تشکیل سپاه پاسداران را صادر کردند.

* شرح وظایف سپاه در چه سالی ابلاغ شد؟

- البته در اصل 150 و 151 قانون اساسی تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ضرورت آموزش نظامی همگانی ، تصریح شده است. سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی سپاه ، در 26 شهریور سال 1364 به فرمان حضرت امام تشکیل شد و در سال 1369 ودرزمان زعامت مقام معظم رهبری، حضرت آیت ا...العظمی خامنه ای نیروی مقاومت بسیج ونیروی قدس سپاه نیز تشکیل شد و تفکیک وظایف نیروهای سه گانه سپاه و ارتش صورت گرفت و ابلاغ شد.

درحقیقت امام راحل که با نگاه الهی آینده را می‌دید یعنی دوراندیشی نسبت به آینده انقلاب اسلامی داشت ومی خواست این انقلاب در مقابل هر خطر و تهدیدی چه از داخل و چه از خارج کشور، بیمه شود ، دستور تشکیل نهادی از عناصر شاخص انقلابی که اکثرا سابقه مبارزاتی داشتند داد بطوریکه یک دست این نهاد انقلابی و پاسداران  در دامن اسلام و قرآن ومرجعیت  روحانیت و یک دستش در دامن مردم باشد، یعنی متصل به بسیج مردمی باشد.

*سردار! نام چند تن از این افراد را ذکر می کنید؟

- ابتدا باید بگویم که در آن زمان پاسدارها از همه اقشار جامعه از جمله معلم، دانشجو، کارگر و روحانی بودند.  مثلاً فرمانده ما در استان اصفهان حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ احمد سالک بود.

مسئول آموزش سپاه ، شهید مهندس حبیب‌الله خلیفه سلطانی بود. ایشان در زندان مدتی با آقای طالقانی بود. آقای بهشتی شخصاً ایشان را می‌شناختند. مسئول واحد تبلیغات ما آقای حسین رضایی بود که مدت زیادی رئیس سازمان حج و زیارت بودند، و در کارشان هم موفق بودند.

*پس چرا برخی از افرادی که در آغاز جزو عناصر فعال در ساختار سپاه بودند، از خط اصلی انقلاب منحرف شدند؟

- بالاخره به مرور زمان در هر دستگاهی ممکن است عناصری پیدا شوند که مقداری با اصل تفکر و رسالت آن دستگاه زاویه داشته باشند. آن زمان هم یک نفردر سپاه اصفهان  بود که این زاویه‌ را نسبت به اهداف والای سپاه پیدا کرد که به مرور زمان آن زاویه کشف شد و از سپاه کنار گذاشته شد. طبیعتاً هرچه از انقلاب اسلامی می‌گذرد این ناخالصی‌ها و ناصافی‌ها و یا انحرافات کشف و پالایش می‌شود.

* آیا هم اکنون این گونه افراد در بدنه سپاه وجود دارند؟

- نمی توانم الان بگویم که وجود دارند یا خیر.  ولی می توانم بگویم سپاه متشکل از سالمترین و مستحکم ترین افراد و سازمان موجود کشور است و قویترین نیروی نظامی منطقه خاورمیانه می باشد.

*آقای دکتر! یک سوال متفاوت هم داریم.  چرا نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پسوند نام کشورمان "ایران" را ندارد؟

- در حقیقت این نهاد انقلاب اسلامی که بدون پسوند نام ایران تشکیل شد ، وظیفه پاسداری از انقلاب اسلامی که متعلق به جهان اسلام است را دارد و نیروهای نظامی و انتظامی که پسوند ایران را دارند ، ماموریتشان حفاظت از تمامیت ارضی کشور و استقلال کشور و دفاع ازمرزهای زمینی و هوائی و دریائی است.

* آیا از همان ابتدا لباس سبز لباس سازمانی سپاه بود؟

- بله، پاسدارها از همان ابتدا لباس سبز می‌پوشیدند.در واقع از سال 58 پوشیدن لباس سبز برای پاسدارها مصوب شد. البته به همه پاسدارها لباس دوخته شده می دادیم که این موضوع در آن زمان مشکلاتی را هم برای ما بوجود آورد. چون سایزها به هم نمی‌خورد!

*از چگونگی تشکیل هسته اولیه سپاه در استان خودتان ، اصفهان بگوئید.

- بهمن 57  ابتدا کمیته‌ای را در اصفهان به نام "کمیته دفاع شهری" تاسیس کردیم که خودمان برایش هم کارت چاپ نمودیم و هم مهر درست کردیم که آن کمیته درسال58 تبدیل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان اصفهان شد و احکام مسئولین آن از تهران صادرگردید و بودجه سالانه می گرفت.

*سردار به بودجه اشاره کردید. شما در آن زمان چطور به پاسدارها حقوق می دادید؟

- بعد از پیروزی انقلاب یعنی اوایل سال 58 استاد علی اکبر پرورش که یکی از موسسین کمیته و سپاه در استان اصفهان بودند به من 50 هزار تومان داد و گفت که این مبلغ را به پاسداران بدهید چون بالاخره آنها هم خرج دارند اما وقتی نفری هزار تومان می‌خواستم به آنها بدهم پاسداران ناراحت ‌شدند و می‌گفتند ما برای پول نیامده ایم بلکه برای پاسداری از انقلاب و دین‌مان و برای دستگیری افرادی که مردم را شهید کردند به سپاه آمده ایم. البته در آن موقع از زمان وظیفه اصلی ما دستگیری ساواکی‌ها و کسانی‌ بود که در حکومت نظامی دست داشتند. به هرحال من آن 50 هزار تومان را در صندوقی حلبی که روبروی اسلحه‌خانه‌ قرار داشت گذاشتم جالب است که بدانید مسئول آن اسلحه‌خانه شهید حسین خرازی بود که بعدها فرمانده لشکر امام حسین(ع) را بر عهده گرفت.

بعد از آن اعلام کردیم که هر پاسداری که به پول احتیاج دارد بیاید و از این  صندوق پول برداشت کند. باور کنید این 50 هزار تومان حدود سه ماه طول کشید تا تمام شود. حتی در یک زمانی خودم دیدم که یک پاسداری آمد هزار تومان برداشت و هفته بعد 200 تومان آن را برگرداند که وقتی من دلیل این کار را از او پرسیدم به من گفت که نیاز من فقط 800 تومان بود.

از ابتدا که کمیته‌ها و بعد سپاه پاسداران تشکیل شد افراد با خلوص، انگیزه وجوشش بسیار بالا می آمدند و اصلاً ‌به دنبال شغل حقوق ، ماشین و درجه نبودند. شاید هم بدشان می‌آمد. خدا می داند اینهایی که من برای شما می‌گویم داستان نیست بلکه حقیقت است.

* خود شما چه زمانی حقوق گرفتید و در صورت امکان مبلغی که به عنوان حقوق دریافت می کردید را بگوئید.

- من از اواسط سال 58 حقوق گرفتم.فکر می‌کنید من چقدر حقوق می گرفتم؟ من آن زمان ماهانه دوهزار تومان حقوق می‌گرفتم. البته به صورت دستی چون در آن زمان هنوز فیش صادر نمی‌شد من هم نمی‌رفتم بگیرم. البته در آن زمان من هم تحصیلات دانشگاهی داشتم یعنی فارغ‌التحصیل رشته زمین شناسی سال 54 از دانشگاه تبریزبودم و هم خدمت وظیفه خود را از سال 54 تا 56 در تیپ 55 هوابرد شیراز انجام داده بودم که در مدت دو سال خدمت وظیفه ماهیانه 3 هزار تومان حقوق می‌گرفتم. چون یگان چترباز در آن زمان حقوقشان زیاد بود. اما وقتی وارد سپاه شدم حقوقم فقط 2 هزار تومان بود.  بعد از اینکه درسال 59 ازدواج کرم به خاطر ازدواجم 500 تومان به حقوق‌مان اضافه کردند.حقیقتاً با 2500 من و خانمم زندگی‌مان را می گذراندیم البته اجاره خانه نمی دادیم چون خانه پدری بودیم. درمجموع باید بگویم که سپاه سال 58 با سپاه سال 89 خیلی با هم فرق دارد، البته همسرم هم شاغل در سپاه  بود و لیکن حقوق نمی گرفت و می گفت حقوق شما برای زندگیمان کافی است.

* ویژگی های برجسته پاسدارانی که در آن زمان به سپاه می آمدند را ذکر می کنید؟

- یکی از خصوصیات پاسداران ما این بود که مسلمان حقیقی و با معرفت به احکام اسلام و قرآن باشند، به طوری که اسلام را بشناسند و به دستورات آن نیزعمل کنند. مثلا شما در8 سال جنگ تحمیلی می‌بینید که افراد چطور اسلام را در عمل قبول داشتند و با شجاعت به استقبال جهاد درراه خدا می رفتند.

ببینید! دین ما اسلام است آن هم اسلام فقاهتی که مکتبی نورانی بنام مکتب تشیع دارد و اعتقادمان هم این است که مکتب تشیع اسلام ناب محمدی است. این اسلام خیلی ظرافت و پیچیدگی های کارساز دارد مثلا در این اسلام فقاهتی ، ولی فقیه حاکم و در راس حکومت اسلامی است.

*مسئولانی که اوایل انقلاب در برخی منصب ها بودند چرا در آن زمان با امام (ره) اختلاف سلیقه  پیدا کردند؟

- این اختلاف سلیقه نیست بلکه اختلاف در فکر و اندیشه سیاسی است، مثلاً نهضت آزادی‌ها هم می‌گفتند ما مسلمان هستیم. مرحوم مهندس بازرگان که چند ماهی نخست وزیر موقت ایران بود ، این جمله را می گفت که فرق ما با آقای خمینی(ره) این است که آقای خمینی(ره) ایران را برای اسلام می‌خواهد در حالی که ما اسلام را برای ایران می‌خواهیم. این حرف ایشان یعنی اینکه جمهوری اسلامی را فقط در چارچوب مرزهای ایران می خواهیم و کاری نداریم که چه بلایی سر مردم فلسطین، افغانستان وعراق و جاهای دیگرمی آید. چارچوب جغرافیایی ایران فقط به ما مربوط می شود و خارج از آن به ما مربوط نیست، این همان تفکر ملی‌گرایی است. ولی امام ایران را برای اسلام می‌خواست یعنی نجات مسلمین همه کشورهای ازدست ظالمان جهانی، رسالت الهی برای ولی فقیه و برای انقلاب اسلامی می باشد و بعنوان هدف نهائی انقلاب اسلامی  است.

*یعنی هدف امام (ره) صدور انقلاب بود.

- بله، اما منظور ایشان صدور تفکر اسلام انقلابی بود نه صدور نظامی انقلاب. یعنی جمهوری اسلامی، کانون و الگویی برای همه ملت هایی که می خواهند بر اساس قرآن و سنت حضرت رسول (ص) ، به  آزادی و استقلال و یک حکومت مردم سالار دینی یعنی جمهوری اسلامی دسترسی  پیدا کنند، می باشد ‌که البته به  خواست خدا این امردرآینده ای نه چندان دور، محقق خواهد شد.

*سردار! با توجه به اینکه به امام راحل اشاره کردید ، خاطره ای از ایشان نقل می کنید؟

- حضرت امام انسانی متقی، فکور، دور اندیش، سیاستمدار، شجاع، قاطع، صبور، رئوف ومهربان بودند و بدون تردید جانشین حضرت ولیعصر(عج) بودند.

یکی از روزها با اعضای شورای عالی سپاه خدمت حضرت امام در جماران رفتیم و به ایشان گفتیم اجازه می دهید یک عکس یادگاری با شما بگیریم که ایشان قبول کردند، یکدفعه 10 نفری رفتیم نزدیک مبل دونفری حضرت امام و اطراف آن جمع شدیم ، با فاصله ای بسیار نزدیک به حضرت امام ، و در حقیقت در بغل امام قرار گرفته بودیم و امام مثل پدری که فرزندان خودش را درآغوش  بگیرد ما پاسداران را تحویل گرفته بود . یکی از مسئولان گفت اینجا مثل پاسداری رفتار نکنید این در حالی بود که امام یک فرد مسن، ظریف و نحیف بودند و ایشان  فرمودند اشکالی ندارد مثل پاسداران عمل کنید.
 
خاطره دیگر من مربوط به سردار فضلی است، قبل از شکست حصر آبادان در پنجم مهر ماه سال 1360 موج انفجار او را گرفت بطوریکه از ناحیه دو چشم نابینا شد. وقتی که من در بیمارستان طالقانی آبادان به ملاقاتش رفتم او مرا از صدایم شناخت و گفت "آقا رحیم شما آمده ای" بعد ازآن وقتی برای عمل چشمهایش به تهران آوردندش، در روز ملاقات با امام او از بیمارستان فرار کرد تا فقط بیاید امام را ببیند، امام هم دست کشید به سر ایشان و یکی از چشمهایشان به طور معجزه آسایی بعد از مدتی بینائیش را بدست آورد ،البته بهتر است این خاطره را با جزئیاتش از زبان سردار فضلی بشنوید.
 
او بعد از اینکه یک چشمش معالجه شد به من گفت وقتی از حضور امام خارج شدیم ، روز بعد من با یکی از چشم های نابینایم نوررا تشخیص می دادم.امام واقعا دستی که برسر پاسدارهامی کشید شفابخش بود وآنقدر به پاسدارها علاقه داشت که می فرمود من پاسدارها را خیلی دوست دارم به هیچ وجه نظرم نسبت به آنها بر نمی گردد.
 
یک خاطره جالبی هم از یک فرمانده ای در منطقه حاج عمران به نام مرتضی جاویدی دارم. او از بچه های لشکر 33 المهدی استان فارس  بود یعنی در حقیقت فرمانده گردانی در این لشگر بود ودر عملیات والفجر2 یک هفته با نیروهایش در محاصره عراقی ها قرار داشت که بعد از یک هفته محاصره را شکست و نیروهایش را نجات داد، بعد از آن این شخص را خدمت امام به جماران بردیم، امام پیشانی او را بوسید وجاویدی هم برپیشانی امام بوسه زد، این اولین جایی بود که من دیدم پاسداری بر پیشانی امام بوسه می زند. عملیات والفجر 2 درمنطقه حاج عمران عراق، روبروی شهر پیرانشهر در استان آذربایجان غربی انجام شد.

بازیک خاطره دیگر به نقل از یکی از پاسدارهای قم است که تعریف می کرد نصفه های شب بود دیدم امام با یک ظرف خرما آمدند روی پشت بام منزلی که در قم بود و به من گفتند شما در اینجا این موقع شب پاسداری می دهید این خرماها را بخورید که رفع خستگی شود. امام خیلی مهربان بود البته امام نسبت به عموم مردم مهربان بود.
 
خاطره دیگر من مربوط به عملیات طریق القدس یا همان آزاد سازی بستان است، ما در آزاد سازی شهر بستان که در آذرماه سال 60 انجام شد سه تیپ به نام های تیپ امام حسین، تیپ عاشورا و تیپ کربلا تشکیل دادیم که هر کدام 5 الی 6 هزار نفر نیرو داشتند و به دلیل اینکه تعداد نیروها چند هزار نفر بودند  تعداد شهدا هم طبیعتا بالا رفت به طوری که هر کدام از این تیپ ها 200 نفر و یا بیشتر ، شهید دادند.
 
بعد ازاین عملیات فرمانده این تیپ ها پیش من آمدند وگفتند که ما نمی خواهیم مسئولیت این همه شهید را بپذیریم ودیگر نمیخواهیم فرمانده این تیپ ها باشیم بلکه می خواهیم آرپی چی زن و یا تیربارچی باشیم. برادر محسن رضائی و من همه آنها را پیش امام بردیم و به امام گفتیم اینها نمی خواهند مسئولیت تیپ ها را برعهده بگیرند، تکلیف اینها چیست؟
 
حضرت امام با بینش الهی و عرفانی که داشتند این جملات را به آنها فرمودند: "شما بروید خدا را شکر کنید که در این برهه از زمان خدا شما را بوجود آورده است برای اینکه از اسلام و قرآن دفاع کنید اسماء شهدای شما از قبل در لوح محفوظ الهی ثبت شده است. شما بروید با تدبیر عمل کنید بعد از آن نگران نباشید چند نفر را کشته اید و یا چند نفر شهید داده اید". حضرت امام واقعا عالم ربانی  بودند که این جملات را فرمود ند .
 
مثلا فرض کنید اگر ما پاسدارها در زمان قاجاریه بدنیا آمده بودیم آن حوادث اتفاق می افتاد؟ درست در زمان جنگ با روسها ، طی قرارداد گلستان در سال  1813 میلادی و عهد نامه ترکمنچای درسال 1828 میلادی که صدها هزار کیلومترمربع ازسرزمین ایران جدا شده و یک ننگ و ذلت برای قاجاریه در تاریخ ایران باقی ماند. این افتخار بزرگی  برای ما نیروهای مسلح و پاسداران و بسیجیان بود که با رهبری و فرماندهی یک امام عادل، هشت سال دفاع مقدس از انقلاب وکشورمان دفاع کردیم و دشمنان بزرگی همچون صدام وحامیان جهانی و منطقه ای او را شکست دادیم وملت ایران پیروز و سربلند و بدون از دست دادن یک وجب از خاک خود از این جنگ خارج شد.
 
یا مثلا وقتی امام می گوید که اسماء شهداء شما از قبل در لوح الهی ثبت شده است یعنی اینکه ترکش های خمپاره همینطوری به افراد اصابت  نمی کرد بلکه گویی روی این ترکشها نوشته شده بود ترکش فلان خمپاره مثلا در سال 65 و در منطقه شلمچه به سر حسین خرازی بخورد و او را شهید کند. به هرحال حساب و کتابی در کار بود و شهادت ها هم انتخاب خداوند بود و البته شهداء هم خدا وجهاد در راه خدا را انتخاب کرده بودند وخوشا بحال آنها که عاقبت بخیر شدند و امیدواریم ما پاسدارهای باقیمانده از جنگ ، به امام و شهداء و رهبر عزیزمان ، حضرت آیت ا...العظمی  خامنه ای وفادار باشیم، تا عاقبت بخیر شویم .
ارسال به دوستان