وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي در مصاحبه تفصيلي با فارس ناگفتههايي از چهار سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بيان كرد.
محمدحسين
صفارهرندي وزير ارشاد دولت نهم با حضور در اين سمت حساس و با بهرهگيري از
تجربيات فرهنگي خود، به عنوان مديري با دغدغه بالاي فرهنگي وارد ميدان شد.
اين كه وي در اين سمت موفق شد يا نه امري است كه تا به حال اظهار نظرهاي
زيادي درباره آن شده و در اين مقال نميگنجد اما قطعا حضور صفارهرندي در
جايگاهي كه پيشتر (به ويژه در دوره اصلاحات) منتقد رويكردهاي فرهنگي آن
بود، او را با چالشهاي مختلفي درگير ساخت كه از بسياري از آنها پيروز
بيرون آمد.
فراهم شدن شرايط مصاحبه با وي يكسال پس از كنار رفتن وي
از سمت وزير ارشاد با توجه به اين كه وقوع فتنه بعد از انتخابات وي را در
قامتي سياسي قرار داد، امر مغتنمي بود كه در اختيار اين خبرگزاري قرار
گرفت تا ناگفتههايي هر چند كوتاه از زبان وي، بتواند شمايي از حضور وي در
دوره چهار ساله مسئوليت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را به مخاطبان
ارائه دهد. هر چند در اين مصاحبه مجال صحبت درباره موارد زيادي از تصميمات
جنجالي وزارت فرهنگ و ارشاد در زمان مديريت صفارهرندي نشد و قرار شد در
زماني ديگر به ناگفتههايي ديگر پرداخته شود.
با تشكر از
وقتي كه در اختيار خبرگزاري فارس قرار داديد. لطفا در ابتدا تفاوت دوران
كنوني وزارت ارشاد با دوران تصدي وزارت ارشاد در زمان خودتان و نيز يك
ارزيابي از وضعيت كنوني فرهنگ را به صورت تحليلي بيان كنيد؟اين كار سختي است كه من بخواهم دوره خودم را با دوره ديگري مخصوصا بعد از
خودم مقايسه كنم. طبعا من خيلي راغب و مايل به اين مسئله نيستم و اين
قضاوتها را ديگران بايد انجام دهند. اما با توجه به اين كه دولت به يك
معنايي جابهجا نشده و رئيس دولت باقي مانده است يك نكته را ميتوانم
بگويم، و آن اين كه آئين و مبناي دولت دهم با دولت نهم نميتواند متفاوت
باشد. من با شناختي كه از آقاي حسيني وزير فعلي ارشاد دارم و صحبتهايي كه
با ايشان داشتم، اصلا برداشت نكردم كه در دوره فعلي يك نظم جديدي در ارشاد
جاري شود؛ ولي خب در زيرمجموعه ايشان گاهي علامتهايي صادر ميشود كه
نشاندهنده تفاوتهايي است؛ مثلا در حوزه سينما ما شاهد يك نوع مواجهه
متفاوت با مسائل سينما در مقايسه با دوره قبل هستيم، البته فلسفه اين
تغيير نگرش را از آن كساني بايد بپرسيد كه دارند آن را اجرايي ميكنند.
به نظر ميرسد اين تفاوتها، يكي از آنها درباره آقاي شمقدري است كه ايشان
در جايگاه مشاور هنري رئيسجمهور و شما در جايگاه وزير ارشاد يك دوگانگي
ايجاد كرده بود، مثل صحبتها و موضعگيريهاي خاصي كه گاه برخلاف روش
ارشاد در دوره شما انجام ميشد، مثلا فيلم "درباره الي " از سوي ارشاد
توقيف ميشود ولي با نامهنگاريهاي وي با رئيسجمهور اين فيلم رفع توقيف
ميشود و حتي در جشنواره فجر و برلين هم جايزه ميگيرد؟ اين دوگانگي باعث
ايجاد اين توهم ميشد كه يك دولت سايه براي وزارت فرهنگ در دوره شما وجود
داشته و بعد از انتقال آقاي شمقدري به وزارت ارشاد و معاونت سينمايي خيلي
از اين سياستها اجرايي شد و مثلا فيلمهاي توقيفي در دوره شما مجوز اكران
گرفت؟ما اصلا كاري با يكديگر نداشتيم كه بخواهيم با يكديگر
اختلاف كنيم. من گمان ميكردم يك رئيس دولتي وجود دارد كه ما را انتخاب
كرده، يك مجلسي است كه بالاي سر، نظارت ميكند. ما از مجلس رأي اعتماد
گرفتيم و يك فرد خبير فهيم، فرهنگي مثل رهبر انقلاب اسلامي نيز بالاي
سركار است كه بهترين و شايستهترين كسي است كه ميتواند در حوزه فرهنگ
وارد شود و نظر دهد، من نگاه ايشان را نه فقط به عنوان رهبر، بلكه به
عنوان خبيرترين فرد فرهنگي كشور قبول داشتهام و هميشه مترصد بودم كه همين
نگاه در حوزه فرهنگ اجرايي شود و گمان ميكردم هيچ كس هم نبايد توقع داشته
باشد كه چيزي را جداي از اين نگاه كه رهبر انقلاب براي حوزه فرهنگ پيش
ببرد. حالا اگر آقاي شمقدري يا هر كسي مثل او ميآمد در حاشيه اقدامات
فرهنگي دولت چيزهايي ميگفت بنده فقط به عنواني حرفي كه گفته شده ميشنيدم
و عبور ميكردم.
اما اين صحبتها و حرفها گاهي اجرايي ميشد؟حالا در يك مورد اين نظرات درباره فيلم "درباره الي " چنان شد ولي اين
دوستان خيلي كارها و ديدگاههايي داشتند كه اگر بنا بود ما بخواهيم هر روز
اين ديدگاهها را اجرايي كنيم من هيچ وقت در موضع مسئوليت وزارت فرهنگ
باقي نميماندم. من ميگفتم حالا كسي يك حرفي براي خودش ميزند، بگذار
بگويد، حرف زدن كه آزاد است.
به نظر ميآيد كه شما در برابر اين طيف مقاومت ميكرديد و احساس ميشد كه در دولت هم نفوذ دارند؟ناراحتي ايشان هم به اين خاطر بود كه ايشان ده تا مطلب ميگفت. من از ميان
ده تا موضوع، يكبار آن را با يك جملهاي جواب ميدادم. چون قرار ما نبود
كه مسئولان دولتي و منتسبان به دولت آن هم در ردههايي مثل مشاور
رئيسجمهور بخواهند زيرآب مسئولان همان دولت را بزنند. اگر كسي حرفي دارد
بايد بيايد به خود آن مسئول بگويد. من در جلسه دولت اين موضوع را به آقاي
احمدينژاد گفتم كه رئيسجمهور نيز ضمن وارد دانستن اشكال در يك مورد كار
ايشان را تقبيح كردند.
آيا شد كه شما احساس كنيد كه اختيارات شما آن قدر نيست كه بتوانيد كاري كنيد؟ به نظر من اختيارات در وزارت فرهنگ و ارشاد كم نيست اما همه اختيارات حوزه
فرهنگ، هم در آنجا نيست. يعني خيال نكنيد ما كه داريم وزارت ارشاد را
اداره ميكنيم ميتوانيم گردش امور در دستگاههاي بزرگ فرهنگي مثل صدا و
سيما ، سازمان تبليغات يا حوزه علميه را نيز تنظيم كنيم، اين طور نيست چون
آنجا مديريت مستقل دارد. هيچ كدام آنها قانونا تحت نظر ارشاد نيستند .
اين مسائل كه در دوره جديد مطرح شده مثل قائممقام شعر يا قرآني چطور در ساختار ارشاد ميتواند عمل كند؟به نظرم اين مسائل كاملا تشريفاتي است البته يك جهتگيري را ميتواند نشان
بدهد كه ما به اين مسائل علاقه داريم. اما واقع مطلب اين است كه با همين
سازمان و اختيارات در صورتي كه آن مدل شوراي انقلاب فرهنگي عمل شود، طبيعي
است كه همين اختيارات ميتواند ارشاد را به عنوان يكي از مؤثرترين
دستگاههاي فرهنگي پيش ببرد. گمشده ما مهندسي فرهنگي است و گمشده ما ايجاد
يك ستاد هماهنگي مديريتهاي فرهنگي است كه هم مجلس به سراغ آن رفت و هم
شوراي انقلاب فرهنگي آن را پيگيري كرد و هم دولت، بعضيها خيال كردند درست
اين است كه ما دولت را تبديل كنيم به مديركل تمام برنامههاي فرهنگي كشور
و همه سازمانها ادغام شوند در وزارت ارشاد و يك دستگاه فرهنگي بيشتر
نداشته باشيم.
در ديداري كه هيئت دولت نزد رهبر انقلاب رفته
بودند بعد از ارائه گزارش آقاي احمدينژاد، مقام معظم رهبري (نقل به
مضمون) گفتند من يك نقطه خالي ديدم در اين گزارش و آن فرهنگ است و تعبير
به مظلوميت فرهنگ كردند. بعد از فرمايش ايشان، شما و ديگر نهادها سريعا
گفتند كه ميخواهيم از فرهنگ رفع مظلوميت كنيم! بعد از مدتي كه از اين
قضايا گذشت هيچ مظلوميتي از فرهنگ رفع نشد! شما چه اقداماتي در اين زمينه
انجام داديد؟ آيا شما منظور اصلي رهبر انقلاب بوديد كه ايشان از اين تعبير
استفاده كردند يا كل مجموعه دولت مدنظر بوده است؟رهبر
انقلاب در آن جلسه فرمودند كه حتي اينجا هم (در گزارش رئيس جمهور) هيچ
اشارهاي به فرهنگ نشد. البته اين كه چطور در گزارش اشارهاي به موضوع
فرهنگي نشد نميدانم، كه آيا غفلت شده بود يا وقت نشد در گزارش بيايد كه
البته اقاي احمدينژاد هم در همان جلسه گفتند كه فرصت كم بود والا ما
گزارش داشتيم. اما معلوم بود كه آقا با عنايت به گزارشهايي كه دريافت
كردند استنباطشان اين بود كه اين دغدغه در مديريت كلان دولت جدي نيست كه
بعدا هم فرمودند به حوزه فرهنگ بيشتر رسيدگي كنيد.
بودجه بگذاريد و اگر
پول كم دارد بايد به آن تخصيص داد. اين كه خودشان مشخصا ميگويند پول
بگذاريد و بودجه را افزايش دهيد معلوم است به اين ارزيابي رسيده بودند كه
فرهنگ مشكل بودجه دارد يعني بخشي از آن هم از اين موضوع نشأت ميگيرد. به
همين دليل وقتي در جلسه بعدي دولت براي تحقق خواسته رهبري مبني بر رفع
مظلوميت از فرهنگ بحث شد، رئيس جمهور گفت امسال بايد رقمي در حدود 50 تا
صد ميليارد تومان اضافه براي فرهنگ اختصاص دهيم و سالهاي بعد هم آن را
افزايش دهيم. وقتي از جلسه دولت بيرون آمديم يكي از وزرا به من گفت كه خوب
نانتان در روغن شد اما يكي از پيرديرهاي دولت گفت زياد جدي نگير. اينجا
فقط چيزي گفتند كه شما خوشحال شويد.
شما در حوزه فرهنگ ديدار خصوصي با رهبر انقلاب كه راهنماييهاي خاصي نيز براي شما داشته باشد، داشتهايد؟رهبر انقلاب با تمام وزرا و يا بخشي از وزارتخانهها حداقل سالي يكبار
ديدار خصوصي ميگذاشتند و ما ميرفتيم در حد دو سه نفر كه گزارشي خدمت
ايشان ميداديم و يك پرسشها و رهنمودهايي هم ايشان بيان ميكردند.
انتقاد چطور؟ بر كدام بخشها ايشان بيشتر تأكيد داشتند؟بيترديد بعضي از آنچه كه ايشان ميفرمودند ناظر به اصلاح برخي روندها
بود. ايشان چند دغدغه داشتند كه يكي از آنها كتاب بود و به تبع آن
ميفرمودند در هنرها، هنر سينما خيلي برجسته است و سينما عمدتا معطوف به
سناريوي خوب است و سناريو نيز از ادبيات داستاني نشأت ميگيرد و اگر ما
عرصه ادبيات داستاني را تقويت كنيم طبعا منجر به تقويت سينما هم ميشود.
بعضي
از چيزها نيز به صورت موردي مطرح ميشد مثل اين كه كتابي را خوانده بودند
يا گزارشي داشتند، ميپرسيدند و توضيحات لازم هم داده مي شد و در حقيقت ما
رهنمود كلي ميگرفتيم. اجمالا ميتوانم بگويم كه حاصل اين جلسات در محضر
رهبر معظم انقلاب عمدتا همراه با يك نظر لطف و عنايتي بود كه ما خودمان را
لايق آن نميدانستيم.
شما ميفرمائيد رهبر انقلاب از عملكرد شما راضي بودند؟طبعا اگر من احساس ميكردم كه ايشان ناراضي هستند در سمت وزير ارشاد باقي
نميماندم و ادامه نميدادم. من نميگويم كه رضايت ايشان صد درصدي بود
بلكه رضايت ايشان نسبي بود و همين به روحيه مضاعف ميداد.
يكي از نكات مهمي كه در مناظرات انتخاباتي مورد توجه قرار گرفت در حوزه
فرهنگي بود و تنها اشكالي كه آقاي احمدينژاد پذيرفت در حوزه كتاب بود.
البته ما نقطه نظرمان در اينباره مقابل آقاي احمدينژاد است. ايشان در
مقابل كتابي موضع گرفت كه چرا بعد از 15 چاپ توقيف شد ولي ما ميگوييم چرا
همان دفعه اول جلويش را نگرفتند. آقاي صفار خيلي از كتابها هست كه برخي
از آنها خيلي شاخص است از لحاظ محتوايي و بسيار مبتذل و اباحهگرا هم هست.
با اينكه در اين دوره دايره انتشار كتابهاي مبتذل تنگ بود ولي وقتي ارشاد
كتابي از دستش در ميرفت به نظر يك فاجعه بزرگ بود انتشار اين كتابها؟يك سيستمي در ارشاد هست كه كار بررسي كتاب را انجام ميدهد. خب قاعدتا
بايد كساني باشند كه تبحري در كار تخصصي خود داشته باشند. مشكلاتي داشتند
دوستان، براي به كار گرفتن اين عزيزاني كه كار بررسي را به آنها بسپارند.
سعي شده بود كساني به خدمت گرفته شوند كه در ديدگاهها با نگاه ارشاد در
زمان ما كه منطبق بر قانون و شرع بود هماهنگ باشند. چرا كه ما به خاطر
برخي كتابها منتقد گذشته خودمان بوديم. اما چطور ميشد كه گاهي كتابي از
دست در ميرفت؟ برخي از آنها مربوط به دورهاي بوده كه طرف رمان يا
داستاني را مجوز گرفته ولي منتشر نكرده. اما مثلا در سال 85 به فكر چاپ
افتاده است. ما البته خودمان را در قبال اين آثار هم مسئول ميدانستيم
براي همين براي هر دور تجديد چاپ كتاب يك بررسي مجدد گذاشتيم. براي همين
هم عليه وزارت ارشاد اين همه جنجال درست ميشد. قضيه حرف آقاي احمدينژاد
در آن مناظره هم ماجراهايي دارد كه فعلا بگذاريم و بگذريم.
البته برخي از افراد مثل آقاي اميرخاني كه با شما لابي ميكردند مجوز كتابهايشان را ميگرفتند؟ من از اعطاي مجوز به كتاب آقاي اميرخاني دفاع ميكنم و آن را بهترين اقدام
ميدانم. اگر احيانا بررس در بررسي كتاب اشتباه كرده بود. اين از اختيارات
وزير است كه در مواجهه با اين خطا (چه در سختگيري، چه در آسانگيري) آن
را اصلاح كند. من كتاب آقاي اميرخاني را با اين كه چند عبارت آن را و برخي
علامت گذاريهايش را نميپسنديدم ولي گفتم كتاب نبايد به هواي اين مسائل
متوقف شود. نبايد بابت خطاهاي كوچك جلوي كتاب يك نويسنده خوب را بگيريم.
لذا كمك كردم به آن كتاب. اين نمونههاي كتاب هم كه شما اشاره كرديد
مسائلي است كه از دست بررس و سربررس در رفته است و تا فهميدهاند (چه
خودشان فهميده باشند و چه تذكرات از بيرون بوده) سريع جلويش را گرفتند.
فرق ما قبليها در اين زمينه همين بود كه به محض پي بردن به اشتباه، سريعا
در صدد جبران برميآمديم.
اين آثار در بازار كتاب موجود است و جمعآوري نشده ولي يك كتاب ديگر مثل "خاطرات دلبركان غمگين من " سريعا جمعآوري شد؟كتابي كه بايد توقيف شود تا مرحله داخل چاپخانه هم دست ارشاد است. اگر در
چرخه توزيع هم قرار گرفته باز هم ميتوانيم مديريت كنيم. مديركل ما برخي
اوقات خودش به كتابفروشيها ميرفت و دستهاي از اين نوع كتابها را
ميخريد و از گردونه نشر خارج ميكرد. اما موضوع كتاب "آهستگي " فرق دارد.
اين كتابي است كه يكي از ناشران آمده در وزارت ارشاد و با اصلاحات مورد
نظر ما مجوز گرفته است و يك كلمه هم مشكل ندارد. اما انتشارات ديگري آمده
و همان متن مشكلدار و غيراصلاحي را منتشر كرده است. اين ناشر با ترجمهاي
كه اشكالي ندارد آمده از ما مجوز گرفته ولي كتابي را چاپ كرده كه اصلاحات
مورد نظر ارشاد را انجام نداده است. وقتي اين كتاب چاپ شد دوستان مقداري
را كه در چاپخانه بود جمعآوري كردند. يكي از اقدامان خلاف برخي از اين
اين است كه گاهي چندين چاپ از يك كتاب را به اسم چاپ اول منتشر ميكنند و
ارشاد هم نميتواند كاري كند مگر اين كه از چاپ غيرقانوني و زيرزميني آن
مطلع شود و جلوي آن را بگيرد.
شما ساختار فعلي وزارت ارشاد
را داراي اين قابليت ميدانيد كه بتواند هم منويات مقام معظم رهبري را
اجرايي كند و هم بتواند تغييرات جدي در حوزه فرهنگ ايجاد كند؟ يا ارشاد
فقط در حد توزيع پول بتواند انجام وظيفه كند؟اين پرسش
ناظر به يك موضوعي است كه بالاتر از حد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.
اين چيزي كه شما به آن نظر داريد مأموريت كلانترين دستگاه هدايتكننده
فرهنگ كشور است و آن شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. شوراي انقلاب فرهنگي
در يك دوره طولاني از يك مأموريت بزرگ خودش غافل بوده و آن برنامهريزي
كردن توأم با رصد دائمي فعاليتهاي فرهنگي و مديريت دستگاههاي فرهنگي
است. يعني هم در هدفگذاري بداند جامعه را به كجا ببرد و هم اين كه
دستگاهها هر كدام چه مأموريتهايي دارند و چه جوري اينها با همديگر
هماهنگ شوند تا همافزايي داشته باشند. اين موضوع را در سال 82 و 83 حضرت
آقا با عنوان مهندسي فرهنگي مطرح فرمودند و بعد هم طرح پيوست فرهنگي مطرح
شد. قضيه مهندسي فرهنگي را خوشبختانه دولت نهم در شوراي انقلاب فرهنگي
پيگيري كرد. يكي از جلسات ثابت زير مجموعه شوراي انقلاب فرهنگي، شوراي
مهندسي فرهنگي است كه هر دو هفته يكبار جلسه دارد و به نتايج خوبي هم دارد
ميرسد. اگر آن مدل را ما مبنا قرار بدهيم آن وقت بايد آن جا تعريف كنيم
ببينيم وزارت ارشاد ما در قالب مهندسي فرهنگي كه دارد صورت ميگيرد چه
شأني بر عهده او است و چه كار بايد بكند؟ به خاطر آن كارها آيا ساختارش
جواب ميدهد يا نه؟ بايد تغبير بكند يا خير؟ ما چون هيچكدام آنها را الان
نداريم فعلا به تبع عادت پيشين عمل مي كنيم.
الان كه به يك صورتي اين اتفاق با تشكيل كارگروه فرهنگي دولت افتاده است؟در مقام عمل چنين چيزي محقق نشده است. اگر منظورتان آن كميسيوني است كه
رئيس دفتر رئيس جمهور مديرش است قبلا هم بوده، البته هيچ وقت رئيس دفترها
در آن نقشي نداشتند؛ ولي حالا با مديريت ايشان تشكيل ميشود و اعضاي ديگري
هم آن كميسيون دارد كه ميآيند مقدمات لازم را براي مصوبات دولت فراهم
ميكند. كلان مسائل فرهنگي همچنان در شوراي عالي انقلاب فرهنگي بررسي
ميشود. بحث من بر سر اين است كه حالا اين مديران دستگاههاي مختلف به
لحاظ مديريتي يك جايي بايد بنشينند كه با هم چفت شوند و شوراي انقلاب
فرهنگي سياستگذاري كند.
شوراي انقلاب فرهنگي كه عمدتا به صورت ارشادي عمل ميكند، شما چقدر مصوبات اين شورا را اجرايي ميكرديد؟مصوبات اين شورا بايد به صورت كامل اجرا شود. در دوره ما هم اجرايي ميشد.
شما نگرش فرهنگي آقاي احمدينژاد را چه طور ميبينيد و اصلا ايشان را چقدر
صاحب ايدههاي فرهنگي ميدانيد؟ رابطه شما با ايشان در حوزه فرهنگ چه طور
بود؟آقاي احمدينژاد خيلي در مسائل فرهنگي مداخله
نميكردند. من برداشتم اين بود كه چون هدفگذاريهاي اصلي ايشان در
حوزههاي ديگر بود ايشان به اين حوزههاي فرهنگي خيلي نميرسيد؛ البته
گاهي وقتها كه آقاي رئيس جمهور را دعوت ميكرديم مثلا شركت در برنامه
سمفوني مقاومت انقلاب يا ايثار، ميآمدند و ضمن استقبال از اين موضوعات
تشويق و حتي كمك هم ميكردند كه رونق بگيرد، اما اين طور نبود كه به همان
ميزان كه مثلا در شوراي اقتصاد رئيس جمهور وقت ميگذاشت در اين عرصه هم
وقت بگذارند. شايد برداشتشان اين بود كه خب يك شوراي عالي انقلاب فرهنگي
داريم كه رئيسجمهور هم رئيس آن است و ما وقت كافي در آن حوزه ميگذاريم.
زماني بر اثر پيگيريهايي كه شد توسط مديران فرهنگي دولت (ارشاد، آموزش
پرورش و علوم) كه رئيس جمهور بيشتر در امر فرهنگ مداخله كند. همچنان كه
رئيسجمهور در شوراي اقتصاد ميآيد تصميمات كاملا عملياتي در عرصه اقتصاد
ميگيرد در حوزه فرهنگ هم بيايد تصميمات عملياتي بگيرد، بنبست شكنيهايي
شود و يك مقدار موانع از سر راه برداشته شود كه اين منجر شد به تشكيل
شوراي فرهنگي در دولت (به غير از كميسيون فرهنگي) كه در واقع بيشتر
كمكهاي مديريتي ميكرد. چند جلسه هم تشكيل شد، گاهي اين جلسات صبح بود و
گاهي ظهر، ولي خيلي كار اين شورا نگرفت. گمان من اين بود كه هم آقاي
احمدينژاد از يك سو دوست داشت كه به صورت جديتر در حوزههاي فرهنگي وارد
شود و مداخله كند و از سويي دلمشغوليهاي ديگري داشت كه به قدر كافي وقت
او را مي گرفت و شايد از همان دو سال پيش كه به فكر هدفمند كردن يارانهها
افتادند، ذهن ايشان درگير آن حوزه ها بود و به صورت كامل نميرسيدند خيلي
در اين عرصه وقت بگذارند و حاصلش بيمهريهاي اين گونه ميشد. با رقم كمي
ميشد فرهنگ را از مظلوميت و غربت ( از نوع مالي) نجات داد.
خيلي از اين موضوعات در حوزه فرهنگ به مسائل مالي وابستگي دارد ولي از
لحاظ همت و كار زياد وابستگي ندارد. شما بيشتر ميدانيد كه در اوايل
انقلاب كار فرهنگي بدون پول بيشتر جواب ميداد؛ يعني اگر ملاك كار فرهنگي
شد پول، نتيجه كمتري گرفتيم؟خيلي مطلق نميشود اين را بيان
كرد. حالا من براي روشن شدن ذهن شما مسائلي را عرض ميكنم. وقتي فيلم 300
عليه ايران ساخته شد خيليها ميگفتند خب چرا ما نميتوانيم در اثبات
حقانيت خودمان فيلمهايي اين جور تأثيرگذار بسازيم؟ آن زمان به آنها گفتيم
ميدانيد دستمزد هنرپيشه اول آن فيلم معادل كل بودجه سالانه سينمايي ماست؟
وقتي آن توقع را در جامعه ايجاد ميكنيد كه چرا ما مقابله با آنها
نميتوانيم بكنيم، هنرمندان هم به شما جواب ميدهند كه دوربينهاي شما
متعلق به 20 سال پيش است يا تكنيكهايي كه در سينماي امروز استفاده ميشود
كه روح مردم را تسخير ميكند آن تكنيكها به ما نرسيده است، اينها پول
ميخواهد. آن وقت فيلم خود را در اين جا ميسازيد و براي فلان تكنيكش
مجبوريد برويد هنگكنگ، شايد به همين دليل است كه اخيرا دولت با اتخاذ
رويكرد فرهنگي در سفرهاي استاني رقمهايي براي فرهنگ در استانها پيشبيني
ميكند كه بعضي از آنها معادل كل بودجه سالانه وزارتخانه درگذشته است.
شما اين رويكرد را مثبت ميدانيد؟من معتقدم اگر برنامه داشته باشند بله، اما بدون برنامه همه چيز ضايع ميشود.