۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۱۷۲۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۵ - ۱۱-۰۲-۱۳۸۹
کد ۱۱۱۷۲۱
انتشار: ۱۲:۳۵ - ۱۱-۰۲-۱۳۸۹

هزار سال با الازهر

«محمدسید طنطاوی» و «احمد الطیب»
این پرونده گزیده‎ای است از مواضع نشریات عربی درباره انتصاب تازه شیخ الازهر و گفت‎وگوهایی با «محمدسید طنطاوی» و «احمد الطیب».


زمانی‎که مصر در سال 969 م (358 هـ.ق) توسط لشکر حکومت فاطمی اشغال شد، به دستور «المعز»، خلیفه فاطمی، شهر قاهره در همان سال بنا و همچنین به دستور او در سال 972 م (هفتم رمضان سال 361 هـ.ق) مسجدی به نام الازهر ساخته شد.

الازهر، اولین مسجدی بود که در شهر قاهره بنا شد، به همین علت مسجد جامع قاهره محسوب می‌شد و ساختمان آن عبارت بود از یک صحن که سه رواق در اطراف آن قرار داشت، و بزرگ‎ترین آن‎ها رواق قبله بود. سپس مجموعه‌ای از رواق، شبستان، محراب، مناره، مأذنه و همچنین مدرسه نيز به آن اضافه شد.

تاریخ‎نویسان نظرات متفاوتی در علت نامگذاری این مسجد دارند. عده‌ای معتقدند به‎دلیل وجود کاخ‎های مجلل و باشکوه در اطراف شهر قاهره، این مسجد را الازهر نامیده‌اند و عده‌ای هم می‎گویند برای تکریم و ستایش مقام حضرت فاطمه زهرا (س) نام الازهر را انتخاب کرده‌اند. 

سه سال و نیم پس از تأسیس مسجد الازهر، این مكان ماهیت علمی و آموزشی خود را کسب کرد. در آغاز حکومت «العزیز»، مدرسه الازهر قدم‎های بزرگی به‎سوی علمی شدن برداشت. وزیر العزیز، رساله العزیزیه را که درباره فقه شیعه بود، به رشته تحریر درآورد و 37 عالم فقیه را در مدرسه منصوب و امکانات رفاهی را در کنار دانشگاه برای آن‎ها فراهم کرد. «العزیز» این مدرسه را مرکزی برای آموزش مسائل و علوم باطنیه مذهب اسماعیلیه می‎دانست و محصلان از آفریقا و آسیا برای تحصیل به آن‎جا می‌آمدند. تحصیل در آن بدون هزینه و رایگان بود و حکومت فاطمی، منابع درآمدی به صورت وقف برای تأمین هزینه‎های آن ایجاد کرده بود.

این دوران، یکی از دوران های طلایی مدرسه الازهر بود. همایش‎های علمی گوناگونی در مدرسه برگزار می‎شد که در آن‎ها بحث‎های آزاد میان اساتید و دانشجویان درمی‎گرفت. علاوه‎بر این، جلسات آموزش شفاهی نیز برای بانوان برپا بود.

با فروپاشی حکومت فاطمی به دست «صلاح‎الدین ایوبی»، مدرسه‎الازهر با دوره‎ای از تعطیلی و رکود مواجه شد اما پس از مدتی دوباره به شکل دوره فاطمی برگشت و به همان صورت اداره شد، البته بیشتر حول مسائلی چون دین و زبان فعالیت می‌کرد.

در زمان حکومت مملوک‎ها، مدرسه الازهر، مسئولیت جدیدی در جهان اسلام پیدا کرد. در نتیجه حمله مغول‎ها به آسیای مرکزی و کاهش حکمرانی مسلمانان در اسپانیا، مدرسه الازهر تنها پناهگاه دانشجویانی بود که از سرزمین خود رانده شده بودند. این دانشجویان به مدرسه الازهر کمک کردند تا دوباره به دوران شکوفایی خود بازگردد و نقش مهمی در توسعه و رشد علوم دیگری چون پزشکی، جغرافی، تاریخ، نجوم و ریاضی برعهده بگیرد.

در زمان امپراطوری عثمانی، مدرسه الازهر با به دست گرفتن امور اموال وقفی، توانست خود را از نظر مالی مستقل کند و بدین‎وسیله هویت مستقل خويش را بازیابد و به بزرگ‎ترین مرکز علمی اسلامی جهان تبدیل شود.

در سال 1805م، زمانی‎که «محمدعلی پاشا»، قدرت را در مصر به دست گرفت، در این اندیشه بود تا با بهره‎گیری از رشد و توسعه غربی، مصری جدید بنیان نهد و برای این کار به الازهر نیاز داشت. او سنت رایج انتخاب شیخ بزرگ را به‎وسیله اجماع کمیته عالمان هم تراز برانداخت و در سال 1812 م، یک فرد را از سوی خود به این مقام گماشت. محمد‎علی پاشا همچنین برای تأمین منابع مالی پروژه‎های خود، به تصاحب اموال وقفی اقدام کرد و از این طریق، یک پنجم از زمین‌های زراعی مصر را تصاحب کرد.

در سال 1872 م، قانونی به تصویب رسید که در آن مدارک صادره از الازهر رتبه‎بندی شد و سامان یافت. در سال 1930م، قانونی دیگر در الازهر به تصویب رسید که به موجب آن، دانشکده‎های مختلف دانشگاه را با ذکر اهداف معرفی کرد.

در سال 1961م، جمال عبدالناصر رییس‎جمهور مصر، قانونی را تصویب کرد که حق رسمی برای انتخاب شیخ الازهر را به حکومت می‎داد.

الازهر این روزها در حالی انتصاب شیخ تازه خود را نظاره می‎کند که انتقادهای بسیاری را متوجه سرسپردگی رؤسای خود به حکومت و عملکرد شیخ گذشته و حال خود می‎بیند


الازهر در این روزها

«الازهر» بزرگترین و عالی‌ترین مؤسسه دینی مصر است که حدود هزار سال قبل در دوران حکومت فاطمی، تأسیس شد. این مؤسسه در زمان حاضر دارای سه بخش است: 1- دانشگاه الازهر، 2- مجمع البحوث الاسلامیه، 3- مشیخه الازهر.

  دانشگاه الازهر

دانشگاه الازهر توسط ریاست دانشگاه الازهر نظارت می‌شود که هزاران دانشجوی حاضر در دانشکده‎ها را اداره می‌کند. دانشجویان این دانشگاه عمدتاً در رشته‎های دینی و جمعی و نیز در علوم انسانی و علوم تجربی مانند فلسفه، اقتصاد، تاریخ، پزشکی، کامپیوتر و کشاورزی تحصیل می‎کنند.

اکثر دانشکده‎های این دانشگاه در مصر و تعدادی از آن‎ها درکشورهای اسلامی تأسیس شده‌اند.‌ شرط ورود به رشته‎های علوم دینی دانشگاه الازهر، حفظ کل قرآن مجید است و دانشجویان رشته‎های غیردینی نیز باید بخشی از قرآن را حفظ و در طول تحصیل به حفظ کامل قرآن مجید بپردازند.

  مجمع البحوث الاسلامیه

مجمع البحوث الاسلامیه، بخش دوم مؤسسه الازهر است که جایگاه پژوهشی و علمی دارد. اعزام مبلغ، انتشار مجلات و صدور فتوا در این مجمع با حضور بیش از 60 نفر از متفکران و اندیشمندان بزرگ دینی مصر صورت ‌می‌گیرد و ریاست آن با دبیرکل مجمع البحوث الاسلامیه است.

  مشیخه الازهر

مَشیخه الازهر بخش سوم این مؤسسه است که مکتب و دفتر شیخ‌الازهر محسوب ‌می‌شود و دارای بخش‌های متعددی از جمله معاهد‌الازهریه است که شامل مراکز آموزشی دبستانی تا پیش‎دانشگاهی الازهر است و بیش از 2 و نیم میلیون دانش‌آموز در این مراکز تحصیل می‌کنند تا به دانشگاه الازهر وارد شوند.

  مقامات الازهر

شیخ الازهر، بالا‌ترین مقام دینی کشور مصر است که اشراف عالی بر هر سه بخش دارد. مفتی مصر، مقامی خارج از الازهر است و اکنون دکتر «علی جمعه» سمت آن را بر عهده دارد و مفتی‌ مصر از نظر تشکیلاتی به وزارت اوقاف و امور دینی مصر وابسته است.

رییس دانشگاه الازهر در سال‎های اخیر، دکتر «احمد الطیب» بود که پس از درگذشت دکتر «محمد سید طنطاوی»، شیخ الازهر، به‎عنوان شیخ جدید الازهر و به جای او، دکتر «عبدالله الحسینی» براي رياست دانشگاه برگزيده شده است.

انتخاب شیخ الازهر تا اواسط قرن بیستم، توسط بزرگان الازهر صورت می‌گرفت؛ یعنی بزرگان الازهر، سه نفر را از بین خود انتخاب می‎کردند و ریاست جمهوری از میان این سه کاندیدا یک نفر را برمي‌گزيد، ولی به‎تدریج این روند تغییر کرد و امروز رییس‎جمهور به انتخاب و نصب یک نفر از بزرگان الازهر اقدام مي‎كند که شیخ طنطاوی و دکتر الطیب این‎گونه انتخاب شدند. احمد الطیب چهل و ششمین شیخ ‌الازهر است كه ریاست‌جمهوری وي را به این مقام منصوب كرده است.

  سیاست مذهبی

یکی از پایه‎های اعتقادی و محکم الازهر موضوع اعتدال، حد وسط بودن و حفظ وحدت امت اسلامی است و الازهر در این سال‎ها مي‌كوشد تا اجازه ندهد وهابیت وارد دانشگاه الازهر و مصر شود. اگرچه این موضع الازهر درحال آسیب دیدن است. در آخرین جلسه به ریاست طنطاوی، مصوبه‌ای توسط جریان تندرو مطرح شد مبنی بر این‎که اهانت‎کننده به صحابه کافر است که با صدور این فتوا بی‎طرفی الازهر زیر سئوال رفت و خدشه‎دار شد

متن حاضر گزیده تنظیم شده‎ای از گفت‎وگوی حوزه‎نیوز با «محمدحسن زمانی»، رایزن سابق فرهنگی ‌ایران در مصر است.

دانشگاه الازهر

اگرچه دانشگاه الازهر ادعا می‎کند قدیمی‎ترین دانشگاه اسلامی در جهان است، اما این ادعا توسط مسجد «کی راوین» در «فس» مراکش رد شده است. با وجود اين همگان معترفند که دانشگاه الازهر، یکی از قدیمی‎ترین دانشگاه‎های فعال در جهان است.

حیات علمی الازهر بیش از هزار سال، تقریبا یک‎جور باقی مانده است: دانشجویانش، قرآن و فقه اسلامی را به تفصیل، همراه با منطق، دستور زبان، بلاغت، و این‎که چگونه منازل قمری ماه را محاسبه کنند، می‎خوانند. بیشتر این آموزش در محضر شیخ از طریق استماع در حلقه درس و عادتا با حفظ مطالب انجام می‎شود. هنگامی که دانشجویان ارتقاء می‎یابند، می‎توانند به‎وسیله دیالوگ سقراطی با اساتیدشان بحث و جدل کنند یا به دانشجویان تازه‎واردتر تعلیم دهند.
بیشتر مسلمانان اهل سنت، الازهر را معتبرترین حوزه فقه اسلامی می‎دانند و به علمایش به‎عنوان فاضل‎ترین علما در جهان اسلام می‎نگرند. ترویج فرهنگ اسلامی و زبان عربی، هنوز به‎عنوان اهداف رسمی‎اش باقی مانده است.

در زمان حاضر، الازهر کمیته‎ای از علما را برای صدور حکم درباره مسائل اسلامی فردی و یک سازمان چاپ برای چاپ قرآن دارد و وعاظی را تربیت می‎کند که برای دعوت و گسترش تبلیغ مذهبی پرورش یافته‎اند. یک شورای عالی با ریاست پیشوای بزرگ (شیخ الازهر) که سیاست‎های کلی را تعیین می‎کنند، الازهر را اداره می‎کند.

از سال 1929 الازهر، مجله‎ای به‎صورت ماهانه چاپ می‎کند و هدف رسمی‎اش انتشار قوانین مذهبی، موضوعات مرتبط با اشاعه ادبیات اسلامی، شرع و بخش‎هایی درباره تاریخ، زندگینامه‎ها، متون ترجمه شده و اخبار مربوط به جهان اسلام است.

کتابخانه دانشگاه که در سال 1897 استحکام یافت، تا آن‎جا که به شمار کتب و نسخ خطی مربوط می‎شود، به‎لحاظ رتبه و اهمیت در جایگاه دوم، بعد از دارالکتب المصریه در مصر قرار دارد. این کتابخانه دارای 99 هزار و 62 عنوان کتاب شامل 595 هزار و 668 جلد است که از باارزش‎ترین نسخ خطی و کتب کم‎یاب هستند و قدمت برخی از آن‎ها به قرن هشتم بازمی‎گردد

مسجد  الازهر

مسجد الازهر، از مهمترین مساجد مصر است. «محمد العربی»، فرمانده خلیفه فاطمی، آن را تأسیس کرد تا مسجد و مدرسه‌ای باشد که مبلغان فاطمی را تربیت و مذهب اسماعیلی را که مذهب فاطمیون مصر بود، ترویج کند. بنای آن بعد از فتح مصر در ۱۴ رمضان سال ۳۵۹ هـ.ق (۹۷۰م) آغاز شد، کار احداث آن در دو سال به پایان رسید و اولین نماز جمعه در هفتم رمضان361 هـ.ق در آن اقامه شد.

مسجد الازهر، بنایی بسیار باشکوه است و «از آن‎جا که به‎تدریج به یکی از مراکز عمده معارف مذهبی تبدیل شد، همواره مورد توجه حاکمان زمان بوده و تغییرات فراوانی در آن صورت گرفته و از شکل اولیه و ساده خود دور شده است. حاکمان و امیران هر یک به فراخور سلیقه خود و نیاز زمان، بخش‎هایی را ویران کردند، سازه‎هایی را به آن افزودند و گاه، بخشی را از نو ساختند. لذا این مسجد سبکی تلفیقی دارد و نمی‎توان آن را به دوره‎ای خاص نسبت داد.» (islamic-art.net)
«ساختماني که امروز وجود دارد، بسيار وسيع است و داراي ديوارهاي قلعه‎مانند و تعداد هشت دروازه است. در بالاي اين ديوارها و دروازه‎ها پنج گلدسته و سه گنبد بي‏نظير به چشم مي‏خورد. حرم الازهر دو شبستان دارد، يکي بزرگ و قديمي‏ست و ديگري همان است که در سال 1167 هجري قمري ساخته شد. سقف شبستان‏ها از چوب و داراي استحکام فراوان است.» (rasekhoon.net)

ورودی آن، در وسط «دروازه سلمانی» است؛ جایی که در آن‎ دانشجویان به‎طور سنتی سرهایشان را می‎تراشند. این دروازه به یک صحن بزرگ منتهی می‎شود که قدمتش به قرن دهم می‎رسد و سه مناره باشکوه، مشرف بر آن هستند. نمای سفید سردر این صحن که به گل و بوته‎های تزیینی و قاب‎های قوسی وارونه تکیه داده اساسا از دوره فاطمیون ساخته شده است. قدمت خانه‎های مسکونی متعلق به مدارس که در سمت راست مسجد و دارای دیوارهای مشبک هستند، به دوره مملوکان می‎رسد و این‎ها به‎ندرت برای بازدیدکنندگان باز می‎شوند، اما می‎توان وارد شبستان عبادت (محل برگزاری نماز) شد که بر ستون‎های مرمر سفید استوار شده است

شیخ محمد سید طنطاوی

«محمد سید طنطاوی»، در 28 اکتبر 1928 م، در روستای سلیم شرقی در استان سوهاج مصر متولد شد. قرآن کریم را در روستای زادگاهش فراگرفت و سپس در 1944، به مدرسه دینی اسکندریه رفت. پس از پایان دوره دبیرستان به دانشکده اصول دین پا گذاشت و در 1958 از این دانشکده فارغ‎التحصیل شد. در سال 1959 به دریافت کرسی تدریس نائل آمد و در سپتامبر 1966 موفق به اخذ درجه دکترا در علم تفسیر و حدیث با رتبه ممتاز شد.

طنطاوی در 1968 به‎عنوان مدرس در دانشکده اصول دین منصوب شد. پس از آن در 1976 م براي رياست دانشکده اصول دین در استان اسیوط تعیین و سپس در 1985 براي رياست دانشکده مطالعات اسلامی و عربی در بنین انتخاب و پس از آن در 1986 مفتی جمهوری عربی مصر شد.
در سال ۱۹۹۶، طنطاوی از سوی «حسنی مبارک» به‎عنوان شیخ الازهر منصوب شد و به‎مدت 14 سال عهده‎دار این سمت بود.

محمد سید طنطاوی در 10 مارس 2010، که برای دریافت «جایزه جهانی خدمت به اسلام ملک فیصل» به ریاض سفر کرده بود، در مسیر بازگشت به علت سکته قلبی درگذشت.

طنطاوی در طی 14 سال نشستن بر مسند شیخ الازهر، فتاوا و اقداماتی داشت که مورد توجه قرار گرفت. او پس از ممنوع شدن حجاب اسلامی در مدارس فرانسه طی فتوایی به دختران اجازه داد تا بتوانند بدون حجاب در کلاس‌های درس حضور یابند. وي همچنین در فتوایی سقط جنین را برای زنان قربانی تجاوز جنسی مجاز دانست. در جریان دیدار از یکی از شعبات الازهر در مصر، در گفت‎وگویی با یک دختر روبنده‎دار، طنطاوی از این دانش‎آموز مصری خواست تا روبنده خود را بردارد و به او گفت روبنده زدن در اسلام جایی ندارد و هیچ حکمی درباره روبنده زدن زنان وجود ندارد. پس از این رخداد، طنطاوی با صدور فرمانی رسمی، پوشش روبنده را در تمامی شعبات دانشگاه الازهر مصر ممنوع اعلام کرد و وزارت آموزش و پرورش مصر نیز این دستور را به تمام مراکز آموزشی تسری داد اما پس از مدتی دیوان عالی مصر، آن را لغو کرد.

با گسترش اسلام سلفی در جهان اسلام، طنطاوی به انتقاد از ترویج افکار آن‎ها پرداخت و در یکی از مهمترین فتواهای خود اعلام کرد که مذهبی به نام وهابیت در اسلام وجود ندارد. فتوای دیگر او درباره صرف اموال مسلمانان برای ساخت کلیسا و کنیسه بحث و جدل‎های فراوانی را در افکار عمومی جهان اسلام به‎وجود آورد.

اما آن‎چه در سال‎های پایانی زندگی طنطاوی چهره او را در نزد بسیاری مخدوش کرد، اقدامات سیاسی طنطاوی در راستای سیاست‎های دولت مصر بود. مواضع او در حمایت از سیاست‎های رژیم مصر درباره اسراییل و پروژه صلح خاورمیانه، ایراد سخنانی علیه سیاست‎های ایران، حزب‎الله و حماس در مواجهه با اسراییل و متهم کردن ایران برای نفوذ مذهب شیعه در کشورهای عربی از این دست مواضع بود.

دست دادن طنطاوی با «شیمون پرز»، رییس‎جمهور اسراییل در ۲۰۰۸، واکنش‎های زیادی را در مصر و کشورهای اسلامی برانگیخت؛ طنطاوی گفته بود در هنگام دست دادن، نمی‎دانسته که طرف مقابل، رییس‎جمهور اسراییل است!


احمد محمد احمد الطیب

«احمد محمد احمد الطیب» در ششم ژانویه 1946، در شهر القرنا در جنوب مصر متولد شد. از 10 سالگی وارد مدارس ازهری شد، تحصیلات دانشگاهی خود را در الازهر ادامه داد، در 1977‎ دکترای خود را در رشته فلسفه اسلامی از دانشگاه الازهر گرفت و بخشی از مراحل اتمام پایان‎نامه دکترای خود را در دانشگاه سوربن فرانسه گذراند.

در سال‎های تحصیل خود به دو زبان انگلیسی و فرانسه مسلط شد و بعدها چندین کتاب و فرهنگ‎لغت از فرانسه به زبان عربی ترجمه کرد. تدریس دانشگاهی را از الازهر آغاز کرد و پس از آن در دانشگاه‎های پاکستان و فرانسه نیز تدریس کرد. مدتی رییس دانشکده اسلام شناسی دانشگاه الازهر در جنوب مصر بود و مدتی هم رییس دانشکده اصول دین دانشگاه اسلامی پاکستان شد.

الطیب در 2002، مفتی مصر شد و یک سال و اندی منصب فتوای مصر را بر عهده داشت. در 2003 ازسوی «حسنی مبارک» به ریاست دانشگاه الازهر منصوب شد و هم‎زمان ريیس کميته گفت‎وگوي اديان در الازهر و عضو مجمع مطالعات اسلامي که بالاترین هيئت الازهر است، بود.

احمد محمد احمد الطیب با درگذشت «محمد سید طنطاوی»، چندی پیش از سوی «حسنی مبارک» به‎عنوان شیخ الازهر برگزیده شد و مقام ریاست دانشگاهی را به «عبدالله الحسینی» واگذار کرد. او که پوشیدن لباس سنتی الازهر را از سال 2003 کنار گذاشته بود با رسیدن به مقام تازه، طبق وعده‎ای که داده بود، پوشیدن این لباس را از سرگرفت.

احمد الطیب که همچون پدرش، پیرو یکی از طریقت‌های تصوف است، یکی از معتقدان وحدت امت اسلامی و همکاری تشیع و تسنن است و تدریس فقه امامیه در دانشگاه الازهر را مشروع می‌داند. وی از مخالفان وهابیت است و ستون فقرات الازهر را ایمان به تفکر اعتدالی دانسته و تأکید کرده است كه با هر فکری که مخالف حد وسط بودن و اعتدال الازهر باشد، مبارزه می‌کند.
با این وجود عضویت او در حزب حاکم مصر به رهبری «جمال مبارک»، فرزند حسنی مبارک، و مواضع سیاسی نزدیک او به حزب حاکم از جمله موضع‎گیری علیه اخوان المسلمین، حزب‎الله و ایران نگاه‎هایی مشابه طنطاوی را به او به‎همراه داشته است و بسیاری از مخالفان او، انتصاب او را چون طنطاوی تنها یک انتصاب سیاسی دانسته‎اند.

الطيب، که در سخنان ابتدایی انتصاب خود، گفته بود «شیعه و سنی می‎توانند در کنار هم به فراگیری علوم و معارف اسلامی در الازهر بپردازند» تنها یک هفته بعد، تحت فشار شبکه‎های ضدشیعی در گفت‎وگو با شبکه العربیه، که وابستگی آشکاری به وهابیون تندرو دارد، گفت: «الازهر با هرگونه تلاش براي گسترش مذهب شيعه در هر كشور اسلامي مقابله مي‌كند.» (tabnak.ir)


محمد سید طنطاوی: موضع نصرالله درباره مصر عمیقا مخرب است !
ایوب احمد - ترجمه بهرام مردای

شاید اگر بگوییم شیخ «محمد سید طنطاوی»، شیخ الازهر، مردی ماجراجو بود که پیرامون سخنان و اعمال خود، مناقشات و مشاجرات بسیاری را برانگیخت، چندان اغراق نکرده‎ایم. شیخ الازهر در این گفت‎وگو که چند ماه قبل از مرگش، با المجله انجام داده است؛ از یک‎سو، الازهر را از سیاست و مسائل سیاسی برکنار می‎داند و از سوی دیگر، در کسوت یک رجل سیاسی تندرو دولتی ظاهر می‎شود و مدام از ایران و حزب‎الله به بدی یاد می‎کند و از عربستان و مصر، تمجید می‎کند، در حالی‎که حتی برای یک‎بار هم از دشمنان جهان اسلام یعنی آمریکا و اسراییل سخنی بر زبان نمی‎آورد. بعید نیست دلیل این امر همان باشد که برخی از مصریان می‎گفتند: «طنطاوی بیشتر از این‎که از خدا بترسد از دیکتاتور مصر می‎ترسد.»

الازهر برای اتحاد جهان اسلام که شما کاملا به آن معتقدید، چه تلاشی کرده است؟

الازهر بزرگ‎ترین مرجع سنی در عالم تسنن و تشیع است. حقیقتی که توسط خود علمای شیعه نیز پذیرفته شده است. تلاش‎های الازهر در این خصوص روشن است. همواره علمای شیعه در ملاقات با ما خواستار همکاری ما هستند. آن‎ها از الازهر خواسته‎اند تعدادی از نهادهای آموزشی‎اش را در کشورهای‎شان تأسیس کند. مرجع شیعیان در لبنان در خلال بازدید از الازهر، از من خواسته است اجازه دهم دانشجویان شیعه لبنان، در الازهر تحصیل کنند. او همچنین از ایران تقاضا کرد که شاخه‎ای از دانشگاه الازهر را در قلمروش تأسیس کند.

 آیا شما از چنین درخواست‎ها و تقاضاهایی استقبال می‎کنید؟

من به آن‎ها گفتم از انجام چنین کاری استقبال می‎شود، مشروط بر این‎که دوره تحصیلات الازهر محفوظ باشد، خصوصا آن‎هایی که به شرع اسلامی مربوط می‎شود. آن‎ها نه تغییر می‎یابند و نه هیچ چیزی از آن‎ها قابل‎حذف است. بنابراین، تدریس در این نهادها باید توسط اساتید الازهر انجام شود. همه مذاهب سنی و شیعه، نظیر مذهب شیعیان دوازده امامی و مذاهب چهارگانه اصلی اهل سنت در این نهادهای آموزشی تدریس می‎شود. این شرط ما است برای این‎که اجازه دهیم نهادهای آموزشی الازهر در هر کجای از جهان تأسیس شوند. نباید هیچ‎گونه مداخله یا نفوذی توسط نهادی خاص یا جریان سیاسی‎ای وجود داشته باشد. رسالت الازهر انتشار معقول بودن و میانه‎روی اسلام است. الازهر ربطی به تأمین اهداف و مقاصد سیاسی ندارد، آن‎گونه که برخی دیگر از کشورها انجام می‎دهند. بنابراین، ما نباید اجازه دهیم نام با شکوه الازهر توسط نظامیان و افراطی‎ها با مهارت به‎کار رود.

 برخی از افراد نظیر «یوسف القرضاوی» علیه جریان شیعه، خصوصا در مصر و سوریه هشدار داده‎اند. در این‎ خصوص شما چه فکر می‎کنید؟

دکتر قرضاوی حق دارد دیدگاه‎اش را بیان کند، اما من با نظر او کاملا مخالفم. چون چیزی به‎نام جریان شیعه در مصر وجود ندارد. مصر کشوري سنی است، و الازهر اجازه گسترش مذهب شیعه را در این کشور نخواهد داد. اما ممکن است گفته شود که طبیعت و فطرت مصری‎ها این است که گرایش خاصی نسبت به اهل‎بیت پیامبر دارند. من می‎خواهم به قرضاوی خاطرنشان کنم که فاطمیون شیعه در حدود 230 سال بر مصر حکم راندند و هنگامی که صلاح‎الدین آن‎ها را مجبور کرد که این کشور را ترک کنند، یک شیعه در مصر باقی نماند. اما آن‎چه واقعا در حال رخ دادن است، این است که دولت ایران از آموزه شیعه برای رسیدن به اهداف سیاسی خودش استفاده می‎کند. ایران قصد دارد در برخی از جوامع عربی که دارای وزن و نفوذ قابل‎توجه سیاسی هستند، خصوصا مصر، عربستان سعودی، و سوریه نفوذ کند. اخیرا ایران نفوذ در یمن را مدیریت می‎کند. ایران با مهارت در حال به‎کارگیری دکترین شیعی است و آن را علیه اجتماعات این کشورها استفاده می‎کند.
هر صحبتی درباره جریان شیعی یا حضور شیعه در مصر کاملا خلاف واقع است. اما اگر کسی بخواهد شیعه شود، او نباید برای انتشار این دعوت در میان جامعه سنی تلاش کند. او باید از ایجاد آشوب یا اجرای پروژه‎های نظامی خودداری کند.

 شما موقعیت حسن نصر‎الله رهبر حزب‎الله را چگونه می‎بینید؟

موضع نصرالله درباره مصر عمیقا توهین‎آمیز و مخرب است. آن‎ها دعوت به آشوب می‎کنند. او و دوستانش باید از ایجاد سر و صدای زیاد و ارائه سخنان خطابی خودداری کنند. او بهتر است تلاش کند و در عوض، مشکلات خودش را حل کند. مصر یک کشور بزرگ بوده است و همیشه همین‎گونه باقی خواهد ماند و به چنین موضوعات کوچک و بي‌ارزشي توجه نمی‎کند! همان‎طور که رییس‎جمهور، «حسنی مبارک»، همواره تأکید می‎کند. مشکل این است که چنین افرادی می‎خواهند با هزينه کشورهایی نظیر مصر و عربستان سعودی که هریک وزن سنگيني در تاریخ سیاسی دارند، ایفای نقش کنند، اما آن‎ها نمی‎دانند این امر غیرممکن است.

 سال گذشته، شما دعوت برای سفر به ایران را رد کردید، دلایل شما برای این کار چه بود؟

درست است، من از طرف مقامات ایرانی، دعوتی برای حضور در کنفرانس بزرگداشت یکی از علمای ایران دریافت کردم. آن‎ها از من خواستند درباره اهمیت برقراری گفت‎وگو میان رویکردهای مذهبی متفاوت صحبت کنم. با شرایط خاص سیاسی و رابطه پیچیده‎ای که ایجاد شده است بعد از دستگیری یک هسته تروریستی در مصر که به نظامیان شیعه حزب‎الله متعلق است! من قویا این دعوت را رد کردم. شما می‎دانید، هیچ دعوتی نباید در این زمینه پذیرفته شود. من یادآوری می‎کنم که چهار سال پیش، من برای سفر به ایران دعوت شدم تا در مراسمی که برای گرامی‎داشت شیخ الازهر، «محمود شلتوت»، در آن‎جا برگزار می‎شد، حضور یابم. من این دعوت را نپذیرفتم اما ده تن از علما را که از اعضای آکادمی تحقیقات اسلامی الازهر، بودند همراه با تحقیقات‎شان درباره شیخ شلتوت، برای شرکت در این مراسم فرستادم.

 شیخ‎الازهر چه موقع به ایران خواهد رفت؟

این بستگی دارد به مقداری که ایران بخواهد طرح‎های سیاسی سلطه جویانه‎اش را متوقف کند، و احترام و تکریم‎شان را به سمبل‎های مصر و جهان تسنن نشان دهد. من تحت هیچ شرایطی نمی‎توانم سفر به ایران را بپذیرم در حالی‎که هنوز خیابانی در تهران دارای نام و تصویر قاتلی است که شهید رییس‎جمهور، «انور سادات» را کشت. ما نمی‎توانیم هیچ غرض‎ورزی را علیه خودمان بپذیریم

المجله - اکتبر 2009


«احمد محمد احمد الطيب»، شيخ تازه الازهر: لباس الازهر را خواهم پوشيد
محمد خلیل - ترجمه سیدهادی موسوی

«احمد محمد احمد الطيب»، اكنون شيخ الازهر، جانشين «محمد سيد طنطاوي» است. به نظر مي‌رسد او مدل تعديل يافته‎ و معقول‌تر شيخ طنطاوي به حساب مي‌آيد كه قرار است در همان مسيري گام بگذارد كه او پيش‎تر رفته. اين مسير، در حقيقت، دوگانه‌هاي اسلام و مدرنيته و حكومت اسلامي و حكومت سكولار و جهان اسلام و جهان غرب است كه از اين دوگانه‎ها، شيخ سابق الازهر، طرف دوم را بر طرف اول برتري داد. هر چند نبايد چندان خوشبين بود، اما بايد ديد شيخ الطيب وفادار به رژيم حسني مبارك، كدام‎يك از اين دوگانه‌ها را بر ديگري ترجيح خواهد داد. متن حاضر بخشي از گفت‎و‎گوي الطيب با روزنامه الشرق الاوسط است كه در 21 مارس 2010، در اين روزنامه منتشر شد.

استراتژي عملي شما در اولين قدم چيست؟

به خواست خدا، هنگامي كه من در الازهر كارم را شروع كنم، طرحي براي ارتقاي فعاليت و نقش الازهر كه به اسلام و مسلمين خدمت مي‎كند، تهيه مي‌كنم. مهم‎ترين اولويت در طول مرحله آينده براي الازهر، دستيابي به جامعيت و انتشار رويكرد ميانه‎روي اسلامي در همه بخش‌هاي جهان است كه اين رويكرد توسط الازهر پذيرفته شده است. علاوه بر اين، ما بايد آموزش را در الازهر توسعه و بهبود دهيم و توجه كنيم به تعليم ميراث اسلامي تا مطمئن شويم كه دانشجويان الازهر به ميراث اسلامي واقعي‎شان پيوند يافته‎اند. اين چيزي است كه كمك مي‌كند به ساختن ايدئولوژي مدني و اسلامي مبتني بر تساهل و طرد ايدئولوژي افراطي و به فارغ‎التحصيل شدن نسل‌هايي از دانشجويان منجر مي‌شود كه قادرند با تغييرات مدرنيته تطبيق يابند. من همچنين درصدد خواهم بود مسيري را تكميل كنم كه معلم و شيخ بزرگ ما «محمد طنطاوي» به آن متعهد بود.

 شما پوشيدن لباس سنتي الازهر را بعد از اين كه در سال 2003 از مسند مفتي اعظم بركنار شديد، متوقف كرديد. آيا دوباره لباس مذهبي و سنتي الازهر را خواهيد پوشيد؟

من لباس الازهر را خواهم پوشيد چون بنا‎بر سنت، اين لباس‌ها هميشه توسط شيخ بزرگ الازهر و مفتي اعظم پوشيده مي‌شود.

 نظر شما درباره گفت‎و‎گو ميان الازهر و غرب چيست؟

گفت‌و‌گو با غرب خصوصا گفت‌و‌گوي ميان اديان وجود دارد. همان‎طور كه شما مي‌دانيد، سال‌ها پيش، الازهر براي آغاز چنين گفت‌و‌گوهايي پيش‎قدم بود و كميته ديالوگ بين اديان الازهر را تأسيس كرد و كار اين كميته هنوز در جريان است. الازهر نمونه‌هاي بزرگي از ديالوگ بين اديان خصوصا ديالوگ با كليسا (مانند كليساي آنگليكان بريتانيا) را رهبري كرد. الازهر براي ديالوگ از هيچ كوششي مضايقه نكرده است و ما در اين خصوص سستي نمي‌كنيم، چون ديالوگ، اساس دست‎يابي به درك متقابل است.

يك ديالوگ پربار بايد درباره مسائل مشترك باشد. مهم‎ترين اين مسائل، احترام متقابل و ارتقاء صلح و تساهل و هم‎زيستي اجتماعي ميان بشر است. مركز جهاني فارغ‎التحصيلان الازهر، سال گذشته كنفراسي بين‎المللي با عنوان «الازهر و غرب... ديالوگ و محدوديت آن» بر پا كرد و ما گروه بزرگي از رهبران كليسا و متفكران غربي را براي حضور در اين كنفرانس از سراسر جهان دعوت كرديم. ديالوگي كه در اين كنفرانس صورت گرفت، بسيار پربار بود. اين كنفرانس همچنين براي مركز جهاني فارغ‎التحصيلان الازهر در سطح بين‎المللي نتيجه خوبي داشت. فارغ التحصيلان الازهر، سفراي الازهر و اسلام در كشورهاي‎شان هستند، كه مذهب حقيقي و رويكرد معتدلش را با رفتارشان و با داد و ستد روزانه‎شان با ديگران انتشار مي‌دهند، و اين‌ها بايد روح اسلام را از طريق ديالوگ مثبت و ثمربخشي كه بهترين راه مواجهه با غرب را نشان مي‌دهد، منعكس كنند و اين بهترين توصيه است


آیا الازهر طعم استقلال را خواهد چشید؟

مبارزه با استقلال

علی بیومی - ترجمه سیدهادی موسوی

جدال برای تصاحب میراث بر جای مانده شیخ فقید دانشگاه و مسجد الازهر، شیخ «محمد سید طنطاوی»، بسیار پیچیده‌تر از آن است که بیشتر تحلیل‎گران می‌پنداشتند. منتقدان طنطاوی او را به‎عنوان یک مأمور دینی که فقط وظیفه مشروعیت بخشیدن به اقدامات دولت را داشت، نگاه می‌کردند. اما حامیان او، او را یک قهرمان اصلاح‎گر، به‎خصوص در مورد حقوق زنان می‎دیدند. مرگ ناگهانی او، آتش زیر خاکستر را دوباره شعله‎ور کرد و بحث‌های کهنه درباره استقلال شیخ الازهر دوباره در محافل سیاسی و عمومی مطرح شد.

 شیخ اعظم

از زمان تأسیس مسجد و دانشگاه الازهر در اواخر قرن 10، این مکان، مرکز آموزش علوم قرآنی و زبان عربی شد و از تمام امپراتوری مسلمانان، دانشجویان و محققان را به این مرکز جذب کرد.
در زمان امپراتوری عثمانی، سمت رسمی شیخ اعظم کشور ایجاد شد و دولت از میان بزرگان و محققان اسلامی، یکی را به این سمت منصوب و برای او مقرری ماهانه‌ای نیز تعيین می‌کرد. در قرن 17، دولت عثمانی، مقام شیخ الازهر را ایجاد کرد. این فرد به‎وسیله بزرگان الازهر انتخاب می‎شد و سپس به تأیید حاکم عثمانی مصر می‌رسید و از این رو شیخ الازهر از درجه‌ای از استقلال سود می‌برد. این استقلال با مطرح شدن اموال وقفی بیش از پیش مستحکم‌تر شد. چراکه با در اختیار داشتن اموال وقفی، الازهر از نظر مالی مستقل می‌شود و می‌تواند بیشتر خود را از دسترس دولت دور نگه دارد.

«محمد‎علی پاشا»، که بنیان‎گذار مصر نوین است، بارها استقلال الازهر را تهدید كرده وي نهایتا انتصاب شیخ الازهر را به‎وسیله مدرسان آن ملغی اعلام کرد و در سال 1812 یک فرد را از طرف خود به این مقام گماشت. محمد‎علی پاشا همچنین برای تأمین منابع مالی پروژه‎های خود، به تصاحب اموال وقفی اقدام کرد و از این طریق، یک پنجم از زمین‌های زراعی مصر را تصاحب کرد. روحانیون که این کار را برخلاف دین مبین اسلام می‌دانستند با او مخالفت ورزيدند، اما او در جواب مخالفت آن‎ها، منابع مالی دانشمندان و جامعه شهری مسلمانان را کاهش داد.

 نقش مفتی اعظم

در زمان اشغال مصر توسط انگلیس در سال 1900، جایگاه الازهر بیش از پیش تضعیف شد. در همان زمان، مقام مفتی اعظم ایجاد شد تا به‎عنوان فقیه اسلامی تصدی امور دینی را عهده‎دار شود و همچنین بخشی از قدرت شیخ‎الازهر را نیز تصاحب کند. پس از انقلاب مصر در سال 1952، جمال عبدالناصر لایحه‌ای به تصویب رساند که انتخاب شیخ الازهر بر عهده دولت قرار گرفت و با این لایحه استقلال اندک باقی‌مانده الازهر نیز از بین رفت.

در طول 4 دهه اخیر، قدرت و اختیارات شیخ الازهر میان سه ارگان تقسیم شده است:

1- وزارت وقف که امور وقف را کنترل می‌کند و از این طریق مانع استقلال مالی الازهر می‌شود.
2- نهاد مفتی اعظم که بخشی از وزارت دادگستری است.
3- دانشگاه الازهر که به یک مؤسسه آموزشی نزول کرده و به‎وسیله شیخی که منتخب دولت است، اداره می‌شود.

 در جست‎وجوی استقلال؟

در وضعيت کنونی بسیار دور از ذهن به‎نظر می‌رسد که الطیب بتواند وضعیت را تغییر دهد؛ زیرا او برای تغییر اوضاع باید در دو جبهه فعالیت کند؛ در ابتدا باید اداره امور اوقاف را از دست دولت خارج سازد تا الازهر به استقلال مالی دست یابد و بعد بتواند انتخاب شیخ الازهر را به خود الازهر بسپارد که در وضعيت و دولت فعلی، این‌ها آرزوهای دست نیافتنی هستند.
بنابراین چندان شگفت‎انگیز نیست که در نظر بسیاری از تحلیل‎گران شیخ طنطاوی، تنها وسیله‌ای برای پیشبرد اهداف دولت بوده است. او از ممنوعیت نقاب در دانشگاه‎ها، ساخت دیوار حائل در مرز میان مصر و غزه، نامزدی نامحدود مبارک برای ریاست جمهوری و طرح ممنوعیت حجاب در فرانسه حمایت می‌کرد. طنطاوی همچنین با رهبران اسراییل برای عادی‎سازی روابط دو کشور نیز دیدار کرد. زمانی‎که محبوبیت طنطاوی در میان مصریان و مسلمانان کاهش می‌یافت، در غرب او را به‎عنوان نمونه یک مسلمان معتدل که طرفدار گفت‌وگوي ادیان است مي‌شناختند و او را به ‎دليل اعلام ممنوعیت اقدامات خشونت‎آمیز به نام اسلام و مخالفت با رشد گروه‎های سیاسی اسلامی و حمایت از حقوق زنان تحسین می‌کردند.

 صدور فتوا

برخی از منتقدان طنطاوی مانند شیخ «یوسف قرضاوی» معتقدند که طنطاوی به‎ دليل زمینه‎های تحصیلی خود، صلاحیت صدور فتوا را ندارد؛ او در رشته تفسیر قرآن تحصیل کرده بود و نمی‌توانست در زمینه فقه نظر دهد. ولی با وجود اين، او به حوزه فقاهت وارد شده و فتاوایی را صادر کرده که برخی از آن‎ها، باعث بحث‎های فراوانی شده است. به همین‎ دليل، شیخ قرضاوی و سایر شیوخ الازهر معتقدند که شیخ اعظم باید به‎وسیله خود علمای الازهر انتخاب شود که با وجود دولت و حزب حاکم، دستیابی به این خواسته بسیار بعید و دور از ذهن است
الجزیره – مارس 2010


نگاهی به دوره جدید در الازهر
وقتی فرش از زیر پای الازهر کشیده شد!
جیحان شاهین - ترجمه محمدمظهری

درگذشت ناگهاني «محمد سید طنطاوي»، شیخ بزرگ الازهر، صاحب‎نام‎ترین کانون آموزش تعالیم سني در جهان، و سپردن زمام آن به یک دانشمند جدید، جعبه پاندورایی از سئوالات را درباره آینده این نهاد مذهبی گشوده است.
برای سال‎ها، الازهر به سبب تبدیل شدن به سخنگوی حکومت مصر، اعتبار عمومي‎اش را از دست داده است، و اکنون بسیاری منتظرند ببینند تغییر روحاني برجسته، آیا نشانه آغازی جدید در این نهاد تاریخی خواهد بود یا نه؟

 تمکین از حکومت

اگرچه در میان مسلمانان جهان مدت‎ها این خواست وجود داشت که الازهر نیازمند بازسازی وجهه‎اش با تعیین شیخی است که لزوما اوامر حکومت مصر را اطاعت نکند، اما هنوز بسیاری معتقدند که این خواسته تنها زمانی عملی خواهد شد که این نهاد از حکومت مستقل شود.
بسیاری از تحلیل‎گران استدلال می‎کنند زمانی‎که دولت، زمام امور الازهر را به‎دست گرفت، دچار اشتباه برآورد شد، چراکه موجب از دست رفتن اعتبار این نهاد و برجای گذاشتن یک خلأ گردید که توسط دیگر مؤسسات آموزشی عموما خارجی و ناقص، توانست پر شود و در نتیجه، دین را به مسیر کسب قدرت از طریق وسایل دیگر هدایت کرد.

با وابستگی الازهر به بودجه دولت، محققان در الازهر تبدیل به کارمندانی شده‎اند که گاهی اوقات، بیشتر نگران امرار معاش‎شان هستند تا درستی دیدگاه‎های دینی‎ خود و این‎که اتهام منتقد بودن بر آن‎ها وارد نشود.

دو مقام برجسته الازهر یعنی شیخ و مفتی، از بعد از انقلاب 1952 توسط حکومت تعیین شده‎اند؛ با توجه به این‎که مفتی در هر زمانی می‎تواند تغییر یابد ولی شیخ تمام عمرش در این منصب باقي می‎ماند. در نتیجه اعتبار الازهر طی نیم قرن گذشته دچار آسیب شده و گاهی به‎طور کلی از دست رفته است.

قبل از 1952 شیخ الازهر توسط کمیته‎ای از روحانیون بلندپایه انتخاب می‎شد و قدرت و نفوذش مستقل از دولت و در‎بر گیرنده پهنه‎ای از فعالیت‎های دینی از صدور فتوا و اداره موقوفات (موقوفات دینی) گرفته تا بنای مسجد جدید و تعیین شیخ برای ایراد موعظه بود.

در نتیجه الازهر برخوردار از نوعی یگانگی بود که به آن قدرت و هماهنگي بی‎همتایی می‎بخشید، به‎نحوی که در مصر تأثیر فوق‎العاده‎ای در تمام جنبه‎های سیاسی، اجتماعی و معنوی زندگي می توانست.

  همراهی ناپلئون

«احمد خاکي»، قائم مقام وزرات آموزش در دهه 1960 در کتاب «مأموریت الازهر در قرن بیستم» شرح می‎دهد که الازهر در دوره مدرن، چگونه رهبری فکری و سیاسی خود را در مصر علیه بی‎عدالتی‎های اربابان عثمانی این کشور تثبیت کرد.

طبق گفته‎های خاکی، رهبری این نهاد در اواخر قرن هجدهم توسط «ناپلئون بناپارت» مورد همراهی قرار گرفت. ناپلئون به‎ضرورت در نظر گرفتن دیدگاه الازهر، در حمله فرانسه به مصر اذعان کرد. وی «نفوذ سیاسی اسلام را کاملا تحسین می‎کرد تا حدی که گفته شده او قرآن را خوانده بود». خاکی می‎نويسد: «او واقف بود که اندیشه سیاسی و اجتماعی مسلمانان اساسا برگرفته از قرآن کریم بود.»

از آن زمان به بعد به گفته شیخ «سید محمد قطب»، سرپرست سابق شورای فتوای الازهر که در سال 2001 از این نهاد بازنشسته شد، الازهری‎ها نسبت به تمکین از حکومت بسیار فاصله گرفتند. «آن‎ها حاکم را در صورت برخطا بودن اصلاح و در صورت بر حق بودن حمایت می‎کردند، ولی هرگز در پی منصب رسمی در رژیم نبودند.»

در آستانه قرن بیستم، با نصب شیخ «محمد عبده» به‎عنوان مفتی مصر در 1897 و برداشته شدن شورای وقف و فتوا از این نهاد مادر، در واقع نفوذ الازهر به‎تدریج برچیده شد. مفتی و وزیر موقوفات دیني تبدیل به چهره‎هایی شدند که تقریبا قدرت یکسانی با شیخ الازهر داشتند.
این تصمیمِ سیاسیِ از قبل طراحي شده، موجب فراهم شدن منابع جایگزینی جهت فتوا در مواردی شد که حکومت با نظر شیخ موافق نبود، که نه تنها الازهر را تضعیف کرد بلکه اعتبار آن را نیز سست ساخت.

در سال 1913، وزیر موقوفات دینی به موجب حکمي که توسط سفیر کبیر بریتانیا در مصر انتشار یافت، رسما به کابینه پیوست. قطب می‎گوید: «این وزارتخانه تحت نظارت و اشراف دوگانه بریتانیا و فرانسه عمل می‎کرد و این بدین معنا بود که حاکم مصر موسوم به «خدیو» بر وعاظ که توسط وزارت موقوفات دینی منصوب می‎شدند و دستمزد می‎گرفتند، نظارت داشت و هر واعظی که از خدیو انتقاد می‎کرد بلافاصله برکنار و جایگزین می‎شد.»

  از دست رفتن استقلال

خیلی زود الازهر وابسته به بودجه دولت شد و پس از انقلاب 1952، شیخ الازهر توسط حکومت نصب شد. قطب می‎گوید: «این فقدان استقلال به‎تدریج این نهاد را مبدل به یک مؤسسه دولتی با اعتبار عمومی پایین ساخت. این بدین معنا بود که به اصطلاح، کم‎کم فرش از زیر پای الازهر کشیده شد.»

وابستگی فزاینده الازهر به حکومت همچنین سرپوش محکمی بر سر حیات دانشگاهی آن بود؛ یعنی ایجاد یک محیط «سرکوب داخلی» و خودسانسوری در آن، در حالی‎که اساتید راضی نبودند دیدگاه‎های‎شان را مدرن کنند.

قانون 1961 مدارس الازهر را ملزم ساخت تا درکنار برنامه درسی تعالیم اسلامی، همان متون درسی را آموزش دهند که در مدارس عمومی آموزش داده می‎شد. بسیاری از تحلیل‎گران معتقدند که این امر موجب تضعیف معیارهای علمی الازهر شد چراکه به سنگيني بسيار بارِ روی دوش دانش‎آموزان انجاميد و آموزه‎های اسلامی حذف شدند. مدارس الازهر تدریس اندیشه مذاهب گوناگون را متوقف ساختند و نتیجه آن برنامه درسی تکه‎تکه‎ای بود که به‎ندرت دانشمندان متبحری را تولید می‎کرد.

همچنین طبق گفته «جمال الغیطاني»، رمان‎نویس و ناظر قدیمی الازهر، گسترش دانشگاه الازهر و دربرگرفتن دانشکده‎های علوم، مهندسی و پزشکی موجب وضع اسفناکي شد که در نتیجه آن «بسیاری از اساتید الازهر بر زبان عربی مسلط و قرآن را از حفظ نبودند»، و این امر، برداشت معتدل آن‎ها را از اسلام در برابر مدل اندیشه‎های افراطی تضعیف می‎کرد.

طبق نظر «نبیل عبدالفتاح» از مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام، معیارهای دانشگاهی الازهر به‎علت استفاده دولت از این نهاد «به‎عنوان وسیله‎ای جهت توجیه سیاست‎های اقتدارگرایانه و کسب حمایت عمومی برای رژیم» تنزل کرد.

روشنفکران و متفکران اسلامی جهان اسلام درباره ‎خطر تنزل اعتبار و استانداردهای دانشگاهی الازهر هشدار داده‎اند که این موضوع، موجب برانگیختن مسلمانان جهان جهت یافتن منابع جایگزین دیگری برای تعلیم و تعلم دینی شده است. امروز بسیاری از دانشجویان به‎لحاظ آموزشی، دانشگاه‎های اسلامی جایگزین در سوریه، اردن، تونس و مراکش را بر‎می‎گزینند و در عین‎حال، استانداردهای آموزشی رو به افول الازهر موجب شده است که کشورهایی مثل تونس و ترکیه حتی مدارک دانشگاه باستاني الازهر را به‎رسمیت نشناسند.

  کپسول زمان

در حالی‎که نتیجه افول استانداردهای آموزشی الازهر، پدید آمدن نسلی از شیوخ الازهری است که از پرداختن و توجه به جوانان عاجزند، عرصه برای منابع جایگزین صدور فتوا که همیشه هم درست نیستند، خالی شده است.

حتی با نصب روحانی برجسته جدید در این نهاد، که شاید «متدین‎تر، زبان‎آورتر، مدرن‎تر، با سوادتر و خلاق‎تر از خلفش باشد»، احتمالا همه با «هویدی» موافق خواهند بود که الازهر تا زماني‎که در آزادی‎های سیاسی، حقوق بشر و آزادی بیان محدود باشد، شانس کمی برای بازسازی اعتبار سابقش خواهد داشت
الاهرام – مارس 2010



انتصاب شيخ جديد الازهر و مسئله بازگشت اعتبار
آيا شيخ تازه از خدا بيش از دولت مي‎ترسد؟
جیحان شاهین - ترجمه سیدهادی موسوی

انتصاب «احمد الطيب» به عنوان شيخ بزرگ الازهر، به‎سرعت بحث‌هاي داغي را در محافل عمومي و سياسي به وجود آورد.

الطيب يكي از اعضاي كميته سياسي حزب حاكم است و ارتباطات سياسي فراواني با رجال و متفكران سياسي دارد، انتصاب او موجب شده است تا منتقدان، دليل آن را ارتباطات و وفاداري او به دولت و حزب بدانند،  نه شايستگي علمي و ديني الطيب. بسياري از منتقدان معتقدند كه «علي گوما»، مفتي کنوني مصر، شايستگي احراز اين پست را دارد اما ارتباطات سياسي الطيب موجب شده است كه او از علي گوما پيشي بگيرد و كرسي شيخ بزرگ الازهر را از آن خود كند.
«عمرو هاشم ربيعي»، محقق و تحليلگر سياسي در مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک الاهرام كه از منتقدان انتصاب الطيب است، مي‌گويد که شيخ بزرگ الازهر يك جايگاه معتبر در جهان اسلام محسوب مي‌شود و بنابراين متصدي اين پست بايد كاملا مستقل باشد.

ربيعي معتقد است كه رژيم، به دليل احساس ضعف، تلاش مي‌کند رؤسايي برگزيند که با تکيه زدن بر مناصب، در خط حکومت حرکت کنند.

با وجود اين، دستاوردها و مراتب علمي الطيب از ساير رقباي او سنگين‎تر بوده است. الطيب به عنوان يك روحاني ميانه‎رو و روشنفكر مطرح است كه گفت‌و‌گو با غرب را به پيش خواهد برد. الطيب که درجه دکتري را از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرده، کتاب‎هايي در زمينه علم، ماركسيسم، فلسفه و فرهنگ اسلامي تاليف يا ترجمه کرده است.

از زمان انتصابش، الطيب در تلويزيون يا مطبوعات اعلام كرده است كه عضويت در حزب دموكراتيك ملي و شيخ بزرگ الازهر بودن دو مقوله جدا از هم است كه هيچ‎گونه ارتباطي با يكديگر ندارند.
«فهمي هويدي»، نويسنده معروف و کارشناس مسائل اسلامي كه يكي از حاميان انتصاب الطيب است، مي‌گويد: «آنچه الطيب را از طنطاوي برتر مي‌كند، فصاحت و سخنوري اوست. البته الطيب از مرتبه پرهيزگاري و تقواي بيشتري نيز برخوردار است.»

اما هويدي بيان مي‌کند اگرچه انتصاب الطيب مي‌تواند به معني «بهبود وجهه اين نهاد تاريخي» باشد اما اعاده اعتبار الازهر، امري اختياري نيست چون «محيط سياسي که در آن، آزادي‌ها و حقوق سلب شده‎اند، اجازه چنين بازگشتي را نمي‌دهد».

با وابستگي به دولت از زمان انقلاب 1952، اعضاي الازهر از جمله شيخ الازهر به كارمندان دولت تبديل شدند. در اين ميان، شيخ بزرگ الازهر داراي مقامي مشابه مقام نخست‎وزير است. او به‎وسيله حكم رياست‎جمهوري تا پايان عمر خود به اين پست منصوب مي‌شود. نفس اين انتصاب به اين معناست كه شيخ الازهر داراي استقلال اندکي است و اين منجر به از دست رفتن اعتبار الازهر مي‌شود.

بسياري از تحليل‎گران معتقدند كه الازهر نمي‌تواند حيثيت و اعتبار سابق خود را به دست بياورد مگر اين كه كاملا مستقل عمل كند و شيخ الازهر توسط جامعه روحانيون الازهر انتخاب شود و غيرقابل عزل نيز نباشد.

هويدي معتقد است كه الطيب «اجازه نمي‌دهد جايگاه الازهر به خطر بيفتد زيرا به نظر مي‌رسد او از خدا بيشتر از رژيم مي‌ترسد. او كاملا آگاه است كه چه زمان و چگونه بر مشكلات بايد فايق آيد».

با وجود اين، الطيب به عنوان يكي از مخالفان بزرگ اخوان‎المسلمين، بزرگ‎ترين گروه مخالف دولت، شناخته مي‌شود. الطيب همچنين محافظه‌كاران و اسلامگرايان تندرو را به دليل عقايد سطحي آنان درباره چادر و ريش مورد انتقاد قرار مي‌دهد و بيان مي‌كند كه اين عقايد مانع رشد و توسعه عقايد اسلامي و معنوي مي‌شود و به اسلام ضربه مي‌زند. او از حكم تحريم طنطاوي در مورد نقاب زدن دانشجويان دختر دانشگاه الازهر حمايت كرده است و آن را عملي درست مي‌پندارد.
از مسائل مهمي كه براي الطيب جنبه حياتي دارد، يكي موضع‎گيري او درباره فلسطين اشغالي و وضعيت اسفناك غزه و اقدامات عملي در اين خصوص و ديگري موضع سياسي او در انتخابات رياست جمهوري آينده است كه مي‌تواند براي محك ميزان استقلال الطيب، فرصت مناسبي باشد
الاهرام – مارس 2010


پیشوای اعظم و مسئله عضویت در حزب حاکم
الطیب علاقه‎ای برای کناره‎گیری از حزب ندارد
محمد صلاح - ترجمه بهرام مرادی

مردم مصر شیخ الازهر را به‎عنوان پیشوای اعظم می‌شناسند و زمانی‎که ریاست‎جمهوری در حکمی اعلام کرد که باید به جای شیخ فقید الازهر دکتر «محمد سید طنطاوی»، فرد دیگری منصوب شود، در محافل سیاسی و مذهبی مصر بحث‌های فراوانی در‎خصوص فرد موردنظر آغاز شد. صاحب‎نظران الازهر اعتقاد داشتند که جانشین شیخ طنطاوی باید از میان نامزدهای این مقام که همگی عضو شورای تحقیقات اسلامی هستند، انتخاب شود. اما در نهایت دکتر «احمد الطیب» با حکم ریاست جمهوری به این پست منصوب شد.

مخالفان شیخ طنطاوی معمولا او را به‎خاطر همراهی و موافقتش با دولت در مسایل سیاسی و مذهبی‎ای که مورد مخالفت سایر گروه‌‎ها و احزاب بود، مورد انتقاد قرار می‌دادند. علاوه‎بر این، او با اسلام‎گرایان تندرو یا اعضای اپوزیسیون، به‎خاطر عقاید و گفتارش همواره در جدال و ستیز بوده. همچنین او همواره از سیاست‌ها و عملکرد دولت دفاع می‌کرد، و این دفاع، او را در گردابی قرار داده بود که رهایی از آن، چندان آسان نيست؛ چراکه از یک سو، رفتار و اقوال او باید در موافقت با اسلام بوده و از سوی دیگر باید دولت را در سیاست‌هایش حمایت می‎کرد‏، بدون توجه به این‎که چه میزان از سیاست‌های دولت مورد تأیید اسلام است.

طنطاوی معمولا این اقدامات را بدون ارتباط با حزب حاکم (حزب دموکراتیک ملی) انجام می‌داد. بنابراین کاملا واضح است که برای شیخ جدید الازهر چه اتفاقی خواهد افتاد؛ چراکه وی یکی از اعضای کمیته سیاسی حزب حاکم است و این کمیته توسط پسر رییس‎جمهور، «جمال مبارک» اداره می‌شود. از این رو، روشن است که تصدی جایگاه شیخ الازهر برای الطیب به‎عنوان یکی از اعضای کمیته سیاسی حزب و تعهد و التزام او نسبت به اقدامات و فعالیت‌های کمیته، برایش یک امتیاز منفی محسوب می‌شود. مهم نیست این مرد تا چه اندازه می‎کوشد میان جایگاه جدیدش و التزام حزبی‎اش تفکیک ایجاد کند. کسانی که منتظر آینده هستند از مکانیزم‎هایی بهره می‎برند که در مواقع نیاز آماده استفاده هستند، خصوصا اگر شیخ الازهر در آینده از یک تصمیم، اقدام، یا موضع تأیید شده توسط حزب حاکم حمایت کند و با نیروهای اپوزیسیون مخالفت ورزد.

‌‌‌‌‌‌‌روزنامه مصری الدستور، زمانی‎که حکم انتصاب شیخ جدید الازهر منتشر شد، از الطیب در این مورد سئوال کرد و او در جواب گفت که این یک مسئله شخصی است و نيز او هیچ علاقه‌ای برای استعفا و کناره‌گیری از کمیته سیاسی حزب ندارد. قانون اساسی مصر برای هر شخصی این حق را قائل شده است که در فعالیت‌های سیاسی آزادانه شرکت کند، البته به‎جز افراد نظامی که این حق را ندارند؛ مگر این‎که از پست خود کناره‌گیری کنند. اما این مسئله برای شیخ الازهر، با توجه به جایگاه مذهبی او متفاوت است. به‎راستی، این مسئله، یک «مسئله شخصی» بود، و هیچ‎کس حق نداشت درباره آن، از دکتر طیب سئوال کند!

پیش‎تر که او ریاست دانشگاه الازهر را به‎عنوان یک جایگاه آکادمیک عهده‎دار شد، به هیچ‎وجه در تناقض با سیاست‎های عملی دانشگاه قرار نمی‎گرفت یا از چنین تقابلی اجتناب می‎کرد. در آن هنگام که این مرد در مقابل رژه و تظاهراتي شبه‎نظامی‎ ایستاد که دانشجویان الازهری مرتبط با اخوان‎المسلمین در محوطه دانشگاه سازمان دادند، او موضعش را بر مبنای ملاحظات واقعی‎ای قرار داد که با جایگاه دانشگاه و محدودیت‎های موجود در فعالیت‎های درون آن ارتباط داشت و هیچ‎کس در آن زمان اعتقاد نداشت که دکتر الطيب ممکن است چنین تصمیمی را در نتیجه عضویتش در حزب حاکم گرفته باشد. اما هم‎اکنون شرایط بسیار متفاوت است و شیخ الازهر در جایگاهی است که هر کلمه‎ای که او بر زبان بیاورد و یا هر رفتاری که انجام دهد، بر اساس آن از سوی حامیان و منتقدینش تحلیل و تفسیر خواهد شد. ممکن است شیخ الطیب میان جایگاه سیاسی و جایگاه مذهبی خود تفکیک ایجاد كند و آن دو را به هم نیامیزد، اما اگر شیخ، خود را درگیر هر مسئله سیاسی كند، و همواره با گروه‎ها و احزاب مختلف در جدل و ستیز باشد، باور این تفکیک بسیار مشکل خواهد بود.

شاید الطیب کناره‌گیری از حزب را در شرایط کنونی مناسب نداند، به‎ویژه که «حسنی مبارک»، رییس‎جمهور مصر، برای درمان در خارج از کشور به سر می‌برد، اما پس از بازگشت مبارک، شیخ باید این تصمیم را دیر یا زود اتخاذ كند؛ مگر این‎که شیخ الازهر ترجیح دهد همواره پاسخگوی اعمال و رفتار دولت و حزب نیز باشد
الحیات - مارس 2010


دشمنی الطیب با اخوان، حماس، حزب‎ا... و ایران او را نزد دیکتاتور مصر محبوب کرده است
یک انتصاب سیاسی دیگر!
رانی امیری - ترجمه سیدهادی موسوی

«من نمی‎خواهم درباره عضویتم در حزب سیاسی صحبت کنم، چون این موضوع فقط مربوط به من است و شغل هیچ‎کس دیگر نیست.» (احمد الطیب، شیخ جدید الازهر، 20 مارس 2010)
بعد از 14 سال سکان‎داری معتبرترین نهاد الهیاتی اسلام سنی، شیخ بزرگ الازهر «محمد سید طنطاوی»، دهم مارس، هنگامی که در حال بازگشت از عربستان سعودی به مصر بود، در اثر یک حمله قلبی درگذشت. طنطاوی در ریاض حضور یافته بود تا جایزه بین‎المللی فیصل را برای خدمت به اسلام دریافت کند.

اگرچه فتواهای نسبتا «لیبرال» و «مترقی»اش در مغایرت شدید با فتاوایی بود که به‎طور معمول از سوی روحانیون سنی انتشار می‎یافت، این امر اهمیت ناچیزی در اعطای جایزه به او داشت. آن‎چه اهمیت داشت، صرف همکاری و کمک طنطاوی به تحقیق علمی نبود، بلکه امر مهمتر از دیدگاه مرکز شاه فیصل، تبعیت و وفاداری پایداری بود که او نسبت به رهبر کشورش، «حسنی مبارک»، از طریق فتاوایش نشان داده بود. نه روز بعد از مرگ طنطاوی، در حالی‎که مبارک بعد از عمل جراحی کیسه صفرا در آلمان، دوباره بهبودیش را به‎دست آورده بود، حکم انتصاب جانشین طنطاوی را صادر كرد. پیشوا و شیخ بزرگ جدید الازهر، رییس همزمان دانشگاه الازهر، «احمد محمود احمد الطیب» 64 ساله است.

الطیب قبل از انتصاب به‎عنوان ‎‎ریاست دانشگاه در سال 2003، به مدت یک سال مفتی بزرگ مصر بوده است؛ مفتی بزرگ به‎لحاظ اقتدار بعد از شیخ بزرگ الازهر در جایگاه دوم قرار دارد و بر «دارالفتوی» ریاست می‎کند دار‎الفتوی، مجموعه دولتی- فتوایی است که احکام و مقررات مذهبی را درباره موضوعات مختلف صادر می‎کند.

اکنون الطیب به‎عنوان شیخ بزرگ الازهر، تمامیت امور الازهر را سرپرستی می‎کند. این امور نه تنها دانشگاه و مسجد الازهر بلکه مدارس و نهادهای آموزشی بسیاری در سراسر مصر و فراتر از آن را نیز شامل می‎شود؛ همه وظیفه دارند که دانشجویان را برای تدریس و تدارك ارشاد و تعلیمات مذهبی به سراسر جهان بفرستند.

همانند مفتی بزرگ، شیخ بزرگ الازهر یک مقام انتصابی است. «محمد‎علی پاشا»، بنیانگذار مصر جدید بود که در اوایل قرن نوزدهم، سنت رایج انتخاب شیخ بزرگ را به‎وسیله اجماع کمیته عالمان هم تراز به راه انداخت. در سال 1961، جمال عبدالناصر رییس‎جمهور مصر، قانونی را تصویب کرد که حق رسمی برای انتخاب شیخ الازهر را به حکومت می‎داد. به اين ترتيب یک دهه بعداز انقلاب 1952 مصر، کنترل وقف الازهر، انتخاب شیخ و مفتی بزرگش، به‎گونه‎ای مؤثر، تحت قلمرو حکومت در آورده شد. بنابراین آیا تعجب‎برانگیز است که رییس معروف‎ترین کرسی آموزش در اسلام سنی، اغلب مواضع دولت را طوطی‎وار بیان می‎کند و قوانینش را با آن‎ها تطبیق می‎دهد؟

طنطاوی، هیچ‎گونه مزاحمتی برای کاندیداتوری مادام‎العمر مبارک در پستش نداشت. او از ممنوعیت نقاب یا حجاب صورت دفاع کرد، به‎عنوان اقدامی که مبارک امیدوار بود گرایش‎هاي افراطی را فرو نشاند. او ایجاد موانع توسط رژیم مصر برای جدا کردن غزه از مصر را تأیید کرد. او به‎طور کاملا علنی (ولی تصادفی!) با شیمون پرز رییس‎جمهور هتاک اسراییل دست داد. او حکم کرد که جمع‎آوری سود - که برابر است با ربا و در شرع اسلامی ممنوع است – تحت شرایطی خاص قابل‎قبول است، که این امر به حمایت دولت از معاملات ربوی بانک‎های غربی پوشش شرعی داد. 
«طنطاوی نه فقط طرفدار غرب، که اغلب طرفدار حاکمیت بود و بهترین کار را برای حفظ همین حاکمیت انجام داد، هرچند این سخن، به این معناست که او مجبور بود گوشه‎هایی از مجموعه مقررات اخلاقی و معنوی در تعالیم اسلامی را بزند.» (نیوزویک، 10 مارس 2010)

 آیا الطیب متفاوت خواهد بود؟
با همه شواهد و قراین، باید بگوییم نه!

نفرت الطیب از حزب ممنوع شده اخوان‎المسلمین، هنگامی آشکار شد که او درباره تظاهراتی سخن گفت که توسط دانشجویان اخوان‎المسلمین در الازهر هدایت می‎شد؛ دانشجویان در این تظاهرات، ماسک‎هایی به صورت زده بودند که آن‎ها را «مانند حماس، حزب‎ا... و سپاه پاسداران ایران» نشان می‎داد. متعاقب آن، صد دانشجو دستگیر شدند. بدون شک دشمنی الطیب با اخوان‎المسلمین و حماس، حزب‎ا... و ایران، او را نزد دیکتاتور مصر محبوب می‎کند.
اما نشانه این‎که الطیب آشکارا خواست‎های رژیم را منعکس خواهد کرد، عضویتش در حزب حکومتی دموکراتیک ملی مبارک است که تنها حزب سیاسی است که در مصر مهم انگاشته می‎شود.

او همچنین عضو کمیته سیاسی حزب دموکراتیک ملی است، که «جمال مبارک»، پسر مبارک، بر کرسی آن تکیه زده است و نه هیچ‎کس دیگر. بسیار انتظار می‎رود که هر زمان که حسنی مبارک ناتوان شود، جمال جانشین او شود. علی‎رغم انتصاب اخیرش، الطیب استفعا از حزب را رد کرده است.

بسیاری در غرب، طنطاوی را به‎عنوان ترقی‎خواه، ندای لیبرال علیه جهش افراط‎گرایی ملاحظه می‎کنند و درباره الطیب که در سوربن تحصیل کرده است، به‎طور مشابهی می‎اندیشند. اما «میانه‎روی» نباید با تبدیل دستور‎العمل سیاسی دیکتاتوری سکولار به احکام مذهبی اشتباه شود. این امر نه‎تنها به اعتبار این نهاد بزرگ آسیب می‎زند، بلکه بر اصالت و اعتبار خود مذهب به‎گونه‎ای معکوس اثر می‎گذارد.

بدبختانه، آخرین انتصاب سیاسی مبارک، یعنی شیخ جدید الازهر، هیچ نشانه‎ای بروز نمی‎دهد که به‎زودی این عمل اسفناک را پایان خواهد داد
کانتر پانچ – مارس 2010




الازهر بايد برج مراقبت ميانه‎روي باشد
عبدالرحمن الرشید  - ترجمه مجیدسلیمانی

تنها چند روز از مرگ شيخ بزرگ الازهر، «محمد سيد طنطاوي»، نگذشته بود كه دكتر «احمد الطيب» به عنوان جانشين او منصوب شد. اما برخي افراد، از اين انتصاب انتقاد كرده‎اند، زيرا الطيب، عضو حزب حاكم دموكرات ملي (NDP) است. منتقدان بيان مي‌كنند كه الازهر يكي از نهادهاي مهم مذهبي در جهان است و حزب حاكم حق ندارد افرادي را كه تخصص لازم در اين زمينه ندارند، به دليل عضويت در حزب، به اين منصب برگزيند.

امور، تغيير زيادي نكرده است و نهاد مذهبي الازهر، با مسجد، دانشگاه، دانشمندان و موقوفاتش، همواره محل نزاع حاكمان، چهره‌هاي مذهبي و ايدئولوژي‌هاي مخالف است. امروز جدال عمده‎اي، در درون اسلام، در ميان گروه‌هاي ميانه‌رو، محافظه‌كار و افراطي در جريان است. اين نبرد قدرتي است كه در آن از شخصيت‌هاي مذهبي به‎عنوان نماينده جريانات استفاده مي‌شود. بنابراين، عجيب نيست كه دولت عضوي ازحزب حاكم را براي تكيه زدن بر مهمترين جايگاه در مصر انتخاب مي‌كند.

نزاع بر سر الازهر، خلاصه و تجسم تاريخ اسلامي مصر است. الازهر توسط فاطميان به عنوان يك مسجد سياسي ساخته شد. پس از اين كه «صلاح‎الدين ايوبي»، بيت‌المقدس را دوباره فتح كرد و مسجدالاقصي را به مسلمانان بازگرداند، الازهر را سدي‌ در جلوگيري از گسترش شيعه فاطمي قرارداد، اما نزاع بر سر مقام شيخ بزرگ الازهر، تحت خلافت‌هاي گوناگون و متفاوت ادامه يافت.
در طي خلافت عثماني، الازهر كوشيد از تركي شدن جامعه مذهبي مصر جلوگيري كند. در طول تهاجم فرانسه به مصر، امپراتور ناپلئون بناپارت در مواجهه با الازهر موافقت كرد كه شيخ الازهر، حاكم قاهره باشد. حتي جمال عبدالناصر – به دنبال انقلاب مصر - با استفاده از حمايت الازهر، رييس جمهور «محمد نجيب» را بركنار ساخت و خود را رهبر مصر ناميد. اما اين امر فقط يك بار روي داد و ناصر، الازهر را به حاشيه راند و سيستم حكومتي را از نظام ديني، به نظام مدني تغيير داد.
اين نهاد مذهبي در حاشيه بود تا اين كه «انور سادات»، جانشين ناصر شد. انور سادات گمان مي‌كرد مي‌تواند عليه بقاياي طرفداران جمال عبدالناصر، با الازهر متحد شود؛ چيزي كه سرانجام به قيمت جانش تمام شد.

امروز، مصر به‎شدت نيازمند الازهري است كه برج مراقبت ميانه روي باشد، خصوصا در اين زمان كه افراط‌گرايي اسلامي در دانشگاه‌ها و مساجد مصر نفوذ كرده است. اين چيزي است كه بسياري از مردم از سخنان شيخ جديد الازهر كه گفت او مي‌خواهد اسلام ميانه‎رو را ارتقاء دهد، استنباط كرده‌اند. جهان اسلام و در حقيقت همه جوامع مسلمان در اروپا تحت تأثير افراط‎گرايي اسلامي قرار گرفته‎اند. اين افراط‎گرايي نه تنها تار و پود جامعه مصر را در طي 30 سال گذشته نابود كرده است، بلكه نفوذ خود را به كشورهاي دوردست نظير پاكستان، هند، اندونزي و مالزي كه قبلا به اعتدال مذهبي و تساهل شناخته مي‌شدند، گسترش داده است. دكتر الطيب وعده داده است لباس غربي‎اش را كنار بگذارد و لباس سنتي الازهر را بپوشد و حتي هم‎راستا با سنت‌هاي الازهر ريشش را نتراشد، اما او همچنين قول داده است اسلام ميانه‎رو را ترويج كند، و اين موضوعي است كه وي تجربه قابل‎توجهي درباره آن دارد. دكتر الطيب در دانشگاه‌هاي عربستان سعودي، قطر، امارات و فرانسه درس خوانده و با طيفي از گروه‌هاي مذهبي اعم از مسلمان و غيرمسلمان، آميخته است. او به‎خوبي از تفاوت‌هاي پيچيده و غامض ميان اديان مختلف و حتي فرقه‌هاي مختلف آگاه است. امروز شيخ الطيب اين فرصت را دارد كه پروژه اسلام سهل‎گير و ميانه‎رو را به منظور نجات مسلمانان از افراط گرايي، ايجاد و پيگيري كند.

الشرق الاوسط – مارس 2010
ارسال به دوستان
المیرا شریفی‌مقدم ناگهان برنامه زنده را ترک کرد (فیلم) اعلام ترکیب استقلال و چادرملو برای نبرد یزد؛ موسیمانه با آرایش تهاجمی به میدان می‌رود سازنده بهترین فیلم سال یک فیلم دیگر را دوست دارد روایت تکان دهنده روان شناس اسرائیلی از وحشی گری نظامیان صهیونیست: از شکستن دست و پای کودک 4 ساله ای که بازی می کرد تا قتل های روزمره! طنز تلخ هنرمند لهستانی در نقد ادعای اخلاقی‌ترین ارتش جهان (فیلم) انتصاب رئیس جدید دستگاه اطلاعات سوریه توسط مخالفان مسلح آیا دولت کره جنوبی، تهدید بزرگ بعدی سامسونگ است؟ یورش به جواهرفروشی با خودرو (فیلم) دیدار الجولانی با هیأت عراقی در دمشق چرا در بسته‌های چیپس اینهمه «هوا» هست؟ دوربین مخفی تکان دهنده یک خبرنگار آمریکایی که بسیار جنجالی شده است (فیلم) روستای زیبای سلین، کردستان(عکس) فرآیند ساخت کلبه چوبی در اعماق جنگل های اروپا (فیلم) در جستجوی اسپیلت در کوه‌های شمیران پرونده قضایی برای یک چهره ورزشی بابت نگهداری توله شیر