صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

ماجرای زندگی یک ایرانی عجیب الخلقه + عکس


پارسینه: آقاى سیاه خان که گاه سیاه خان بوشهرى نامیده مى شود، از انسان هاى عجیب در دنیا است که تا به حال در جهان همانند و مشابهى با شرایط جسمى او پیدا نشده است.

۵۰ کیلومترى جنوب شیراز به نام زرقان در روستایى به نام لپوئى خانواده اى کشاورز زندگى مى کرد.

فرزند سوم آنها ۱۲۹۱ شمسى (۱۹۱۲ میلادى) با زایمان طبیعى به دنیا آمد. دو فرزند قبلى خانواده مشکلى نداشتند و رشد طفل سوم نیز تا ۶ سالگى به نظر خانواده طبیعى بود. اما این بچه از ۶ سالگى به بعد به طور ناگهانى و سریع دچار رشد بدنى شد به طورى که در ۹ سالگى ۲۰ ساله به نظر مى رسید.

در این زمان خانواده کودک عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگى و غیر عادى بودن وضع طفل و مشکل بودن نگهدارى و تغذیه او به ناچار از روستاى لپوئى به شیراز تغییر مکان دادند. آنها در شیراز چند سال در محلى در نزدیکى دروازه اصفهان به طرف فلکه ولیعصر کنونى در محله اى به نام درشکه خانه که روزها و شبها محل توقف درشکه ها بود، زندگى مى کردند.

روزها در کنار خیابان و پیاده رو، کنار جوى آب و زیر سایه درختان و ساختمان ها او را روى تکه پارچه اى مى نشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرک یا نمایش به دیدن هیکل و قیافه وحشتناک او مى آمدند و گاه بعضى تماشاچیان به او کمک هاى مادى مختصرى به صورت صدقه مى کردند. بعضى از بچه ها به او سنگ مى زدند و فریاد او بلند مى شد ولى امکان و توان برخاستن و دفاع یا تلافى نداشت. گاه بچه هاى کوچک و زن ها از مشاهده چهره و هیکل عجیب و ترسناک او از وحشت جیغ زده و گریه مى کردند. شهرت این غول عجیب الخلقه و کریه به تدریج به شهرستان هاى دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضى در آن زمان «انسان جن زده» مى آمدند. خانواده وى براى درمان او از داروهاى گیاهى مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربت هاى طلسم شکن استفاده مى کردند.

به تدریج عده اى افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وى به صورت اکیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچى پول مى گرفتند و بعد اجازه نزدیک شدن و مشاهده این فرد غول مانند را مى دادند و بدینوسیله ممر معاشى براى خانواده و دیگران بود. در سال ۱۳۰۱ شمسى آقاى دکتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشکده پزشکى شیراز سیاه خان را مى بیند و از آن پس مرتب به دیدن او مى رود و علاوه بر کمکهاى مالى مکرر برایش دارو و غذا مى برد. گاه با درشکه و با زحمت او را به دانشگاه پزشکى مى آوردند و دکتر قربان به علت مشکلات پیاده و سوار کردن سیاه خان، خود در داخل درشکه او را معاینه و درمان هاى لازم را تجویز مى کرد. به دستور دکتر قربان به علت مشکل بودن زندگى در کوچه و منزل وى را در بیمارستان سعدى شیراز متعلق به دانشکده پزشکى بسترى مى کنند.

سیاه خان تا پایان زندگى اش در بیمارستان به سر مى برد. این هیولاى خوفناک با قدى به طول ۲۵۹ سانتى متر و هیکلى با وزن ۲۵۰ کیلوگرم به زندگى پررنج خود ادامه داد. دکتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلى به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشکان و دانشجویان مى گفت «سیاه خان در عالم پزشکى گوهر شب چراغى است» وزن جمجمه او که ۷‎/۵ کیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناک را روى گردن سیاه خان مشکل مى کرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجارى شدید مهره ها و گردن و کمر قادر به سرپا ایستادن نبود و براى این کار احتیاج به کمک حداقل ۴-۳ نفر قوى هیکل داشت.

همه مهره ها به همدیگر جوش خورده و یک ستون یک پارچه شده بودند لذا ستون مهره ها قادر به حرکت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویى نبود. رشد عضلانى و اندام نرم به نسبت اسکلت استخوانى عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا کلاً به نسبت لاغر به نظر مى رسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن کلى بدنش به مراتب زیادتر از ۲۵۰ کیلوگرم مى بود. چهره او با برجستگى هاى عجیب استخوانى و فیگور خارق العاده خود حتى براى افراد بزرگسال نیز ترسناک و دلهره آور بود.

پیشانى او با رشد شدید و ضخیم استخوانى به طرف جلو به صورت دیواره متراکم افقى پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یک دیواره سخت ستبر استخوانى جلو چشمهاى او را از جلو و اطراف تا روى لب بالا پوشانده بود. طورى که از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پاى خود روى زمین بود. میدان دید او به علت وجود این دیواره کلفت استخوانى در جلو و پایین و دو طرف پیشانى در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهاى چپ و راست نبود.

فک پایین به صورت تیغه کلفت استخوانى به طرف پایین و جلو پیشرفت کرده و چندین سانتى متر رو به جلو آمده است. استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروى کرده و با جوش خوردن به مهره هاى بالاى گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانى به روى گردن و کمى در اطراف روى شانه ها به وجود آورده بود. کتف ها و شانه ها مشابه دو تا باله پهن استخوانى ضخیم ماهى از چپ و راست و کمى هم به جلو پیشرفتگى پیدا کرده بود.

کف پاها کاملاً صاف و به علت کف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ کف پا به زمین کوفته مى شد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچه ها بود. فردى عقب مانده و کم هوش بود. گاه حالات شدید امیال جنسى بدون کنترل و خجالت داشت. اشتهاى او به غذا در حد ۴-۳ نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیکل او خیلى عجیب و وحشتناک بود.

به علت عمل استخوان سازى شدید در ستون مهره ها کلیه مهره ها از بالا تا پایین به صورت یک چوب خشک و یک تکه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امکان حرکت ستون مهره ها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهت هاى مختلف وجود نداشت این ستون یک پارچه مهره ها از بالا به طور کامل به گردن و جمجمه به طور فیکس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حرکت و تکان و خمیدگى و چرخش را به هیچ طرفى نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یک قطعه استخوانى یک پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنى.

دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضاى بیرون شدیداً رشد کرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلى خود و کم شدن پیشرونده فضاى داخلى جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمى دیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشکلاتى مثل عقب ماندگى، بیمارى هاى روانى و عصبى، تحریکات شدید طغیان دار جنسى، بى حوصلگى، عصبانیت، گریه و اشتهاى سیرى ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیمارى مقاربتى و جلدى و ریوى رنج مى برد. در موارد عصبانیت مثل بچه هاى کوچک گریه مى کرد، فریاد مى کشید، ناسزا مى گفت و گاه صداى گریه او نازک و بچه گانه مى شد.

حجم جمجمه وى ۱۴۷۰ سانتى متر مکعب بود. طول دست او ۱۱۷ سانتى متر و طول پاى او ۱۲۵ سانتى متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیکل او و فشار دائم این وزن زیاد روى ستون فقرات ستون مهره ها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و کمى به سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد کامل او بیش از ۲۵۹ سانتى متر فعلى مى بود.

این غول عجیب الخلقه و هیولاى روى زمین به علت ذات الریه و سپسیس فوت مى کند. دکتر قربان نه تنها به این غول که در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدى داشت بلکه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأکید مى کرد اسکلت کامل استخوانى او را به صورت سالم و یکپارچه براى مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشکان و دانشجویان درمحلى در اختیار آنان قرار دهد ولى جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایى و اعتقادات و باورهاى آنان مانعى بزرگ براى دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان مى شد.

لذا دکتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد کلیه هزینه وتشریفات حمل و نقل و غسل و کفن او از طرف دانشکده پزشکى و حتى براى آرامش فامیل او تا حدى بزرگداشت و احترام مرحوم ، جسد او را براى چندسال در محلى مخفى و ناشناخته که حتى خیلى از پرسنل در دانشکده و اطرافیان دکتر قربان و هیچیک از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهدارى کرده و بعد از عودت فامیل او به روستاى خود و پس از اینکه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودى خاطره او به فراموشى سپرده شد، و دیگر پیگیرى و ادعایى وجود نداشت،

بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومى دانشکده پزشکى (در محلى محفوظ و محرمانه) برد و طى عملیات پزشکى و بهداشتى و ضدعفونى کلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاک و خارج کرده و اسکلت استخوانى یک پارچه وسالم و کامل او را پس از پروسس هاى علمى آماده کرده و در یک اتاقک شیشه اى محفوظ و محکم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانى در سالن ورودى دانشکده پزشکى شیراز در بالاى پله هاى ورودى قرار داد. هم اکنون هیولاى غول آساى وحشتناک دراین محل در جلو چشم همه بازدیدکنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد مى توانند با او ملاقات کنند و از عجایب خلقت خدا بازدید کنند. او دیگر درد و رنجى ندارد و راحت و محکم با چهره کریه و ترسناک خود با قامت راست ایستاده است.


ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200