صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

چرا تمدن‌های باستانی آمریکا انسان‌ها را «قربانی» می‌کردند؟ (+عکس)

چرا تمدن‌های قارۀ آمریکا در دوران پیش از استعمار دست به قربانی کردن انسان‌ها می‌زدند؟ این عمل به لحاظ اجتماعی و آیینی چه معنا و اهمیتی داشت؟

در فیلم «آپوکالیپتو» یا «آخرالزمان» اثر مل گیبسون، روزهای آخر یکی از تمدن‌های قارۀ آمریکا قبل از ورود استعمارگران اروپایی به تصویر کشیده شده است. در این فیلم، این تمدن رو به زوال رفته و برای احیای خود به صورت گسترده‌ای دست به قربانی کردن انسان‌های بی‌گناه می‌زند.

به گزارش فرادید؛ شاید فیلم مل گیبسون تا حدی اغراق‌آمیز باشد اما واقعیت این است که داستان‌ها و شواهد قربانی کردن آیینی انسان‌ها در تمدن‌های سراسر آمریکای لاتین فراوان است. با این حال، هر فرهنگی دلایل و روش‌های خاص خودش را برای قربانی کردن انسان داشت که صرف‌نظر از جنبۀ وحشیانه و ترسناکش، یک جور مراسم رسمی در خدمت اهداف معنوی، سیاسی و اجتماعی نیز بود. 

قربانی کردن انسان به عنوان پیشکش نهایی

تصویری از آیین قربانی کردن انسان آزتک از تُوار کودِکس، ۱۵۸۵

آیین قربانی کردن انسان که مسلماً منحصر به قاره آمریکا نبود، میان فرهنگ‌های قبلی این منطقه آغاز شد و در زمان آغاز ورود اروپایی‌ها هنوز میان آزتک‌ها، مایاها و اینکاها انجام میشد. با توجه به بسیاری از سوابقی که استعمارگران آن‌ها را نابود کردند، محققان اطلاعات جامعی در مورد جزئیات دقیق این آیین ندارند، اما گام‌هایی درباره مطالعه ماهیت قربانی کردن انسان برداشته شده است. 

برای تمام فرهنگ‌هایی که پیش از استعمار در آمریکای جنوبی حضور داشتند، «آیین‌های بت‌پرستانه» انگیزه اولیه قربانی بود. به نظر می‌رسد عمل پیشکش کردن به خدایان ریشه در ایده‌های بده و بستان میان انسان‌ها و خدایان دارد. در تمام این فرهنگ‌ها، باور فراگیر این بود که خود خدایان عمل قربانی کردن را انجام داده‌اند، حتی خون خودشان را ریخته‌اند تا به انسان‌ها هدیه نهایی یعنی زندگی را بدهند.

انسان‌ها نیز به نوبه خود قربانی‌هایی را پیشکش کردند تا هم از این هدیه‌ی خدایان تشکر کرده باشند و هم کفاره گناهانشان را بدهند تا خدایان نظرشان را تغییر ندهند و حیات بشریت به پایان نرسد. به این معنا قربانی کردن گواه‌ عدم احترام به زندگی انسان نبود. قربانی کردن انجام می‌شد چون جان انسان بسیار ارزشمند بود و نمایانگر هدیه‌ی نهایی به خدایان بود. 

این فرهنگ‌ها به زندگی پس از مرگ نیز اعتقاد داشتند، از جمله این عقیده که کسانی که برای خدایان قربانی شدند، با پایان یافتن دوران زندگی‌شان در زمین، به سوی چیزهای بزرگ‌تر و بهتری می‌روند و در جهان بعدی مورد احترام خدایان قرار می‌گیرند. 

تصویر هوئیتزیلوپوچتلی، تُوار کودِکس، ۱۵۸۵

برخی محققان استدلال می‌کنند که اصطلاح «قربانی» به خودی خود نامناسب و یک دیدگاه تحمیلی از دنیای قدیم است. در واقع، بسیاری از قربانیان و همچنین خانواده‌هایشان، شاید از این احتمال که ممکن است قلب‌شان از بدنشان جدا شود یا سرشان بریده شود، خوشحال نمی‌شدند، اما باور داشتند که انتخاب شدن به عنوان پیشکش به خدایان افتخار است. 

آزتک‌ها شاید شناخته‌شده‌ترین کسانی بودند که این مراسم قربانی را انجام می‌دادند و کشورگشایان اروپایی از نزدیک شاهد این کار بودند. آنچه مورخان آن‌ها به طور قابل‌توجه بر آن تأکید نکردند، اشکال بسیار متداول‌تر پیشکش بود، از جمله کالاهای مادی و حیوانات. این نوع قربانی‌ها ممکن بود روزانه تقدیم شوند، اما این امر در مورد انسان‌ها صادق نبود. 

در حالی که پیشکش‌ها به خدایان مختلف داده می‌شد، در درجه اول هوئیتزیلوپوچتلی، خدای خورشید و جنگ بود که برای ادامه نبرد با تاریکی نیاز به تغذیه شدن با خون داشت. اگر او شکست می‌خورد، دنیا به پایان می‌رسید. با این حال، معنایش این نیست که انسان‌ها باید مدام قربانی می‌شدند. آزتک‌ها حجامت آیینی را نیز انجام می‌دادند، یعنی اشراف و کاهنان مرتباً خون خود را می‌ریختند و آن را جمع می‌کردند و به خدایان تقدیم می‌کردند.

باور مذهبی منبع اولیه مراسم قربانی بود، اما با گسترش امپراتوری آزتک که با سلطنت ایتسکوآتل در قرن پانزدهم آغاز شد، بُعد سیاسی این آیین شکل گرفت و با افزایش شمار قربانیانی که از خارج از پایتخت آزتک‌ها در تِنوچتیتلان می‌آمدند، از آن به عنوان ابزاری برای ترساندن سرزمین‌های فتح‌شده و مطیع نگهداشتن آن‌ها استفاده میشد.

سنگ سَر در آهکی حکاکی‌شده که آیین حجامت را نشان می‌دهد، دوره کلاسیک مایا، قرن هشتم میلاد

مایاها که زمانی تصور می‌شد «صلح‌آمیزترین» تمدن‌های میان‌آمریکایی بودند، قربانی انسانی انجام می‌دادند که قدمت آن به ۲۰۰ سال قبل از میلاد می‌رسد. مایاها مانند آزتک‌ها، به دلایل خاص و نه به عنوان یک مراسم روزمره، انسان‌ها را قربانی می‌کردند. سایر اشکال پیشکش بسیار رایج‌تر بود، از جمله حجامت و سوراخ کردن بدن. برای مایاها، به نظر می‌رسد حجامت آیینی مختص افراد برگزیده و سرآمد نبوده، بلکه در همه طبقات انجام می‌شده است. 

برای مایاها، مرگ و تولد دوباره عمیقاً در هم پیچیده بودند و خدایان قهرمان دوقلوی آن‌ها، هوناهپو و اکسبالانکه برای تولد دوباره باید به دنیای زیرین سفر می‌کردند. به همین دلیل، به نظر می‌رسد آیین‌های قربانی بطور خاص با زمان مرگ و تولد دوباره ارتباط دارد، مانند عروج یا مرگ یک حاکم. کشتارهای آیینی دسته‌جمعی نیز ممکن است در مواقع پریشانی بزرگ انجام میشده، در حالی که احتمالاً قربانی‌هایی در مقیاس کم به طور منظم توسط کاهنان انجام میشد در ازای اعطای ضروریات بقا، یعنی آب برای تأمین محصولات فراوان از سوی خدای باران، چااک (Chaac). 

مجسمه لامای فلزی، اینکا، ۱۴۰۰-۱۵۳۵ پس از میلاد

در جنوب، شواهد نشان می‌دهد اینکاها قربانی‌های انسانی نیز انجام می‌دادند، تقریباً به همان دلایلی که همتایان مرکزآمریکایی آن‌ها انجام می‌دادند: احترام و خشنود کردن خدایان، به‌ویژه در مواقع عدم‌اطمینان یا دشواری. اینکاها در سرتاسر قلمروشان هوآکاها یا مکان‌های مقدس زیادی داشتند و در این مکان‌ها قربانی‌های زیادی پیشکش می‌شد. در مکان‌های مقدس کوچک‌تر پیشکش‌هایی مانند لاما و آلپاکا یا خون آن‌ها تقدیم می‌شد، در حالی که در مکان‌های مقدس بزرگ‌تر، اغلب در قله‌های کوه، انسان‌ها به عنوان پیشکش قربانی می‌شدند. 

مراسم رسمی قربانی، کاپاکوچا (تعهد سلطنتی) در کوزکو آغاز شد و ساپا اینکا این رویداد را اعلام کرد و از سراسر قلمرو درخواست پیشکش کرد: طلا، برگ‌های کوکا، پارچه‌های عالی، پر و انسان. برخی محققان معتقدند که پیشکش‌های انسانی احتمالاً از میان افراد سرآمد انتخاب می‌شدند، در حالی که برخی پیشکش‌ها از جانب کسانی بوده که آرزو داشتند رابطه‌شان با ساپا اینکا بهبود یابد. هر دوی این موارد گواه جنبه سیاسی این عمل است. این پیشکش‌ها در پایتخت جمع‌آوری و طی زیارت اماکن مقدس توزیع می‌شدند. 

قربانیان انسانی چه کسانی بودند؟ 

زامپانتلی، برجی از جمجمه‌های انسان‌های قربانی شده، حفاری شده در تمپلو مایور در مکزیکوسیتی کنونی، ۱۴۸۶-۱۵۰۲

در سرتاسر سه تمدن، به نظر می‌رسد قربانیان به دو دسته اصلی تقسیم می‌شدند: بردگان یا جنگجویان اسیر که به احتمال زیاد در رویدادهای دسته‌جمعی کشته می‌شدند و پیشکش‌هایی که به طور خاص انتخاب می‌شدند و انتخاب آن‌ها بنیاد سیاسی یا معنوی خاصی داشت. با این حال، تعداد واقعی قربانیان تا حد زیادی ناشناخته است. 

برای مثال، در دوران مدرن، شواهدی از انباشت‌ها و برج‌هایی از جمجمه که اسپانیایی‌ها در تنوچتیتلان مشاهده کردند کشف شده‌اند، اما در مورد تعداد قربانیان (مورخان مختلف اسپانیایی آن را ده‌ها یا حتی صدها هزار نفر اعلام کرده‌اند) شواهد باستان‌شناسی به این تعداد نزدیک نیست. حتی در معبد مایور تنوچتیتلان، معبد اصلی در پایتخت امپراتوری، جایی که بیشترین تعداد قربانی‌ها آنجا انجام می‌شد، تعداد جمجمه‌هایی که تاکنون کشف شده کمتر از ۱۰۰۰ عدد بوده است. 

در حالی که تعیین تعداد قطعی قربانیان تقریباً غیرممکن است، تشخیص اینکه آن‌ها چه کسانی بودند تا حدودی از طریق مطالعه DNA بقایای آن‌ها آسان‌تر است. این امر در بسیاری از موارد به محققان اجازه داده جنسیت و سن تقریبی قربانیان و اینکه آیا از درون جمعیت محلی بودند یا خارج از آن را تعیین کنند. 

نقش برجسته مایا که یک بازیکن توپ را به تصویر کشیده، ۶۰۰–۷۵۰ پس از میلاد، گواتمالا

برای آزتک‌ها، به نظر می‌رسد بیشتر قربانیان کشف‌شده از خارج از تنوچتیتلان و احتمالاً اسیر یا برده جنگی بودند که احتمالاً در بازارها خریداری شده یا به عنوان خراج به امپراتوری آزتک تقدیم شدند. از آنجا که بسیاری از قربانیان جنگجویان اسیر بودند، عمدتاً مردان بالغ بودند. در سال‌های پیش از فتح، آزتک‌ها چندین جنگ آیینی و نمادین با گروه‌های همسایه، به‌ویژه تلاکسکالا انجام دادند.

این نبردها بر خلاف نبردهای واقعی در زمان‌های ازپیش تعیین‌شده آغاز می‌شدند و قوانین متفاوتی داشتند. برخی محققان استدلال می‌کنند که هدف اصلی آن‌ها برای جنگجویان جوان کسب تجربه و ارتقای موقعیت از طریق اسیر کردن مخالفان برای انجام مراسم قربانی بوده است. 

به نظر می‌رسد مایاها عمل جمع‌آوری و نمایش جمجمه‌های قربانیان انسان را انجام نداده‌اند، اما بقایای کشف‌شده شامل مردان، زنان و کودکان، چه محلی و چه از خارج از منطقه می‌شده است. بقایای کودکان در سنوت‌ها یافت شده، غارهای فروچاله‌ای که گمان می‌رفت دریچه‌هایی به دنیای زیرین هستند، جایی که کشیشان آن‌ها را برای خدای باران قربانی می‌کردند. ممکن است کودکان در قربانی‌هایی به‌منظور ترویج آغاز دوباره، مانند آغاز تقویم جدید یا چرخه کشاورزی استفاده شده باشند. 

قربانی کردن به ویژه در دوره مایاهای پس از کلاسیک، با توپ بازی تشریفاتی همراه بود. محققان حدس می‌زنند اسیران جنگی وادار می‌شدند در یک بازی با نتیجه از پیش تعیین‌شده شرکت کنند و بعد از باخت قربانی شوند. اگر یکی از رهبران قبیله یا رهبران مهم دیگر دستگیر و قربانی میشد، بسیار جالب توجه بود، چون خون یک شخص اصیل به عنوان پیشکش بسیار ارزشمند بود. 

«دوشیزه یخی»، یک قربانی مومیایی‌شده انسانی در کوه‌های آند

عمل اینکاها برای قربانی کردن انسان در ارتفاعات بالای کوه‌های آند، در واقع منجر به حفظ تعدادی از مومیایی‌های قربانی شده و به محققان مدارک فیزیکی بسیار بیشتری نسبت به سایر مناطق داده است. این شواهد برخلاف شواهد معاصر در قاره آمریکا، حاکی از آن است که خارج از رسم قربانی کردن اسیران جنگی و همسران و خدمتکاران ساپا اینکا پس از مرگ او، اینکاها برای مراسم مذهبی به طور خاص کودکان و زنان مقدس جوان را انتخاب می‌کردند. برخی محققان حدس می‌زنند تصور آن‌ها بر این بوده که کودکان در سنین پایین بی‌عیب و نقص و در نتیجه هدیه‌ای عالی برای خدایان هستند. 

در سوابق اسپانیایی از این عمل اشاره شده که این آیین شامل پسران و دختران رؤسا و دیگر اشراف میشده، به این معنا که انگیزه‌های این عمل مذهبی و سیاسی بوده است. در حالی که قربانی کردن برای ادای احترام به خدایان انجام می‌شده، قربانیان برای تقویت قدرت ساپا اینکا انتخاب می‌شدند. 

روش‌های متداول قربانی کردن انسان 

چاقوی قربانی کردن آزتکی با تیغه سنگ چخماقی و نقش عقاب، ۱۴۰۰-۱۵۲۱، مکزیک

برای مراسم قربانی از روش‌های متعددی استفاده می‌شد، اما بسته به وضعیت قربانی یا هدف خاص رویداد، هر تمدن روش خاص خودش را داشت. محققان می‌گویند در برخی موارد این مراسم به عنوان یک نمایش عمومی انجام می‌شد، اما نه یک جشن پر سر و صدا، بلکه جشنی موقر و رسمی. 

برای آزتک‌ها، متداول‌ترین مراسم شامل کاهنانی میشد که قربانی را روی سکوی بالای معبد مایور پایین نگه می‌داشتند و سپس از یک تیغه از جنس سنگ آتشفشانی برای بریدن حفره سینه استفاده می‌کردند. در حالی که جسد از پله‌های معبد به پایین هل داده می‌شد، قلب قربانی که هنوز تپنده بود به هویتزیلوپوچتلی پیشکش میشد. 

دیوید کاراسکو محقق اشاره می‌کند که این آیین بازآفرینی اسطوره منشأ هویتزیلوپوچتلی بود که در آن، خدا از شکم مادرش بیرون می‌آید، خواهرش را می‌کشد و او را به پایین کوه می‌اندازد. این اجرا عنصر معنوی آیین را برآورده می‌کرده، اما نمایش جمجمه‌های قربانیان روی قفسه‌ها مطمئناً ابزاری سیاسی برای ترساندن رقبا و نمایش قدرت امپراتوری هم بوده است. 

صحنه‌ای از یک گلدان مایای که تصاویر روی آن، سر بریده و اسیران در انتظار قربانی را نشان می‌دهد

مایاها طرفدار بریدن سر بودند و احتمالاً از اساطیرشان پیروی می‌کردند. در برخی نسخه‌ها ادعا شده که خدای ذرت هنگام برداشت سرش بریده شده و در بهار دوباره متولد شده است. سر بریدن ارتباط تنگاتنگی با تولد دوباره و آفرینش داشت، بنابراین محققان حدس می‌زنند از این روش بیشتر در مراسمی با اهمیت معنوی استفاده شده است.

یک راه جایگزین این بود که قربانیان قبل از هل داده شدن به سمت پایین از پله‌های معبد بسته شوند و اسیران جنگی معمولاً دل و روده‌شان درآورده میشد. اواخر دوره مایا، شواهد حاکی از آن است که آن‌ها از روش بیرون آوردن قلب به روش آزتک‌ها نیز استفاده کردند. 

هر دو آیین آزتک‌ها و مایاها به صورت عمومی انجام می‌شد، در حالی که مراسم اینکاها خصوصی بود و در قله‌های کوه‌های دورافتاده و خطرناک برگزار می‌شد. برای کودکان قربانی کاپاکوچای اینکاها، به نظر می‌رسد تلاش شده تا قربانیان تا حد امکان راحت باشند و از خشونت‌های غیرضروری اجتناب شود تا آن‌ها زنده به گور شوند و در اثر خفگی بمیرند.

در دوره قبل از قربانی کردن، قربانیان به خوبی تغذیه می‌شدند، با آن‌ها به خوبی رفتار می‌شد و احتمالاً به شدت به آن‌ها داروی مخدر داده میشد. صعود به بالای کوه تا نقطه قربانی شدن، برای قربانیان طاقت‌فرسا بود، آن‌ها را ضعیف می‌کرد و مرگشان را آسان‌تر می‌کرد. به نظر می‌رسد برخی از قربانیان قبل از دفن شدن، در اثر خفگی می‌مردند، اما محققان حدس می‌زنند از هر چیزی که ممکن بود به قربانیان یا به عبارتی پیشکش‌های خدایان آسیب برساند، اجتناب می‌شد. در نتیجه، این خود کوه و روح درون آن بود که جان کودک را می‌گرفت.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200