اروپا مانند هر قاره دیگری با جنگ بیگانه نیست. درگیری های متعددی در داخل و اطراف این قاره برای هزاران سال رخ داده است، از جمله بسیاری از مهم ترین درگیری های تاریخ جهان.
با این همه داستان برای گفتن، قرار نیست همه آنها روایتی سینمایی داشته و علاقمندان به فیلم های جنگی بتوانند آن ها را روی پرده سینما ببینند. خوشبختانه، بسیاری از فیلمسازان اروپایی وارد عمل شده و تصمیم گرفتند داستان های بسیار قدرتمندی را با فیلم های جنگی خود روایت کنند.
در حالی که بیشتر آنها در طول دو جنگ جهانی اتفاق میافتند، تماشای بسیاری از این فیلمهای جنگی اروپایی برای هر علاقمندی به سینما یک ضرورت است، و برخی از آنها در فهرست بهترین فیلم های جنگی تمام دوران دیده می شوند.
تا زمانی که طرفداران از خواندن زیرنویسها بدشان نمیآید (اگر زبان اصلی فیلم زبان مادری شان نیست)، این فیلمهای جنگی اروپایی مطمئناً مورد علاقه هر عاشق سینمایی خواهند بود.
این فیلم ها پرتنش، افشاگر، هیجان انگیز و در نهایت مهم هستند. بدین بهانه در ادامه این مطلب شما را با ۱۰ فیلم جنگی برتری که توسط سینمای اروپا ساخته شده است آشنا خواهیم کرد.
فیلم جنگی نبرد فراموش شده نبرد شلت (Scheldt) در هلند را به تصویر می کشد، لحظه ای کلیدی و مهم که در جنگ جهانی دوم رقم خورد. همانطور که در عنوان فیلم دیده می شود، این نبرد به طور گسترده مورد بحث قرار نگرفته است و خود فیلم نیز تا حدود زیادی از رادار علاقمندان به ژانر جنگی دور ماند.
با وجود اینکه این فیلم به شدت دست کم گرفته شده است، نبرد فراموش شده تقریباً از هر نظر استادانه است، فیلمی که نه تنها سربازان متفقین، بلکه نیروهای محور و حتی غیرنظامیان را در داستان خود گنجانده و این نبرد را از دیدگاه همه آن ها به تصویر می کشد.
این داستانها به روشهای منحصربهفردی با هم تلاقی پیدا میکنند و فیلم را از ابتدا تا انتها جذاب میکنند. این فیلم یک لحظه مهم در جنگ جهانی دوم را نشان می دهد که در روزگار مدرن نادیده گرفته می شود، فیلمی که امتیاز ۱۰۰درصد را در راتن تومیتوز کسب کرده است.
شاید این فیلم کاملاً شایسته این امتیاز نباشد، به خصوص با توجه به اینکه فقط بر اساس ۹ نقد این امتیاز کامل را دریافت کرده است، اما نبرد فراموش شده همچنان یک فیلم عالی و مهم است. فداکاری در این نبرد کمتر شناخته شده بسیار زیاد بود و چیزی نیست که فراموش شود.
عنوان حرامزاده های بی شرف باید برای طرفداران کوئنتین تارانتینو آشنا به نظر برسد. فیلم جنگی با تم تاریخ جایگزین تحسین شده تارانتینو به شدت از این فیلم اورجینال ایتالیایی الهام گرفته است، اگرچه این دو در داستان ها و شخصیت ها با هم تفاوت های آشکاری دارند.
این فیلم ایتالیایی قطعاً بیشتر یک فیلم اکشن است که در آن گروهی از سربازان نامتجانس در حال فرار از واحدهای مربوطه خود را به تصویر می کشد.
علیرغم تولید این فیلم در ایتالیا توسط فیلمسازان ایتالیایی، حرامزاده های بی شرف به زبان انگلیسی است و بازیگران انگلیسی زبان در آن حضور دارند، اما این موضوع چیزی از جذابیت و خاص بودن این فیلم جنگی اروپایی نمی کاهد.
اکشن فیلم فوقالعاده است و به طرز خوشایندی جلوتر از زمان خود احساس میشود، فیلمی که در خدمت روایتی غیرمنتظره، مناظری خیره کننده را با بدلکاری های باورنکردنی ترکیب میکند. این فیلم نه تنها یک انتخاب عالی برای طرفداران فیلم های جنگی یا تارانتینو، بلکه برای دوستداران فیلم های اکشن نیز هست، فیلمی که مطمئناً از سکانس های انفجاری و جلوه های ویژه خیره کننده آن قدردانی خواهید کرد.
Das Boot فیلمی آلمانی است که داستان آن در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد. این فیلم زندگی خدمه را در یک زیردریایی U-boat آلمانی دنبال می کند، یک زیردریایی مرگبار که برای غرق کردن کشتی های متفقین و مخفی ماندن در عمق آب طراحی شده است.
قایق فیلمی است که برای افراد نازک دل مناسب نیست، زیرا داستان آن فاصله زیادی با یک داستان قهرمانانه یا الهام بخش دارد. در عوض، این فیلم جنگی آلمانی وحشتهای واقعی جنگ را نشان میدهد، در شرایطی که قهرمانهای داستان به آرامی متوجه میشوند که قرار است شکست بخورند.
فیلم جنگی Das Boot یک فیلم منحصر به فرد از سینمای جنگی است که ترسناک و اغلب چالش برانگیز است. مورخان و منتقدان با روایت این فیلم بسیار موافق بودند، در حالی که گروه اول آن را فیلمی بسیار دقیق از زندگی در یک U-boat می دانستند.
منتقدان نیز نقدهای خوبی در مورد این فیلم داشته و راجر ایبرت، منتقد مشهور، نقدی تحسین برانگیز برای آن ارائه کرد. اکنون Das Boot به دلیل دقت و رویکرد بیرحمانه اما واقعی اش به جنگ های دریایی در دوران جنگ جهانی دوم، یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما محسوب میشود.
سقوط ساخته سال ۲۰۰۵ یک درام جنگ جهانی دوم است که به جزئیات وقایع منجر به شکست آلمان به دست متفقین، همراه با آخرین روزهای زندگی آدولف هیتلر می پردازد. در این فیلم جنگی آلمانی، برونو گانز، بازیگر سرشناس و فقید سوئیسی، نقش هیتلر را بازی می کند که یکی از بهترین و ترسناک ترین نقش آفرینی های تاریخ سینمای جنگی است و تحسین بسیاری را در سراسر جهان برانگیخت.
این فیلم اما باعث ایجاد حس همدردی برای هیتلر نمی شود. برعکس، دیدن نزدیک شدن پایان کار برای رایش سوم بسیار رضایت بخش نیز هست، در شرایطی که آلمان رفته رفته آخرین قلمروهای خود را نیز به متفقین می بازد.
هیتلر ناامیدتر و مستاصل تر می شود و به این درک ویرانگر می رسد که دیدگاه واپسگرایانه اش برای آلمان در شرف فروپاشی است. بسیاری از مورخان بازی گانز و فیلم سقوط را به طور کلی تأیید کرده و اظهار داشته اند که این بازیگر به طور مؤثر پارانویا و انکار واقعیت در لحظات آخر زندگی هیتلر را نشان می دهد، ویژگی هایی که هیتلر اغلب به آن معروف بود.
با این حال، منتقدان دیگر بر این باورند که این فیلم به شکلی مؤثر شرارتهایی را که هیتلر مرتکب شده بود را به تصویر نمیکشد، در حالی که اذعان داشته اند که نمایش آن در این فیلم، با چنین ساختاری، احتمالاً غیرممکن بوده است، زیرا اصولاً این فیلم روی چیز دیگری متمرکز است. صرف نظر از این، تماشای فیلم Downfall برای هر هر عاشق سینما یا کسی که به بازیگری علاقه دارد یک ضرورت است.
کودکی ایوان که در برخی کشورها با عنوان نام من ایوان است (My Name is Ivan) نیز شناخته می شود، اولین فیلم بلند سینمایی آندری تارکوفسکی، فیلمساز مشهور شوروی-روسیه بود. در این فیلم، پسر نوجوانی اهل شوروی به نام ایوان (نیکلای بورلیایف) به خاطر عملیات بارباروسا، که حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم بود، یتیم می شود.
این مرگبارترین عملیات نظامی در تاریخ بشر بود که دهها میلیون نفر از طرفین را به کام مرگ فرستاد. ایوان در حین پرسه زدن در منطقه ویران شده اطراف خانه اش با چند سرباز شوروی روبرو می شود. ایوان که می خواهد به عنوان راهی برای انتقام مرگ والدینش، به این نبرد کمک کند، پیشنهاد جاسوسی از آلمانی ها را به نیروهای خودی می دهد.
این فیلم ممکن است همیشه پر از سکانس های اکشن نباشد، اما پویایی جالبی را در شخصیت ایوان به تصویر می کشد. جنگ این پسر جوان را وادار میکند که در پاسخ به ضرورت زنده ماندن، زودتر از موعد بزرگ شود، اما تکههایی از دوران کودکی او ناامیدانه از طریق وحشتهای جنگ تلاش دارند بمانند و به او فرصت کودکی کردن بدهند.
این نبرد بین کودکی و تروما همان چیزی است که کودکی ایوان را به فیلمی عالی تبدیل می کند، فیلمی که نشان می دهد که جنگ به هیچ کس، حتی بی گناهان و کودکان معصوم نیز رحم نمی کند.
فیلم جنگی تحسین شده پیانیست ساخته رومن پولانسکی، کارگردان مشهور لهستانی است که به خاطر کارگردانی فیلم ترسناک کلاسیک بچه رزماری و بسیاری از پروژه های جاه طلبانه و نمادین دیگر شناخته می شود.
لهستان یکی از کشورهایی بود که بیشترین ضربه را در طول هولوکاست و جنگ جهانی دوم دید. در واقع، تهاجم آلمان به این کشور اغلب آغازگر جنگ جهانی دوم تلقی می شود. با در نظر گرفتن این حقایق دلخراش، بدیهی است که پیانیست فیلمی شاد با پایانی خوش نخواهد بود.
آدرین برودی در نقش ولادیسلاو اشپیلمن، یک نوازنده پیانو یهودی واقعی بازی میکند، در شرایطی که او در معرض شکنجه ها و سختی های وصف ناپذیری از سوی نازیها قرار میگیرد. بسیاری از منتقدان این فیلم افسردهکننده را بهخاطر تصاویر خشن و زمخت، بازی های تماشایی، لحن کنایه آمیز اما تراژیک و زیبایی تکان دهنده اش، یکی از بهترین فیلمهای پولانسکی میدانند.
پرجزییات و تکان دهنده، پیانیست فیلمی احساسات برانگیز و درگیر کننده، اما به طور غیرقابل انکاری ویرانگر و از نظر احساسی خسته کننده است. با این حال، این فیلم یک اثر شاهکار قدرتمند و روشنگرانه است که ارزش تماشای بالایی دارد، هر چند تماشای آن به افراد نازک دل توصیه نمی شود.
نارویک فیلمی است که در سال های اخیر منتشر شده است و حمله آلمانی ها به شهر نارویک در نروژ را به تصویر می کشد. با تهاجم نیروهای آلمانی، مدافعان نروژی برای دفاع از این شهر بندری و خانوادههای ساکن آن وارد عمل می شوند، اگرچه این دفاع محکوم به شکست است.
نارویک با نمایش اکشن بی نقص و شکاف بین خانواده ها، به عنوان یک پیروزی مدرن در ژانر فیلم جنگی ظاهر شده و اهمیت پایین کشیدن متجاوز و مبارزه با ظلم را در علیرغم همه دشواری ها و در شرایطی که همه چیز علیه شماست، نشان می دهد، حتی اگر نتیجه تاریک به نظر برسد.
همچنین این فیلم کشوری را به تصویر می کشد که اغلب در بحث جنگ جهانی دوم نادیده گرفته می شود. نروژ به همان اندازه که بسیاری از کشورهای اروپایی زیر سایه رایش سوم متحمل دشواری شدند، رنج کشید و دیدن این رنج در یک فیلم جنگی فوق العاده بسیار جذاب است.
این فیلم در سایت راتن تومیتوز امتیاز ۱۰۰ درصد را دریافت کرده که گویای کیفیت آن است. هیچ طرفدار فیلم های جنگی نباید این فیلم جنگی نروژی را از دست بدهد.
نبرد الجزیره یک پروژه مشترک ایتالیایی-الجزایری است که بر نبرد مشهور استقلال الجزایر تمرکز دارد که از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۷ به عنوان بخشی از جنگ الجزایر روی داد، فیلمی که خود بر اساس رمان سوغاتیهای نبرد الجزیره اثر سعدی یاسف، ساخته شده است.
این فیلم ابتدا در جشنواره بین المللی فیلم ونیز به نمایش درآمد و در آنجا جایزه شیر طلایی را دریافت کرد. از آنجا، اکران این فیلم به بسیاری از کشورهای دیگر گسترش یافت، جایی که نقدهای تقریباً بی نقصی از منتقدان و مخاطبان دریافت کرد.
همچنین به دلیل اینکه جنگ الجزایر در آن زمان موضوع مهمی در فرانسه بود، این فیلم بسیار بحث برانگیز شده و برای مدت ها اکران آن در فرانسه ممنوع شد. نبرد الجزیره یکی از اولین فیلم هایی بود که به شکلی مستقیم به ارائه تصویری منتقدانه از امپریالیسم می پرداخت، رویکردی که در آن زمان بسیار جسورانه بود.
به همین خاطر این فیلم در آمریکا عملکرد خوبی داشت، در شرایطی که بسیاری از آمریکاییها با دخالت کشورشان در جنگ ویتنام مخالف بودند. نبرد الجزیره بر چندین جنبش سیاسی واقعی نیز تاثیرگذار بود که اهمیت آن را در داخل و خارج از صفحه نقره ای سینما تثبیت کرد.
بدبینی و خشونت فیلم بی رقیب بود، که باعث شد بسیار از زمانه خود جلوتر بوده و شاهکاری واقعی باشد که اکنون بعد از گذشت سال ها نیز همچنان مربوط و قابل درک باشد.
بیا و ببین خیلی جلوتر از زمانه خود بود و به عنوان یکی از وحشتناک ترین و تکان دهنده ترین فیلم های ضدجنگ تاریخ سینما شناخته می شود. این فیلم ساخت سینمای بلاروس، که قبلا بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود، سرگذشت یک مبارز جوان در نیروهای مقاومت بلاروس به نام فلیورا (الکسی کراوچنکو) را در طول جنگ جهانی دوم به تصویر می کشد.
بسیاری از مفاهیم تاریک در بیا و ببین، به کاوش در سوررئالیسم می پردازند و در عین حال به ابر رئالیسم نیز نیم نگاهی دارند. در واقع، این فیلم آنقدر تاریک بود که الم کلیموف، کارگردان، مجبور شد نزدیک به یک دهه با قوانین سانسور اتحاد جماهیر شوروی مبارزه کند تا اینکه اجازه تولید فیلم را به دست آورد.
علیرغم تکان دهنده بودن تصاویر منتشر شده در این فیلم، چندین رسانه سرگرمی مانند Timeout، Empire، و Vulture آن را در بین ۱۰۰ فیلم برتر تمام دوران رتبه بندی کرده اند. در واقع این فیلم آنقدر دلخراش بود که به ادعای کلیموف، آمبولانسها را به سالنهای سینما در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای دیگر، برای افرادی که بعد از تماشای فیلم، از نظر عاطفی بسیار مضطرب بودند فراخواندند.
حتی یکی از کهنه سربازان آلمانی که در عملیات بارباروسا حضور داشت، شهادت داده بود که تصاویر ارائه شده در این فیلم با واقعیت منطبق هستند. کسانی که به دنبال یک فیلم ضد جنگ هستند، فیلمی که تصویری واقعی و بیرحمانه از ماهیت واقعی جنگ را ترسیم کند، باید این فیلم را ببینند. اما برای کسانی که به دنبال فیلمی هستند که از نظر احساسی تکان دهنده یا عمیقاً ویرانگر باشد، نیز بیا و ببین انتخاب خوبی است.
اریش ماریا رمارک رمان در جبهه غرب خبری نیست را در سال ۱۹۲۹ بر اساس تجربیات خود در دوران جنگ جهانی اول نوشت. این کتاب بارها برای ساخت نسخه ای سینمایی اقتباس شده است: یک بار توسط هالیوود در سال ۱۹۳۰، بار دیگر به عنوان یک فیلم بریتانیای در دهه ۷۰ که مستقیماً به بخش نمایش خانگی رفت، و اخیراً در قالب یک فیلم جنگی آلمانی ساخته نتفلیکس در سال ۲۰۲۲. اقتباس سال ۲۰۲۲ از نظر بصری دیدنی ترین، جذاب ترین و تکان دهنده ترین اقتباس سینمایی از رمان رمارک است.
این فیلم، جنگ جهانی اول را به همان اندازه که در واقع تلخ و تکان دهنده و البته ویرانگی بود، به تصویر میکشد: کشتار بیمعنایی که بسیاری از مردم جان خود را بدون هیچ دلیل منطقی یا خاصی، در آن از دست می دهند. هیچ فداکاری قهرمانانه، هیچ جنگ مقدس، فقط مرگ و نابودی.
داستان این فیلم در مورد پل باومر ۱۷ ساله (فلیکس کامرر) است که فریب خورده و در نتیجه استفاده گسترده از تبلیغات به جنگ ملحق می شود. All Quiet on the Western Front از جزئیات پنهان استفاده می کند تا پیام ضدجنگ خود را به مخاطب برسان، فیلمی با یک موسیقی متن غیرمعمول اما به شدت استادانه.
این فیلم برنده چندین جایزه اسکار از جمله یک جایزه برای موسیقی و سه جایزه دیگر برای بهترین فیلم بلند بین المللی، بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی تولید شد. در جبهه غربی خبری نیست به راحتی یکی از بهترین فیلمهایی است که تا کنون ساخته شده است و با اختلاف بهترین فیلم جنگی اروپا در سالهای اخیر، شاید حتی تمام دورانها باشد.