عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در اولین مناظرۀ رویاروی دو نامزد راه یافته به مرحلۀ دوم انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی همچون گذشته مدام کلماتی چون فرصت و ظرفیت و استعداد و جهش را به کار برد. در مقابل مسعود پزشکیان برای اینکه نشان دهد روی زمین واقعیتها گام برمیدارد از برجام و افایتیاف گفت (و مراد از این دومی همان گروه ویژۀ اقدام مالی است که پیوستن به آن برای تسهیل روابط بانکی و تجاری لازم است).
یکجا هم برای آن که مفهوم افایتیاف را برای مخاطب ملموستر کند آن را به فیفا (فدراسیون بین المللی فوتبال) تشبیه کرد. یعنی همانگونه که بدون عضویت در فیفا نمیتوانیم در مسابقات بینالمللی فوتبال شرکت کنیم بدون پیوستن به افایتیاف هم نمیتوانیم در رقابتهای مالی و اقتصادی جهان شرکت داشته باشیم و با چالش با رقیب بر سر آن آرامآرام سعید جلیلی را به گوشهٔ رینگ فرستاد و او را در معرض این پرسش مکرر قرار داد که اگر رییس جمهور شود با برجام و افایتیاف چه خواهد کرد؟
جلیلی از پاسخ صریح طفره میرفت اما سرانجام ناچار شد بگوید در برجام طلبکاری میکنیم و در افایتیاف هم ناچار از اجرای تمام ۴۱ بند آن نیستیم و برخی بندها را همین حالا هم داریم اجرا میکنیم. به بیان دیگر ادامه همین وضع و بدینترتیب جلیلی با تمام ادعاها به عنوان مدافع وضع موجود در ذهن مخاطب نشست.
هدف اصلی پزشکیان البته این بود که نشان دهد با دو رویکرد روبهروییم: یکی رویکرد او به نمایندگی از اصلاحطلبان و تحولخواهان که خواستار تعامل و ارتباط با دنیا هستند و بر آناند مشکلات را با قرارداد و تفاهم حل کنند و دیگری رویکردی از جنس راست رادیکال در ایران با نماد سعید جلیلی که اصرار دارد رابطه با کشورهای کوچک دیگر کاهش یا فقدان ارتباط با کشورهای بزرگ دنیا را جبران میکند و جهان هم تنها سه چهار کشور (آمریکا و سه کشور اروپایی) نیست. به اینجا که رسید پزشکیان پرسید: پس چرا چین قرارداد ۲۵ ساله با ما را اجرا نمیکند و چرا پولهای ما را نمیدهد؟ با این همه مهمترین و تأثیرگذارترین واژه که در بیان پزشکیان هر از گاهی تکرار میشد یک کلمه بود: قفس.
اگر یک بار دیگر مناظره را دیدید دقت کنید که چه با مهارت و در جاهای مختلف از قفس میگوید. به بیان دیگر هشدار داد تفکر جلیلی ایران را در قفس قرار میدهد. به لحاظ اقتصادی با قطع ارتباط با جهان و دیوار کشیدن دور خود. از حیث سیاسی با نگاه بسته و از جنبهٔ فرهنگی با تحمیل یک نگاه و مهمترین واژه همین قفس بود.
با این حال این جمله او بیشتر مورد توجه قرار گرفته که جلوی چشم مردم اعلام میکند اگر جلیلی تعهد دهد بدون برجام و افیتیاف میتواند رشد ۸ درصدی را محقق کند او همین امشب از رقابتها کنار میرود به شرط آن که اگر محقق نکرد اعدامش کنند!
این جمله هم چه از قبل آماده شده و چه فیالبداهه بسیار ماهرانه بود اگرچه حامیان جلیلی روی کلمه اعدام و تهدید مانور میدهند. در حالی که میخواست از اطمینان خود بگوید و تاکید کند جلیلی رؤیا می فروشد و در زمین واقعیتها قدم برنمیدارد.
پزشکیان در واقع درصدد بیان محترمانه این موضوع بود که جلیلی و همراهان او اولا دچار توهماند و ثانیا نه به ارتباط و تعامل که به قفس بها میدهند و جبهه مقابل گیر داده به اعدام.
سعید جلیلی که با شعار یک ایران جهش یک جهان فرصت وارد انتخابات شده برای هر ایرانی یک نقش باشکوه در نظر گرفته و اتفاقا همین نگرانی را بیشتر میکند چرا که از نگاه بالا به پایین و کنترلی حکایت میکند.
رییس جمهوری کارگردان یک نمایش و فیلم نیست که برای مردم نقش تعریف کند. کارگزار مردم است و باید خواست آنان را با هدف کسب سعادت تعقیب کند اما آقای جلیلی از هر ایرانی یک نقش میگوید!
تلاش سعید جلیلی البته این بود که در قبال پزشکیان لحن محترمانه داشته باشد تا در آرامش و مانند مناظرهها همان حرفها را تکرار کند و در ذهن مخاطب جا بیندازد که اولا پزشکیان برنامه ندارد و ناگهان وارد گود شده در حالی که او ۱۱ سال است در سایه نشسته و رصد میکند و صدها ساعت جلسه برگزار کرده است. ثانیا قادر نیست در قبال نظرات متنوع کارشناسان تصمیم نهایی را بگیرد. ثانیا میخواهند به دولت روحانی برگردند و این بازگشت به عقب است در حالی که باید به جلو رفت.
البته شبه رسانههای حامی او قبلا شایعه قصد گران کردن بنزین را مطرح کرده بودند که پزشکیان در همان شروع تکذیب کرد و گفت: هیچ تصمیم کلانی بدون جلب رضایت مردم اتخاذ نخواهد شد.
پزشکیان اما در مقابل گفت برنامه موجود است و نیاز به برنامه تازه نیست. مهم اجراست و وقتی اجرا نمیشود برنامههای روی کاغذ چه فایده دارند؟ جلیلی را در معرض این پرسش هم قرار داد اگر دولت رییسی را قبول داشته چرا باز در سایه نشسته و در این سه سال به آفتاب دولت و سیاست نیامده و اجرا نکرده و اگر قبول نداشته چرا از ادامه راه او می گوید و جاهایی جلیلی را گرفتار این تناقض گویی کرد تا از این هم طفره برود.
درباره تناقض نظرات کارشناسان هم تصریح کرد اصل برای او حق و عدالت است و در مقولاتی مانند آموزش و بهداشت و سلامت به بازار آزاد باور ندارد تا در قبال نظرات اقتصادی متناقض دچار مشکل تصمیم گیری شود و ادعای بازگشت به عقب را هم این گونه پاسخ داد که گذشته عملکرد او را که به تحمیل قطعنامه علیه ایران انجامید یادآور شد.
چنین به نظر میرسید که گفتار و رفتار جلیلی کاملا آنالیز شده و آرام آرام پزشکیان با دست گذاشتن بر روی نقاط حساس او را به خشم آورد و وقتی عصبانی میشود صدای او نازک و تیز میشود و هر جا که این اتفاق افتاد پزشکیان برنده بود.
مناظره دیشب عین بازی فوتبال بود. جلیلی سعی می کرد در زمین خودی دفاع کند ولی پزشکیان آرام آرام او را از تاری که به دور خود تنیده بیرون آورد و از اینجا دیگر نه زمین فوتبال که رینگ بوکس بود و در گوشه رینگ زیر این ضربات قرار گرفت: برجام را قبول داری یا نه؟با افایتیاف چه خواهی کرد؟ کدام بنگاه را تا به حال اداره کردهای؟
پزشکیان به درستی میداند آنچه مانع ریاست جمهوری او در همان مرحله اول شد کاهش نرخ مشارکت و حاضر نشدن ۶۰ درصد از واجدین شرایط رای دادن بود. اگر ۱۰ درصد از این تعداد و نیمی از آرای قالیباف به جانب او روانه شود پیروز میشود. در حالی که سقف آرای جلیلی همین است و نهایتا فقط با جلب و جذب نیمی از آرای قالیباف قابل افزایش است. به بیان دیگر هر قهر کرده که پای صندوق بیاید به پزشکیان رأی می دهد نه به جلیلی و به خاطر همین آنان را مخاطب قرار داد با این هشدار که آن قهر اگر تکرار شود بهایی سنگین در پی دارد و آن گرفتار شدن در قفسی است که آقای جلیلی ابعاد آن را با شعارهای ملال آور ترسیم میکرد و این که ناگهان گفت: اگر تعهد دهد میتواند محقق کند کنار میکشد برای این بود که از تقابل تعقل با توهم بگوید و آزادی در مقابل قفس.
به صراحت گفت دور خودمان قفس نکشیم و بدون تعامل خارجی در قفس زندگی می کنیم. قفسی که با فیلترینگ و احیا نشدن برجام و نپیوستن به اف ای تی اف ساخته یا تقویت می شود.
مراد پزشکیان از قفس محدودیت های روابط خارجی و اقتصادی و ارتباطات بود ولی چون در اوایل مناظره یک پرونده از پرینت اسکرین شات های توییت علیه خود آورده بود کاربران هشدار دادند از حالا دارند پرونده سازی می کنند و نگران قفس به معنی واقعی (زندان) بودند!
پزشکیان آرام آرام حریف را از منطقه امن خود بیرون آورد و به جای شخصی کردن بحث مدعاهای او را زیر سوال برد تا وقتی به فروش بیشتر نفت ببالد از او بپرسد: چند می فروشید و چند بار تکرار کرد تا ناچار بگوید:به قیمت جهانی و به اینجا که رسید این نکته را مطرح کرد که چرا وضع مردم با فروش روزانه دو میلیون بشکه نفت در روز و به قیمت جهانی بدتر از دورانی شده که تنها ۳۰۰ هزار بشکه می فروختند؟
به عبارت دیگر جلیلی آمده بود تا به افزایش فروش نفت در سه سال دولت مرحوم رییسی ببالد و به این حساب بگذارد که بدون افایتیاف و برجام هم میتوان نفت فروخت ولی پزشکیان این مفهوم را جا انداخت که بله فروختهاید اما بسیار ارزانتر. ثانیا همه پول ما را ندادهاند (به خاطر مشکلات بانکی و تحریم) و مهمتر از همه چگونه است که قیمت کالاها و خدمات با فروش دو میلیون بشکه بالاتر از روزگار ۳۰۰ هزار بشکه است؟ تعبیر گم شدن پول ها هم قبال تامل بود.
وقتی هم گفت در سه سال دولت رییسی پول چاپ شده جلیلی حرفی برای گفتن نداشت.
اگر پزشکیان توانسته باشد مفهوم قفس را توضیح داده باشد و اگر بخشی از قهر کرده ها را به این فکر واداشته باشد که وقتی جلیلی را برای دو ساعت مناظره نمی توان تحمل کرد چگونه در ۴ سال می توان؟ به هدف خود رسیده است.
در این هنگامه هواداران جلیلی ذوق کردهاند که یک جا پزشکیان کلمه ای از خطبهای در نهج البلاغه را فراموش کرد و او یادآور شد اما حس و حال پزشکیان مهمتر بود.
جلیلی اما به هیچ یک از پرسش های مهم پاسخ نداد: این که برجام احیا می شود یا نه و به افایتیاف میپیوندیم یا نه و اگر نه رشد ۸ درصدی چگونه محقق خواهد شد و نفت در شرایط تحریم به چه قیمت فروخته می شود و چرا به رغم چرخش به شرق چینی ها از اجرای قرارداد ۲۵ ساله و سرمایه گذاری در ایران سرباز می زنند. هیچ یک از اینها را پاسخ نداد.
نویسنده این سطور انکار نمی کند که این گزارش بازی فوتبال نیست تا گزارشگر بی طرف باشد. از گفتمان توسعه و آزادی جانب داری میکنم و نماینده این گفتمان مسعود پزشکیان بود اما آنچه نقل شد با هدف القا نبود عین واقعیت بود.
شاید درخشانترین فراز در سخنان پزشکیان آنجا بود که این حدیث مشهور و محبوب را بیان کرد: الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم. با کفر می توان ادامه داد اما با ظلم نه. صداقت در مقابل دروغ و عدالت در برابر ظلم مهمترین نکته هایی بود که از زبان پزشکیان شنیدیم.
وقتی گفت: الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم در ذهن نسل ما و قبل ما که انقلاب ۵۷ را درک کرده و در هوای آزاد ۱۳۵۸ با ویژگیهای استثنایی آن نفس کشیده ترانه مشهور فرهاد مهراد در یادها زنده شد که نام اصلی آن «وحدت» است ولی با عنوان «والا پیام دار»مشهور است و جان مایه آن همین است که مُلک با کفر باقی میماند اما با ظلم نه!
بله. گاهی پزشکیان تپق میزد اما به حساب این گذاشته میشد که در محیط های غیر فارسی زبان بزرگ شده و اتفاقا دایره لغات او گستردهتر است. گنجینهای از واژگان ترکی و کردی به اضافه عربی به خاطر تسلط به نهج البلاغه و انگلیسی به دلیل تحصیل در پزشکی. جدای اینها هر چه از رقابتها گذشته مردم او را شبیه تر به خود دیدهاند.
درست است که سعید جلیلی به نسبت آن دو نفر که در مناظرهها لاف گزاف میزدند و از هیچ اتهامی مضایقه نکردند و دست آخر با اتلاف وقت مردم کنار کشیدند معقولتر و مودبتر ظاهر شد اما فراموش نکنیم آن دو حامی جلیلیاند نه پزشکیان و صحبت بر سر سلوک شخصی نیست. مخاطراتی است که این نوع تفکر بسته و منجمد برای ایران متنوع دربردارد.
مناظره اول تمام شد و امشب نوبت مناظره دوم است و میتوان در ساعات پیش رو به نکات اصلی مناظره اول اندیشید. این که به خاطر برجام و افایتی اف روزانه ۱۰ هزار میلیارد تومان ضرر میکنیم. این که چرا هم نتانیاهو با برجام مخالف است اما مدعیانی در داخل. این که چرا به خاطر نبود فناوری مدرن تنها ۱۸ درصد نفت درون چاهها را میتوانیم استخراج کنیم و نه ۴۸ درصد را؟
هر قدر ۵ مناظرهٔ قبلی به مسابقهٔ هفته شبیه بود اگرچه مجری آدم را به یاد منوچهر نوذری فقید هم نمیانداخت این یکی اما واقعا مناظره بود خاصه وقتی با نام بردن از سعید حجاریان بدون اتهام افکنیهای معمول در صدا و سیما سوال او را با جلیلی در میان نهاد و او هم اهانت نکرد.
مناظرهٔ رویاروی اول به رینگ بوکس شبیه شد که یکی هشدار میداد حریف خواسته یا ناخواسته ما را گرفتار قفس میکند.
اشاره کردم که جایی صدای فرهاد را میشد شنید ولی من دوست دارم به خاطر واژهٔ کلیدی «قفس» این نوشته را با شعر سهراب سپهری به پایان ببرم و اعتراف کنم این تنها یک روایت نیست. دعوت به مشارکت است و این که اگر ۸ تیر آمده بودید ۱۵ تیر هم بیایید و اگر ۸ تیر در قهر بودید پیام منتقل شده و دومی دیگر خودکشی است و پیام مورد نظر شما در شادی برد اقلیت مفقود میشود. ضمن این که ۴ سال بعد را با پیام نمیشود زندگی کرد. مثل همان پولهای نفت که با دور زدن تحریم ها به دست می آید ولی بخشی از آنها به تعبیر پزشکیان گم میشود:
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژهای در قفس است
حرفهایم مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید
به رفتار شما میتابد...