مهرزاد دانش در روزنامه اعتماد نوشت : یک سال از سلاخی وحشتناک داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر گذشت و هنوز روند رسیدگی قضایی و حقوقی پرونده قتل فجیعشان به نتیجه مشخصی نرسیده و طبق آخرین اخباری که چندی قبل اعلام شد، متهمان در دادگاه از پذیرش اتهام قتل سر باز زدند.
ابهامات غریب این پرونده هم مزید بر علت است که همچنان آن را با نگرانی دنبال کنیم. آیا جدا از پایان تلخ زندگی مهرجویی و همسر/همکارش، میتوان امیدی به فرجام مشخص و روشن این پرونده داشت؟
مرگ ناگوار این هنرمند، خواهناخواه ذهن را به سمت ناگواریهایی میبرد که او در پایان داستان فیلمهایش رقم میزد.
اغلب فیلمهای مهم مهرجویی، پایانی تلخ داشتند: مسخ مشحسن، جنون تقی پستچی، خودکشی هامون، تاراج منزل بانو، جدایی لیلا از همسرش، قهر سارا از خانه، تنهایی علی سنتوری، ویرانی منزل اجارهنشینها، کلاهبرداری از هالو، خونمزدوری علی برای سامری و… اگرچه گاه در برخی از این پایانها، تمهیداتی برای تلطیف فضا به کار میرفت (مثل نگاه سارا به پشت سر در لحظه واپسین یا نجات هامون از دریا) که گاهی هم به نظر میرسید تحمیل از بالا برای خوشفرجامسازی ماجراها بود، اما در این پایانها، عمق تلخی چنان بر کام مخاطب مینشست که این تمهیدات چندان کارساز نبود.
متاسفانه پایان وحشتناک زندگی مهرجویی و محمدیفر، با هیچ تمهید تلطیفکنندهای هم همراه نبود؛ خشونتی عریان و تکاندهنده در کار بود که گویی در بطن و متن آن نهفته شده بود. شاید تنها نکته در این میان، امید به فرجام درست و معطوف به حقیقت در روند رسیدگی حقوقی و کیفری باشد که اندکی حس همچنان درگیر با این فاجعه تلخ را التیام دهد. امید که این نکته به حق و حقیقت برسد.