فارس: احمد متوسليان در دفاعيه خود در بيدادگاه رژيم پهلوي نوشته است: آيا سزاى رجعت از فساد به نيكى و اصلاح و از ظلم به عدالت و از زور به مساوات آن است كه افراد بيگناه كه تنها به اتهامات دروغين متهم شدهاند، در دادگاه محاكمه شوند؟
در ساعت 14 روز چهارشنبه پانزدهم شهريور سال 57، احمدمتوسليان حين تكثير دو برگ اعلاميه ضدرژيم، توسط مأمورين اكيپ گشتى دايره اطلاعات شهربانى لرستان دستگير و بلافاصله مورد بازجويى قرار گرفت. آن چه خواهيد خواند متن مكتوب دفاعيه احمد متوسليان در 8 برگ دستنويس مي باشد(تصوير اصل دست نويس ها در بخش «عكس هاي مرتبط» گوشه سمت چپ الصاق شده است). دفاعيهاى كه از نوع نگرش عقيدتى و باورهاى آرمانىِ جوانى 25 ساله، همراه با اوج ذكاوت و كياست وى در امر گمراه ساختن قضات نظامى رژيم و انكار از بيخ و بن اتهامات وارده، براساس اصل مكتبى "تقيه " حكايتها در خود دارد:
بسماللَّه الرحمن الرحيم
بسماللَّه القاصم الجبّاربن، مُبير الظالمين، بسماللَّه الرّبّ المستضعفين، بسماللَّه الواحد القهّارِ الجبّار المنتقم، بسماللَّه الحىّ القيوم، بسماللَّه الاَحَدِ الصَّمَد، اَلَّذى لَم يلد و لَم يولَد وَلَم يكُنْ لَهُ كفواً اَحَد.
واژه شيعه از ريشه "شَيعَ "، به معناى پيرو هدفى مشخص مىباشد. اولين ندايى كه در صدر اسلام عليه مقامپرستى و خودكامگىهاى خلفاى بعد از پيغمبر(ص) بلند شد، نداى شيعه بود.
مكتبى كه به پيروى از عدالت، تواضع و خشوع علىu نسبت به مظلومان، مسير خود را تعيين كرده و اين خط مشى، تاكنون نيز به وسيله پاسداران حقيقى مذهب حَقّه شيعه ادامه يافته و امتياز خود را نسبت به مذاهب مقامپرست، استعمارگر يا استعمار شده - چه اسلامى و چه غيراسلامى - حفظ كرده است.
رخدادهاى تاريخ و حقايقى كه در طول زمان تا به اكنون به وقوع پيوستهاند، همگى شاهد بر اين مدعايند كه رهبران حقيقى شيعه همواره حتى اندك زمانى فرصت زورگويى و استثمار را به مقامپرستان معاصر خود ندادهاند و با نداىِ اِنّ الحَياة عَقيدَةٌ و جَهاد، پوزه آنان را به خاك فلاكت ماليدهاند و همواره در اين راه، پيروز واقعى بودهاند.
بلى، شيعه بدين ترتيب از همان اولين قدمِ زور و توطئه، حق را گفته، و حق را خواسته، و به حق عمل كرده و در اين راه شهيدانى داده تا به وجود ظلم، شهادت دهند. هدف شيعه در اصرار براى برانداختن ظلم و حُبّ جاه و مقام، اصلاح جامعه و جايگزين كردن عدل و فراهم نمودن محيطى سالم جهت كليه افراد جامعه است. چون ريشه فساد همانا مظالم، مقامپرستىها، نيرنگبازىها، گزارشهاى كذب، بوركراسىهاى مزوّرانه و پروندهسازىهاى دروغين با هدف كسب يا ارتقاء پايه شغلى، درجه و امثالهم است.
يكى از خصلتهاى شيعه، برانداختن فساد و فاسد و جور و جبار مىباشد. آنان كه براى گرفتن ستاره(3) به آسمان مىپرند و بعد از به دست آوردن آن و فرود آمدن، مظلومان و ستمديدگان و مستضعفين را زير پاى خود خرد مىكنند، از جمله فاسدان و جباران مىباشند. قرآن به صراحت در سوره شورا، آيه 41 درباره اينان مىفرمايد: اِنَّما السَبيلُ عَلى الذين يظلِمُونَ النّاسَ وَ يبغُونَ فىِالارضِ بِغَيرِ الَحقّ اُولئِكَ لَهُم عَذابٌ اَليم.
يعنى: تنها راه مؤاخذه، بر آنانى است كه به مردم ظلم مىكنند و در زمين به ناحق فساد برمىانگيزند، بر آنان در دنيا، انتقام و در آخرت، عذاب دردناك است.
و در آيه 43 همين سوره مىفرمايد: وَ مَن يضلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ وَلىٍّ مِن بَعدِه وَ تِرىَ الظالِمينَ لَما رَأ وُ العَذابَ يقُولُونَ هَل اِلى مَرَّدٍ مِن سَبيل؟
يعنى: هر كه را خدا گمراه كند، ديگر جز خدا براى او ياورى نباشد و ستمكاران را بنگرى كه چون عذاب قيامت را به چشم ببينند، در آن حال با حسرت و پشيمانى گويند: اى خدا، آيا راهى براى بازگشت به دنيا براى ما هست؟
و آيه 44 همين سوره مىفرمايد: وَ تَريهُم يعَرضوُنَ عَلَيها خاشِعينَ مِنَ الذُّلِّ ينظُروُنَ مِنْ طَرفٍ خَفّىٍ وَ قالَ الذَّينَ آمَنوُا اِنّ الخاسِرينَ الَذّينَ خَسَروُا اَنفُسَهُم و اَهليهم يومَ القِيامَه اَلا اِنَّ الظّالِمينَ فى عَذابٍ مُقيم.
يعنى: و آن ظالمان را بنگرى كه به دوزخ مىنگرند و در آن حال، مؤمنان گويند:
آرى، زيانكاران آنانند، آنان كسانى هستند كه خود و خانواده خود را در روز قيامت به زيان افكندهاند وَ اِى مردم! بدانيد كه ستمكاران عالم به عذاب اَبَدى گرفتارند.
قرآن همچنين ما را به رفع فساد و ظلم و از بين بردن آنها در سوره انبياء، آياتِ 12، 13 و 14 فرا مىخواند و مىفرمايد: لا تَركُضُوا وَارجِعُوا اِلى ما اُثرِفتُم فيهِ وَ مَساكِنِكُم لَعَلَّكُم تُسئَلون * قالوُا يا وَيلَنا اِنا كُنَّا ظالِمين * فَما زالَت تِلكَ دَعويهُم حَتَّى جَعَلناهُم حَصيداً خامِدين.
يعنى: مگريزيد كه گريز، فايده ندارد، بلكه رو به خانههاى خود آريد و به اصلاحِ فساد كارهاى خويش كه ممكن است روزى درباره آنها بازخواست شويد بپردازيد. در آن هنگام، ظالمان از سر حسرت و ندامت گفتند: واى بر ما كه سخت ستمكار بوديم و پيوسته همين گفتار حسرتبار بر زبانشان بود تا آنكه همه را طعمه شمشير مرگ و هلاكت ساختيم.
آيا سزاى رجعت از فساد به نيكى و اصلاح و از ظلم به عدالت و از زور به مساوات آن است كه افراد بيگناه كه تنها به اتهامات دروغين متهم شدهاند، در دادگاه محاكمه شوند؟ اگر معنى آن همه اين است، ديگر حرفى براى گفتن نيست و قرآن در آياتى كه ذكر شد، سرنوشت فاسدين و ظالمين را مشخص كرده، ولى اگر بخواهيم قدمى سازنده در راه اصلاح برداريم، بايد فاسدان و ظالمان را بشناسيم و حيلهها و نيرنگهاى داهيانه آنها را دريابيم. براى اين مقصود و مِن بابِ نمونه، توصيه من اين است كه به پرونده پر از اتهاماتِ كذب اينجانب مراجعه شود. اين اتهامها، تماماً دروغ و عارى از حقيقت هستند و اينان [بازجويان و شكنجهگران رژيم] با اِعمالِ شكنجههاى سخت و طاقتفرسا و اَعمالِ شنيعِ ضدانسانى كه به جرأت مىتوانم بگويم حتى در حيطه حيوان هم جايز نيست، سعى كردهاند براى اثباتِ آنها از من اعتراف بگيرند.
مگر يك انسان چقدر قدرت تحمل دارد كه به همان صورت كه گفته شد، شكنجه شده و به او انواع توهينهاى ركيكِ ناموسى و عقيدتى بشود؟! من كه ديگر حتى تحملِ انديشيدن به تبعاتِ قبول خواستههاى آنان را هم نداشتم، با خودم فكر كردم كه با پذيرش اين اعترافهاى تحميلى هر بلايى را كه بر سرم خواهند آورد، عيبى ندارد، ولى در مقابلم، به دين و عقيده و ناموس و حيثيتم توهينهاى سفيهانه نشود. از اين لحاظ، چيزهايى را كه آنان ديكته كردند، من نوشتم و حال، از آن رياست محترم تقاضا دارم تا جهت روشن شدن موضوع - حتى براى خودم - آن مداركى را كه به اصطلاح از من گرفته شده و به عنوان مدرك جرم من در پرونده درج گرديده، در حضور دادگاه ارائه شود تا در اين مورد، به دفاعيات شفاهى ادامه دهم.
در خاتمه، با توجه به ايمانى كه به وعده خداوند دارم كه فرموده: وَ نُريدُ اَن نَمُنَّ عَلَى الَذّينَ استُضعِفُوا فىالارضِ وَ نَجْعلَهُم اَئِمةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثين. يعنى: و مىخواهيم منت بگذاريم بر كسانى كه در زمين ضعيف نگه داشته شدهاند و آنان را پيشوايان و وارثين قرار دهيم، از رياست محترم و قضاتى كه در اين دادگاه حضور دارند تقاضامند است تا واقعبينانه و از روى عدل و حكمِ وجدان بيدار و بىنظرى كامل در اين مورد قضاوت نمايند.
اِنَّ اللهَ يدافِعُ عَنِ الذينَ آمَنوُا اِنّ اللهَ لا يحِبُّ كُلَّ خوَّانٍ كَفوُر.
يعنى: همانا خداوند از ايمانآورندگان به حقيقت دفاع مىكند و خداوند هرگز خيانتكار و ناسپاس را دوست ندارد.
وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى وَ دينِ الحقّ(4)
متوسليان