عصر ایران ؛ حسن ظهوری ــ آنوباني ني پادشاه توانا، پادشاه لولوبي، نقش خود و نقش الهه نینی را در كوه باتير رسم كرده است، آن كس كه اين نقوش و اين لوح را محو كند به نفرين و لعنت آنو، آنوتوم، بل، بليت، رامان، ايشتار، سين و َشَمش گرفتار با دونسل او بر باد رود.
گزارش را اینجا ببینید
نفرین او چندان هم کارساز نشد. لوح ۴۵۰۰ ساله او به گلوله بسته شد؛ آنقدر که حالا به سختی میشود تصویر حقیقی او را تشخیص داد. سربازانی که بین سالهای ۱۳۵۴ تا اوایل دهه ۷۰ شمسی در دشت زهاب، در سرپل زهاب خدمت میکردند، این بلا را سر کتیبه آوردهاند. آن را با سیبل هدفگیری اشتباه گرفته بودند.
ما به قدیمیترین نقشبرجسته و کتیبه ایران نگاه میکنیم. آنوبانینی شاه لولوبی با تبری در دست چپ و تیر و کمانی در دست راست روبروی الهه نینی یا همان ایشتار، الهه جنگ و نگهبان رمهها و گلهها ایستادهاست. بالای سر آنها خورشیدی که نماد ایشتار است میدرخشد. ایشتار برای او حلقه قدرت آورده اما فقط این نیست. الهه جنگ دو اسیر از دشمن را هم با خود آوردهاست. طنابی که به دست دارد از حلقههایی که دماغ هر دو اسیر را سوراخ کرده، رد شدهاست. دو اسیر، لخت در برابر شاه زانو زدهاند و دستانشان از پشت بسته شدهاست.
آنوبانینی با اقتدار ایستادهاست. او پیروز میدانهایی بوده که حالا خواسته تا نقش این پیروزی را بر کوه باتیر که حالا به میانکل مشهور است حجاری کنند. او لولوبیها را به بالاترین مرتبه قدرت رسانده و تجارت از کرمانشاه کنونی و جنوب دریاچه ارومیه تا آن سوی شهر سلیمانه امروزی عراق را کنترل میکند. آنها همسایگان کاسیها و گوتیها بودند و با اکدیها و هوریان و سومریها در بینالنهرین در ارتباط بودند. اقومی زاگرس نشین که احتمالا اولین اقوام قدرتمند ایرانی بودند که در غرب و بخشهایی از شمال غرب ایران تا سلیمانیه امروز زندگی میکردند و حالا با این کتیبه اقتدار خود را در منطقه نشان میدهند.
این اقتدار در زیر پای آنوبانینی به خوبی قابل دیدن است. ۶ اسیر برهنه در حالیکه دستانشان از پشت بسته شده، به سختی راه میروند. همه آنها کلاهی شبیه به هم دارند؛ درست شبیه کلاهی که بر سر اسراییست که الهه نینی آوردهاست. ما به درستی نمیدانیم آنها چه کسانی هستند و آخرین تحقیقات میگوید که احتمالا حکام محلی بودهند که به دست آنوبانینی اسیر و سپس کشته شدهاند. اما در این میان یکنفر کلاهی متفاوت دارد. او کلاهی شبیه به تاج دارد. و شاید یک شاه باشد. آنچه به سر دارد ما را به یاد سربازان و افسران هخامنشی میاندازد با این تفاوت که آنها ۲ هزار سال پس از این کتیبه تازه به قدرت میرسند. ما نمیدانیم او کیست اما این احتمال وجود دارد که او از سرزمین پارس شرقی باشد.
اقتدار لولوبیها بیش از دو صده ادامه دارد. حاکمان پس از آنوبانینی هم نقشهایی از خود به یادگار گذاشتهاند که بیشترشان در سر پل زهاب است. این یکی پسر خود آنوبانینی است که مثل پدر پایش را روی سینه اسیری گذاشته که نشانه پیروزی اوست. نقشهای دیگر لولوبیها هم همینطور است و همه آنها پایشان را روی اسیرانی گذاشتهاند که در جنگ مغلوبشان کردهاند. مثل نقشی که در هورین شیخان، جایی در نزدیکی مرز ایران که روزگاری متعلق به ایران بود واقع شده و تاردونی، شاه لولوبی را نشان میدهد که دشمناناش را به زانو درآوردهاست. دشمنانی که کلاهی شبیه همان دشمنانی دارند که جد او یعنی آنوبانینی روزگاری مغلوب کرده بود.
لولوبیها زاگرس نشین بودند و به لحاظ فرهنگی بیشباهت به اقوام بینالنهرینی هم نبودند. آنها احتمالا الههها و خدایان بینالنهرینی را نیک میدانستند و به آنها احترام میگذاشتند. اما این شباهتهای فرهنگی باعث صلحی ابدی میان زاگرسنشینان و بینالنهرینیها نشد. حدود ۲۰۰ سال پس از مرگ آنوبانینی، ساتونی پادشاه لولوبیها بود. او با نارام سین، نوه سارگن بزرگ اکدیها جنگید. آنوبانینی هرگز جرات جنگیدن با ساراگن بزرگ را نداشت. اکدیها در زمان او به قدرتمندترین اقوام بینالنهرینی تبدیل شده بودند. اما ساتونی با نوه او به جنگ برخواست. جنگی که نارام سین اینطور آن را به تصویر کشیدهاست. خودش با کلاهی دو شاخ از دیواری سنگی بالا میرود و لولوبیها یکبهیک زیر پای او به هلاکت رسیدهاند. او تیری در دست چپ و کمانی در دست راست دارد و بالای سرش دو خورشید نور افشان میدرخشند.
نارام سین پس از شکست لولوبیها دستور میدهد تا کتیبه دیگری بر کوهی که اکنون در عراق امروزی واقع شده حکاکی کنند. او کتیبه آنوبانینی را دیده بود و خودش را شبیه او به تصویر میکشد. مردی تنومند که تبری در دست راست و کمانی به دست چپ دارد و لولوبیها زیر پای او به هلاکت رسیدهاند. لولوبیها در این نقش ریشی نوکتیز و موهای بلند بافته شده دارند.
آنچه آنوبانینی روی کوه باتیر که امروز میان کل نام دارد حجاری کرد، به بسیاری از شاهان پس از خود ایدههای مشابه داد. اما این تنها فرزندان و نوادگان پس از او و حتی دشمناناش نبودند که خواسته بودند، شبیه آنوبانینی باشند. ۲۰۰۰ سال بعد و زمانی که داریوش هخامنشی به قدرت رسید هم با اقتباس از این نقش دستور داد تا نقش بیستون را بر کوه بغستان حجاری کنند. او درست شبیه آنوبانینی در حالی که کمانی در دست دارد، پایش را روی سینه گئومات مغ گذاشته و ۹ اسیر دست بسته روبرویش ایستادهاند.
ما نمی دانم چه بر سر تیر اندازان به آنوبانینی آمد. شاید نفرین او گیرا بود.
دیگر اینکه آیا می توان این آثار و امثال آنرا که متعلق به پیش از هخامنشیان هست ایرانی نامید. اگر کلمه و اسم ایران برگرفته از این اقوام باشد دیگر نه پیشینیان آنها ایرانی بودند و نه خود آنها
تکلیف تاریخ این کشور چیست نامگذاری آن چگونه است ؟
بله صدای خودم هست
ممنون از شما
اصلا در ان زمان هند و اروپایی زبانها به ایران نیامده بودند
البته ایشون در ژانر خودشون و در زمانی که بازیگر بودند، موفق عمل کردند. یادشون گرامی.
همونطوری که در طی 45 سال گذشته کوته فکران و نامردان حتی در روستاها چه گنجینه هایی رو از بین بردن.
اصلا ...
بگذریم