۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۰
فیلم بیشتر »»

غزل شماره 73 حافظ

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست

آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست

از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست

غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

تفسیر :

سختی های زیادی سر راه شما وجود دارد که همه از اشتباهاتی است که در گذشته انجام داده اید. اگرچه پشیمانی و ملامت خودتان فایده ای ندارد اما ناامیدی هم مشکلی را حل نخواهد کرد.

از مشکلات و سختی ها شکایت نکنید، با تلاش و امیدواری می توانید از هر سختی عبور کرده و به سر منزل مقصود برسید.

راز شما از کسی پنهان نیست، به توانمندی های خود اعتماد داشته و با توکل به خدا جلو بروید. اگر ضعیف باشید به مراد دل خود نخواهید رسید و حسرت آن یک عمر بر دل تان خواهد ماند.