عصر ایران؛ رضا صائمی- امروز و در واقع امسال هم چنان که پیشبینی میشد فیلم «رسالة» و در ایران مشهور به محمد رسولالله از تلویزیون پخش شد و حتی کسانی که شماری از صحنهها و دیالوگهای آن را از بر هستند به تماشا نشستند. دهههاست که چنین است. آنقدر که نمیدانیم چندمین بار بود که از شبکههای تلویزیونی به نمایش در میآمد اما میدانیم پخش این فیلم هر چه تکرار میشود خود آن تکراری نمیشود. چون فیلمی است ماندگار در حافظۀ تاریخی ما که لذت تماشای هر بار آن کمتر از نوبت نخست نیست. مصطفی عقاد در سال ۱۹۷۶ فیلمی ساخت که برای همیشه در تاریخ ماندگار شد و همواره دیده میشود.
مصطفی عقاد (کارگردان) و آنتونی کویین (بازیگر)
با اینکه مجید مجیدی هم با سرمایهگذاری میلیاردی فیلمی به اسم «محمد رسولالله » ساخته اما هنوز این فیلم نتوانسته در حافظۀ مخاطب ثبت شود. مساله هم فقط بر سر مقطع سنی پیامبر در این فیلم - دوران کودکی - نیست بلکه فقدان جذابیتهای دراماتیک و شیوه و کیفیت روایت آن را باید عامل اصلی دانست و اینکه هنوز سینمای ایران در زمینـه مفاهیم و رخدادهای دینی و مذهبی نتوانسته اثری ماندگار خلق کند و شاید در این میان تنها «روز واقعه» یک استثنا باشد.
بد نیست بدانیم با این که فیلم محمد رسولالله (مجید مجیدی) پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای ایران بهشمار میرود (مجموع هزینههای صرف شده برای ساخت این ۶۲میلیارد تومان بوده است) اما هنوز این فیلم محمد مصطفی عقاد است که مخاطب ایرانی را پای تماشای چند باره آن مینشاند و هر سال هم از یکی از شبکههای تلویزیونی بازپخش میشود. فیلمی که هم شخصیتمحور است و هم قصهمحور. در اینجا قهرمانش در یک وحدت و یکانگی دراماتیک بر هم مماس شدهاند.
به عبارت دیگر با روایت زندگی قهرمان فیلم، قصه نیز در حال روایت است. جالب اینکه ما در این فیلم قهرمانی را حس میکنیم که او را نمیبینم. در واقع فیلمساز به دلیل ادای احترام به باور مسلمانان در نمایشندادن چهره پیامبر، تصویری از قهرمان قصه را نشان نمیدهد اما از تمهیداتی برای حضور قهرمان در فیلم میاندیشد، از جمله استفاده سوبژکتیو از دوربین.
به این معنا که در لحظاتی بنا به مقتضیات لحظه، پیامبر از منظر و زاویه دید دوربین با یاران خود سخن میگوید. مثل صحنه ساختن مسجدالحرام که حمزه با نقشآفرینی آنتونی کویین به سمت دوربین با پیامبر حرف میزند و از او چیزی میگیرد. در واقع بازیگران یا همان شخصیتهای قصه به جای او با دوربین صحبت میکنند و در مورد علی بنابیطالب هم در تنها سکانسی که او حضور دارد تنها شمشیر ذوالفقار او نشان داده میشود.
نوعی شخصیتپردازی نشانه شناختی که هم باورپذیر است و هم تقدس این شخصیتها را با بهره از تکنیکهای سینمایی بازتولید میکند.
پیرنگ اصلی قصه، داستان برانگیخته شدن پیامبر است؛ اما خرده پیرنگهای مختلفی در آن حضور دارد و مخاطب با فراز و نشیبهای آن پیامبری در داستانکهای مختلفی آشنا میشود و از این میان میتوان به قتل سمیه، اسلام آوردن و شکنجه بلال حبشی، جنگ بدر، جنگ احد، هجرت مسلمانان از مکه به مدینه و فتح مکه اشاره کرد.
به یک معنا ما در فیلم رسالة یا محمد رسولالله روایتی از تاریخ صدر اسلام را میبنیم و مصائبی که پیامبر در مسیر پیامآوری خود تجربه کرده است.
از سوی دیگر این فیلم گرچه بر محور زندگی یک شخصیت اصلی روایت میشود؛ اما پر است از شخصیتهای تاریخی در صدر اسلام از جمله حمزة بن عبدالمطلب، زید پسر حارثه، هند، ابوسفیان، سهیل بن عمرو، وحشی پسر حرب، ابوطالب، ابولهب، ابوجهل، سمیه، بلال حبشی، هراکلیوس (پادشاه وقت روم)، نجاشی (پادشاه وقت حبشه)، خسروپرویز (پادشاه وقت ایران) که هر کدام قصه های جذاب خود را دارند. قصه هایی در پیوند با شخصیت محوری قصه و یک برهه خاص و مهم از تاریخ اسلام.
مصطفی عقاد که به همراه دخترش سالها بعد در یک عملیات تروریستی به دست القاعده در یکی از هتلهای اردن کشته شد (در حالی که او هدف مستقیم عملیات نبود) برای ساخت این فیلم ابتدا با مشکل تأمین هزینههای ساخت مواجه شد به خاطر نبودِ شریک تجاری در ساخت این فیلم که همان آغاز فیلم را تا آستانۀ تعطیلی کشاند. در نهایت اما از حمایت معمر قذافی رهبر وقت لیبی برخوردار شد و از این پس فیلمبرداری در کشورهای لیبی و مراکش به سبب لوکیشنهای مشابه مکه و مدینه از سر گرفته شد.
این فیلم به دلیل تأثیرگذاری بیشتر بر روی دو قشر مخاطب عرب زبان و مخاطب جهانی، به صورت دو نسخۀ موازی عربی و انگلیسی ساخته شده است.
نسخۀ عربی در بردارندۀ بازیگران عرب و نسخه انگلیسی با حضور بازیگران هالیوود ساخته شده است. نسخهای که امروز ما به عنوان فیلم «محمد رسولالله » به کارگردانی مصطفی عقاد با دوبله فارسی میبینیم، در واقع نسخۀ هالیوودی فیلم است و جالب اینکه کل دوبله فیلم به زبان فارسی تنها ۳ روز طول کشید.
قصه موسیقی ماندگار این فیلم نیز حکایتی شنیدنی دارد. موسیقییی تاثیرگذار که نامزد جایزه بهترین موسیقی متن اسکار در سال ۱۹۷۷ برای موریس ژار شد. او برای ساخت موسیقی فیلم به لیبی سفر کرده بود تا در جغرافیا و بافت آنجا بتواند حس و حال قطعاتی را که میخواهد بسازد و الحق که حاصل کار چنین است.