رباتها به چند دلیل اغلب سفید هستند. مورد اول این است که رنگ سفید میتواند به انعکاس گرما و خنک نگه داشتن اجزای داخلی ربات، به ویژه در محیطهایی با نور زیاد خورشید کمک کند و بنابراین از تجهیزات داخلی بدن ربات در برابر گرمای بیش از حد محافظت میشود.
علاوه بر این، رنگ سفید یک رنگ خنثی است که به راحتی در محیطهای مختلف قابل مشاهده و تشخیص است. این در حالی است که رنگهای دیگر برای رباتهای امدادرسان مانند رنگ زرد که بیشتر مورد توجه قرار میگیرد نیز استفاده میشود. همچنین رنگ سفید ظاهری تمیز و مدرن نیز به ربات میدهد.
به گزارش ایسنا، از مسائل مالی در ساخت و توسعه ربات نیز نباید غافل شد. رنگ سفید معمولا از سایر رنگها ارزانتر است. اکثر پلاستیکها به طور طبیعی بیرنگ هستند و رنگ سفید بیشترین رنگ اعمال شده روی آنهاست.
شاید رنگ رباتها چندان مهم به نظر نرسد اما با گسترش توسعه رباتهای انساننمایی که روز به روز بیشتر در زندگی ما ایفای نقش میکنند و افزوده شدن هوش مصنوعی به چنین رباتهایی که تعامل آنها با انسانها را به شدت بیشتر میکند رنگ رباتها اهمیت پیدا میکند.
مشکلات تعصب نژادی و جنسیتی در الگوریتمهای هوش مصنوعی و دادههای مورد استفاده برای آموزش مدلهای زبانی بزرگ مانند چت جیپیتی(ChatGPT) توجه محققان را به خود جلب کرده و تیتر روزنامهها شده است. اما این مشکلات در رباتهای اجتماعی که دارای بدن فیزیکی هستند نیز وجود دارد. رباتهایی که در ساخت آنها از نمونههایی انسانی یا حیوانی الگوبرداری شده و برای تعامل با مردم طراحی شدهاند.
هدف از ایجاد حوزه «رباتیک همیاری اجتماعی» که خود زیرشاخه رباتیک اجتماعی است، برقراری تعامل بین رباتها با گروههای متنوعتر از مردم است.
ماجا ماتاریچ(Maja Matarić)، یکی از پیشگامان این حوزه میگوید که قصد کارشناسان ایجاد رباتهایی است که به بهترین وجه به مردم کمک میکنند. این رباتها در حال حاضر برای کمک به افراد دارای طیف اوتیسم، کودکان با نیازهای ویژه و بیماران مبتلا به سکته مغزی که نیاز به توانبخشی فیزیکی دارند، استفاده میشوند. اما این رباتها ظاهری شبیه به مردم عادی ندارند و با مردم به گونهای تعامل نمیکنند که حتی جنبههای اساسی تنوع جامعه را منعکس کند.
ماتاریچ به عنوان یک جامعهشناس که تعامل انسان و ربات را مطالعه میکند میگوید: من معتقدم که این مشکل بدتر نیز میشود. نرخ تشخیص اوتیسم در کودکان رنگین پوست در حال حاضر بیشتر از کودکان سفیدپوست در ایالات متحده است. بسیاری از این کودکان ممکن است در نهایت مجبور به برقراری ارتباط با رباتهای سفیدپوست شوند.
با توجه به تنوع افرادی که در معرض رباتهای همیار قرار میگیرند، چرا آنها معمولا یک رنگ پوست مشابه دارند؟ برای مثال ربات کاسپار(Kaspar) که برای تعامل با کودکان مبتلا به اوتیسم طراحی شده است، پوستی لاستیکی دارد که شبیه پوست افراد سفید پوست است. رباتهای نائو(Nao)، پپر(Pepper) و آیکاب(iCub) نیز در مدارس و موزهها مورد استفاده قرار میگیرند، با پلاستیک براق و سفید پوشیده شدهاند.
در کتاب «سفیدی هوش مصنوعی»(The Whiteness of AI)، استفان کیو(Stephen Cave)، اخلاقدان فناوری و کانتا دیهال(Kanta Dihal)، محقق ارتباطات علمی، تعصب نژادی در هوش مصنوعی و حوزه رباتیک را مورد بحث قرار دادند و به غالب بودن تصور موجود در فضای آنلاین از رباتهایی با سطوح سفید بازتابنده اشاره کردند. این بدان معناست که تصور عمومی از یک ربات انساننما وقتی که از آن نام برده میشود، دستگاهایی با پوشش سفید است.
یک مسئله این است که رباتهایی در حال حاضر وجود دارند و بیشتر رباتها از ابتدا ساخته نمیشوند، بلکه توسط آزمایشگاههای مهندسی برای پروژهها خریداری میشوند و با نرمافزارهای سفارشی تطبیق داده میشوند و گاهی اوقات با فناوریهای دیگر مانند دست یا پوست رباتیک ادغام میشوند. بنابراین گروههای رباتیک با انتخابهایی که توسعهدهندگان در طراحی اصلی انجام دادهاند، محدود میشوند و نمیتوانند ظاهر و شمایل مورد نظر خود را به طور کامل بر ربات لحاظ کنند.
انتخاب توسعهدهندگان نیز معمولا از ظاهر تمیز با پلاستیک سفید براق که تصور عمومی جامعه نیز از رباتها نیز هست، پیروی میکند.
در کتاب کلاسیک لوسی ساچمن(Lucy Suchman) انسانشناس، در مورد تعامل انسان و ربات درباره موضوعی تحت عنوان «تخیلی فرهنگی»(cultural imaginary) بحث میشود.
تخیل فرهنگی چیزی است که از طریق بازنمایی در متون، تصاویر و فیلمها به اشتراک گذاشته میشود و به طور جمعی نگرشها و ادراک افراد را شکل میدهد. به زبان دیگر تخیل فرهنگی آن چیزی است که نگرش افراد نسبت به یک موضوع را به شکل یکسان شکل میدهد. در مورد رباتها، این تخیل فرهنگی از داستانهای علمی تخیلی نشات گرفته است.
این تخیل فرهنگی با نگرانیهای عملیتر در مورد اینکه چگونه گروههای علوم رایانه و مهندسی به بدنهای رباتها مینگرند، در تضاد است.
ندا آتاناسوسکی(Neda Atanasoski) و کالیندی وورا(Kalindi Vora) آن را «تخیلی مهندسی شده» میخوانند. این یک حوزه بحث برانگیز است که میگوید «تخیل رباتیک» مردم را به سوی طراحی رباتهای خدماتی به شکل زن سوق میدهد.
برای مقابله با این اثرات چه باید کرد؟ به گفته مهندسان طاهیرا رید(Tahira Reid) و جیمز گیبرت(James Gibert)، تمام تعاملات انسان و دستگاهها باید با در نظر گرفتن تنوع طراحی شود اما رباتهایی که رنگ سفید ندارند تقریبا نادر هستند.
راه حل این موضوع صرفا پوشاندن این رباتها با پلاستیک قهوهای یا سیاه نیست. مشکل عمیقتر از اینهاست. برای مثال ربات شخصیت سفارشی Bina48 که برای ساخت آن از سر و شانههای همسر یک میلیونر آفریقایی آمریکایی الگوبرداری شده است، قابل توجه به نظر میرسد اما گفتار و تعاملات آن محدود است و باید به تعامل و کاربرد این رباتها نیز فکر کرد.
یکی از موضوعات ثابت این است که بدن افراد چقدر از طریق ژست و بیان و همچنین صداگذاری با دیگران ارتباط برقرار میکند و این که چگونه بین فرهنگها تفاوت وجود دارد. در این صورت، ساختن ظاهر رباتها منعکسکننده تنوع افرادی است که از حضور آنها سود میبرند. برای مثال، دانشمندان علوم اجتماعی، طراحان و مهندسان، علاوه بر اینکه میتوانند رباتها را کمتر به رنگ سفید طراحی میکنند میتوانند با هم همکاری کنند تا حساسیت بینفرهنگی بیشتری را در ژستها و احساسها ایجاد کنند و اینگونه تعامل افراد نیازمند به رباتها با این دستگاههای دوپا راحتتر خواهد شد.
چنین تلاشی نوید آن را میدهد که تعامل بشر و رباتها کمتر از پیش غیرعادی باشد به ویژه برای افرادی که به کمک نسل جدید رباتهای همراه اجتماعی نیاز دارند.