عصر ایران؛ رضا صائمی- امروز سه سال از مرگ تراژیک «ارشا اقدسی» میگذرد؛ بدلکاری که روزی ترس از ارتفاع داشت اما بیش از 300 بار از هواپیما سقوط آزاد را انجام داد و حتی به عنوان کمرامن در برنامههای سقوط حضور داشت.
در 24 سالگی گروه بدلکاران 13 را تأسیس کرد و به شکل گستردهای با پروژههای فیلمسازی همکاری داشت و عجیب در روز ۱۳ مرداد هم درگذشت.
او بعد از «پیمان ابدی» دومین بدلکار مشهور ایرانی بود که سر صحنه و به دلیل حادثۀ شغلی، جان خود را از دست داد.
جالب اینکه ارشا اقدسی که در سال 1384 موفق به کسب بورسیۀ تحصیلی در رشتۀ تربیت بدنی میشود و عازم ایتالیا بود که با دیدن یک آگهی برای دورههای بدلکاری با پیمان ابدی آشنا میشود و به پیشنهاد او بورسیه را کنار میگذارد و از دانشگاه انصراف میدهد و در ایران میماند. تا جایی که با ادامه دادن حرفه بدلکاری سرمربی کلاسهای بدلکاری پیمان میشود.
درقغا که هر دو قربانی حادثه سر صحنه شدند و در یک قبر در قطعه هنرمندان آرام گرفتهاند.
فارغ از اینکه این حرفه ماهیتی مخاطرهآمیز دارد و ریسک پذیری بالایی میخواهد اما فقدان امنیت شغلی یا تجهیزات فنی لازم در صنعت سینمای ما را هم باید مزید بر علت دانست که موجب شد تا دو تن از بهترین بدلکاران سینمای ایران با تجربه و اعتبار بالای جهانی به همین سادگی جان خود را از دست بدهند.
واقعیت این است که صنف بدلکاری آنقدر از نیروی حرفهای برخوردار نیست که فقدان بدلکاران مطرح و برجسته به راحتی قابل جبران باشد و قطعا بدلکارانی مثل ابدی و اقدسی، سرمایه های سینمایی محسوب میشدند که به راحتی از دست رفتند.
مثلا اقدسی از جمله بدلکاران مولف و جریانساز بود که در گونههای مختلف ورزشی از جمله کاراته، سابقۀ مربیگری در رشته رزمی آی کیدو، اسب سواری، کمانگیری روی اسب، چتربازی، سقوط آزاد، بیس جامپینگ، کار با طناب، پارکور و ورزشهای رزمی سینمایی فعال بود و حضور او به سینمای ایران امکان میداد فیلمهای با کیفیت تر و استانداردتری در ژانر اکشن بسازد یا دستکم صحنه های مربوط به حوادث و تصادفات جلوه طبیعیتر و تاثیرگذارتری داشته باشد.
فقدان بدلکاران حرفه ای در واقع یک امکان جذاب را از سینمای ما میگیرد و ساخت فیلم در برخی ژانرها را با محرومیت یا ممنوعیت همراه می سازد.
فارغ از این سویه ها، بدلکاری به مثابۀ یک هنر یا مهارت، نسبت معنادار و نمادینی با سینما و هنر بازیگری دارد.
بزرگترین سرمایه بدلکاران هم مثل بازیگران بدن آنهاست حتی می توان گفت این سرمایه در بدلکاری اهمیت بیشتری دارد چرا که در بازیگری مهارت کلامی و فن بیان هم لازم است اما بدلکاری تناتهترین شغل سینماست که باید کارکردی دراماتیک پیدا کند.
ژست و فیگور به مثابه یک کنش نمادین در هنر بازیگری در بدلکاری به اوج کارکرد خود رسیده و آن را در خدمت نمایش قرار میدهد.
با این حال آنها مثل بازیگران به چهره بدل نمیشوند و در واقع چهرهها و ستارههای گمنام سینما هستند.
این نه صورت که صورتبندی بدن آنهاست که میدان و عرصه هنری آنها را بازنمایی میکند.اما آنها به اندازه توانمندی و مهارت و هنری که دارند و نقش مؤثری که در ارتقای کیفی یک فیلم ایفا میکنند دیده نشده و مورد حمایت قرار نمیگیرند.
از سوی دیگر به دلیل ضعف جلوههای ویژه بصری در سینمای ایران نسبت به سینمای جهان، بدلکاران ایرانی جور این کمبودها را کشیده و ناچارند خیلی از کارهایی را که با جلوه های بصری و کامپیوتری انجام میشود خودشان انجام دهند و همین مخاطره این حرفه در ایران را بیشتر میکند.
آنها ستارههای پنهان سینمای ایراناند که گاه قربانی ناامنی می شوند و پیش از موعود خاموش.
کاش سینمای ایران قدر اقدسیها و ابدیها را بیشتر میدانست یا بداند.