عصر ایران- توجه و تحلیل یک حزب سیاسی درباره موضوعی ملی و فراتر از منازعات و مناقشات قدرت امری چندان مرسوم در کشور ما نیست. از این رو بیانیه تحلیلی حزب مهستان ایران را در زیر میآوریم تا دیگر تشکلها نیز دیدگاه خود را مطرح کنند. وقتی رییس جمهوری با مهم ترین تشکل رقیب خود که اساسا او را متعلق به جبهه انقلاب نمیدانستند دیدار میکند هر قدر از فضای پوپولیستی خارج شویم و به دیدگاههای تشکل ها -فارغ از این که تا چه شهرت یا امکان فعالیت دارند- بها دهیم میتواند به ارتقای نگاه جامعه کمک کند خاصه این که صدا و سیما بنگاه تبلیغاتی است و به دولت کنونی جمهوری اسلامی هم تریبون چندانی نمیدهد چه رسد به تشکلهای مستقل. این مقدمه البته از ما بود و بیانیهای که در زیر میآید تنها ناظر به رویدادهای قفقاز است و روشن است که نشر آن الزاما به منزله تأیید تمام محتوای آن نیست.
**************************************
در ماههای گذشته باری دیگر، موضوع کریدور جعلی زنگِزور از سوی برخی بازیگران منطقهای و جهانی از جمله جمهوری باکو و فدراسیون روسیه مطرح شده است. آنگونه که از محتوای مذاکرات، تبلیغات و سیاستهای موجود به ویژه از ناحیهی حکومت باکو برمیآید منظور از طرح موضوع، ضمیمه کردن جنوب ارمنستان به خاک باکو و در نتیجه قطع ارتباطات زمینی ایران با کشورهای همسایه است.
این موضوع برآمده از بیتوجهیِ دولتمردانِ ایران به اهمیت منطقه در هنگام فروپاشیِ شوروی است؛ زمانی که مردم سرزمینهای اشغالشدهی شمال ارس، به ویژه نخجوانیها، در منطقهی شاه تختی و مقابل مرز پلدشت ایران فریاد ایرانخواهی سر دادند و با شعارهایی همچون «یاددان چیخماز ایرانیمیز» (ايران ما از یادها فراموش نميشود)، با وجود ممانعت مرزبانی ارتش سرخ شوروی و با گذر از سیم خاردارها و تن دادن به آبهای سرد ارس در حدود ژانویهی ١٩٩٠ میلادی، خود را به خاک سرزمین مادری خود ایران رساندند و با اشک شوق بر این خاک مقدس بوسه زدند و خواستار پیوستن سرزمینشان به ایران شدند؛ رویدادی که یک بار دیگر هم در تاریخ رخ داده بود و آن هنگام فروپاشیِ امپراتوری روسیه و درخواست پيوستن مردم نخجوان به ايران در سال ۱۹۱۹ بود (در ۱۰ اردیبهشت ۱۲۹۸ و پس از چند سال جنگ و دست بهدست شدن منطقه میان ترکیه و انگلیس، مردم نخجوان مقابل کنسولگری ایران اجتماع کرده و خواهان الحاق به ایران شدند) و دولت سازندگی با این درخواست طبیعی و پرشور مخالفت کرده و بسیار شتابزده استقلال باکو را، آن هم بدون الزام به تغییر نام آن، به رسمیت شناخت!
سیاستِ اخیر حکومتِ باکو پیآمدهای خطرناکی را برای ایران در پی خواهد داشت، از جمله: کنار گذاشتن همیشگی ایران از ارتباط با شهرهای تاریخیاش در پیمانهای ننگین گلستان و ترکمانچای و قطع ارتباط کامل ایران با ارمنستان و گرجستان و پیوند با یک همسایه که تحتِ تأثیر بازیگران منطقهای و جهانی است؛ قطع ارتباطِ زمینی ایران با اروپا (قطع راهگذر بسیار مهم بینالمللی شمال ـ جنوب میان هند، ایران، ارمنستان، گرجستان، روسیه و اروپا) و در نتیجه تحمیل احتیاج همیشگی و پیوستهی ایران به ترکیه به عنوان تنها راه باقیمانده؛ و نیز دور زده شدنِ ایران با تکمیل اتصال مستقیم خطوط انتقال انرژی از آسیای میانه به اروپا از طریق خط لولههای بستر کاسپین (که در متن کنوانسیون حقوقی کاسپین در سال ۲۰۱۸ هم آمده است) به جمهوری باکو و ترکیه، و حذف ایران از تجارت اقتصادی منطقه و فرامنطقه؛ گرایش اجباری ارمنستان به باکو و ترکیه به دلیل قرار گرفتن در محاصرهی متخاصم، و احتمال ایجاد اتحادیهی جدید اقتصادی و حتا نظامی بر علیه ایران با قطع ارتباط ایران به قفقاز با ایجاد دالان موهوم تورانی که آسیای میانه را به قفقاز و ترکیه و اروپا متصل میکند؛ و در نتیجه نفوذ کامل اسراییل در همسایگی ایران و تحریک بیش از پیش گسلهای قومی و حرکتهای تجزیهطلبانه.
این مسأله را تنها نباید در چارچوب روابط آذربایجان و ارمنستان ارزیابی کرد، این اقدام در واقع تقلیل جدی مسأله است. بیگمان محور ترکیه ـ اسرائیل و همچنین محور ترکیه ـ سلفیها و ترکیه ـ چین و همچنین روسها در کنار گذاشتن کریدورهایی که از ایران عبور میکنند ذینفع هستند. فراموش نشود افزون بر این، روسیه در این موقعیت تاریخی نیاز به یک واسطه برای دور زدن تحریم و فراهمآوردن امکان صادرات گاز خود به اروپا دارد که حکومت باکو نامزد خوبی برای انجام این کار است. بنابراین، آمادگیِ دادوستد با جمهوری آذربایجان را دارد. و در نهایت آنکه نباید فراموش کرد که در دههی نود میلادی گوبل آمریکایی طراحی این پروژه را بر عهده داشت؛ طرحی که همراهی ناتو و انگلستان را هم با خود داشت.
از سوی دیگر، حکومت باکو در دو سال گذشته ساختارهایی را در ارتباط با تقویت انگارهای موهوم به نام «آذربایجان غربی» مانند شبکهی تلویزیونی، انجمن و... ایجاد کرده و حتا در سطح رئیسجمهور از عبارت جعلی فوق برای نامیدن سرزمینهایی در ارمنستان استفاده میکند.
البته موضع دولت ایران نسبت به این مسأله بارها از سوی مقامهای رسمی اعلام شده و گفته شده است که ایران تغییر در نظم مرزهای سیاسی یا ساختار ژئوپلیتیک منطقه را هرگز تحمل نخواهد کرد، اما این موضعگیریِ قاطع مانع از آن نشده که برخی کشورهای منطقه، از جمله ترکیه و فدراسیون روسیه، در خصوص کریدور جعلی اظهارات خود را پس بگیرند.
حزب مهستان ایران ضمن حمایت از مواضع اخیر وزیر امور خارجه و دیگر مقامهای دولت ایران در مورد مسألهی فوق، ملاحظات زیر را در مورد تحولات منطقه ای ابراز میدارد:
١. قفقاز جنوبی، آبستن تحولات مهمی است که جهتگیری آن در راستای مصالح عالیه و منافع ملّی ایران نیست و در نتیجه نسبت به فعل و انفعالات اخیر «حزب مهستان ایران» به عنوان بخشی از جامعهی مدنی کشور ابراز نگرانی میکند؛
٢. قراباغ کوهستانی (آرتساخ) سرزمینی بود که در معاهدهی گلستان از ایران جدا شد. تا زمانی که این سرزمین در کنترل دولت ایران قرار داشت، عاری از هر نوع مناقشه قومی و پاکسازی نژادی بود. نباید از خاطر فراموش کرد که دستکاری روسیهی تزاری و سپس بلشویکها در ساختار تاریخی منطقه ــ اعم از ترکیب جمعیتی، تقسیمات اداری و استانی، و نیز تغییر خط و الفبا ــ اصلیترین ریشهی مناقشهی فعلی است. در نظم ایرانیِ مستقر در منطقه، ارامنه و مسلمانان در کنار یکدیگر زندگی میکردند و هیچ نوع مشکل قومی و زبانی نداشتند. اما اکنون علاوه بر مداخلات سابق، ایدئولوژی ضدانسانیِ پانترکیسم نیز به بخشی از مسأله تبدیل شده است؛
٣. از سال ٢٠٢٠، شاهد پاکسازی نژادی و تبعید ارامنه از قراباغ کوهستانی (آرتساخ) بودیم و این روند در سال ٢٠٢٣ میلادی تشدید شده و منجر به کوچ اجباری ٢٠٠ هزار ارمنی از این منطقه و غصب خانهها و اموال آنها از سوی حکومت علیاُف گردیده است. این در حالی است که در بیانیهی مقام رهبری در سال ٢٠٢٠ پیرامون تحولات منطقهای، دکترین ایران مبتنی بر حفظ حقوق ارامنه در منطقه تعیین شده بود اما وزارت امور خارجه هیچ واکنشی به این جابهجایی جمعیتی نشان نداد. در نتیجه ما خواهان حمایت دولت ایران از بازگشت ارامنه به این منطقه و برگزاری همهپرسی و رفراندوم حق تعیین سرنوشت به صورت دموکراتیک میانِ ساکنان مسلمان و ارمنی قراباغ کوهستانی بر اساس سرشماری ١٩٨٨ اتحاد جماهیر شوروی هستیم.
۴. الهام علیاف در مسیری گام گذاشته است که پیش از او صدامحسین پیموده بود. همانطور که در سال ١٣۵٨ کسی باور نداشت که ممکن است عراق به ایران حمله کند، اکنون نیز عدهای دشمنی و خصومت علیاف با ایران را دستکم میگیرند، اما به نظر میرسد اگر روندهای موجود به شکل فعلی ادامه پیدا کند، علیاف نیز نقشی مشابه صدام را برخواهد گزید؛
۵. در خصوص تحرکات معطوف به اصطلاح آذربایجان غربی و کریدور زنگِزور هشدار جدی میدهیم و از وزارت خارجه و نیروهای مسلح، به ویژه ارتش، میخواهیم نسبت به خصومت عمیق رژیم علیاف با ایران کوچکترین تردیدی به خود راه ندهند و تحولات منطقهای را به صورت جدی زیر نظر گرفته و هر کاری لازم است در صیانت از مصالح عالیه کشور صورت بدهند.