آیت الله شهاب الدین حائری شیرازی در نقد سخنان آیت الله محمدمهدی میرباقری نوشت : در دین واقعی، هدف وسیله را توجیه نمی کند.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است: اخیرا حرف هایی منتشر شده که به راحتی از کشته شدن نیمی از اهل عالم سخن می گوید و آنرا برای وصول به یک هدف متعالی مجاز می شمرد.
گفتم نکته ای بگویم تا بدانید اینها اگر تقطیع نشده باشد، برداشت های غلط است و ربطی به دین رحمانی ندارد.
انسان با ذهنیت و شاکله خودش به سراغ اطلاعات می رود.
تجزیه و تحلیل اطلاعات، بسته به اینکه چه کسی با چه شخصیتی به سراغ اطلاعات می رود متفاوت می شود.
تیمورلنگ، علاوه بر اینکه فقیه بود، حافظ قران هم بود و چنان به ظواهر شرع پای بند بود که در فتوحاتش و قتل و غارت هایش که همه به نام جهاد انجام می شد و میلیون ها انسان کشته شدند، بر چهارصد قاطر قطعات چوبی مسجدی را حمل می نمود تا فضیلت نماز در مسجد و جماعت را در بیابانها هم از دست ندهد.
حافظ شیرازی نیز فقیه و حافظ قران است و معاصر تیمور لنگ، که اتفاقا در فتح شیراز به درخواست تیمور با وی ملاقات نموده.
برداشت حافظ از قران و اطلاعات و متون دینی برداشتی توام با مدارا و رأفت است و چنان سازگار با وجدان و فطرت است که پس از قرنها همچنان اشعار وی مورد توجه اهل معرفت است و مزارش پناه اهل دل.
تیمور هم به عنوان یکی از سفاک ترین و خونریزترین فاتحان دنیا مورد نفرت اهل عالم است.
امروز نیز برداشت از منابع دینی متفاوت است یکی برداشت های سبعانه دارد چون داعش و دیگری برداشت های عاشقانه دارد چون دکترالهی قمشه ای و دیگری برداشتی و...
مهم در این برداشت ها مخالفت صریح نداشتن با حکم عقل یا همان فطرت و وجدان است که در روایات پیامبر باطن شمرده که پیامبر ظاهر حکمش با حکم او تنافی نخواهد داشت.
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام :" إنَّ للّه عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ .
امام كاظم عليه السلام : خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها و وجدان است"
دیگری منافرت و مخالفت نداشتن برداشت از متون با سیره پیامبر و نصوص قران است.
مثلا در قران کشتن یک نفر بیگناه را به مثابه کشتن همه انسانها می داند.
"...مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا...(23 مائده)
هر كس كس ديگر را نه به قصاص قتل كسى يا ارتكاب فسادى بزرگ بر روى زمين بكشد، چنان است كه همه مردم را كشته باشد. و هر كس كه به. انسان دیگر حيات بخشد چون كسى است كه همه مردم را حيات بخشيده باشد..."
همچنین سیره قطعی پیامبر و ائمه است که برای وصول به مقصود از طریق فعل قبیح و حرام اقدام نمی کردند.
حال اگر با این سه ترازو به سراغ برداشت های مورد اشاره از متون و اطلاعات دینی برویم خواهیم دید این برداشت ها نه مورد تایید پیامبر باطن یعنی وجدان و عقل است و نه مورد تایید سیره پیامبر و نصوص قران.