صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۵۱۴۸۶
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۰ - ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ - 14 March 2024

تبرئۀ اصغر فرهادی در پروندۀ «قهرمان»؛ خلاقیت و نه سرقت هنری

کسی که ایده ای را از فرد یا فیلم‌سازی دیگر وام می‌گیرد یا حتی کش می‌رود، اگر خود فیلم‌ساز خوبی نباشد نمی‌تواند فیلم درخشان و تاثیرگذاری بسازد که تحسین جهانی را برانگیزد. یعنی که بی‌مایه فطیر است و هیچ فیلم‌ساز برجسته‌ای، بی‌مایه نیست.

   عصر ایران؛ جمشید گیل - در خبرها آمده اصغر فرهادی از اتهام نقض حقوق مؤلف در فیلم "قهرمان" تبرئه شده است و هفت کارشناس رسمی و غیررسمی قوۀ قضاییه، که سه تن از آن‌ها نیز استادان حقوق دانشگاه تهران بودند، همگی کارگردان جهانی سینمای  ایران را از اتهام سرقت ادبی و نقض حقوق مؤلف مبرا دانستند. بدین‌ترتیب خانم آزادۀ مسیح‌زاده، در دعوای حقوقی‌اش علیه اصغر فرهادی بازنده شده است.  

  اکثر کسانی که هم فیلم "قهرمان" فرهادی را دیده اند و هم و مستند "دو سر برد، دو سر باخت" (ساختۀ خانم مسیح‌زاده) را تایید می‌کنند چیزی از فیلم آزاده مسیح‌زاده سرقت نشده و صرفا موضوع هر دو فیلم یکسان است.

  پیش از این هوشنگ گلمکانی نیز در گفت‌وگو با عصر ایران، ادعای سرقت هنری فرهادی از آزاده مسیح‌زاده را کاملا رد کرده و فقط گفته بود: فرهادی نام خانم مسیح‌زاده را به عنوان محقق باید در تیتراژ فیلم قهرمان می‌آورد.

  اینکه اصغر فرهادی مرتکب سرقت هنری از مستند خانم مسیح‌زاده نشده، چنان عیان بود که اگر دادگاه هم فرهادی را مجرم می‌شناخت، چه بسا شماری از کارشناسان حقوقی و هنری، حکم دادگاه را برآمده از آبشخورهای سیاسی قلمداد می‌کردند.

  ولی به هر حال محکومیت قضایی فرهادی در این پرونده، لطمه‌ای اساسی به اعتبار او در سطح جهان وارد می‌کرد. به ویژه اینکه نشریۀ نیویورکر نیز سال گذشته، گزارشی  دربارۀ اصغر فرهادی منتشر کرد که در آن برخی از همکاران نزدیک فرهادی نیز ادعاهایی شبیه ادعای آزاده مسیح‌زاده علیه او مطرح کرده بودند.

  در گزارش نشریۀ نیویورکر، فرهادی در مجموع سینماگر برجسته‌ای معرفی شده بود که هر جا لازم دیده، دست به سرقت هنری زده است. چنین ادعایی علیه چارلی چاپلین هم مطرح بود؛ اما واقعیت نشان می‌دهد هنرمند برجسته ماندگار می‌شود و چنین ادعاهایی، حتی اگر بعضا درست باشند، به حواشی زندگی‌اش تبدیل می‌شوند.

  هر کسی می‌تواند با کمک این و آن فیلمی بسازد مبتنی بر دزدی ایده‌ای از فردی دیگر و یا سرقت یکی دو سکانس یا پلان از فیلم‌سازی دیگر. اما هیچ دزدی به صرف دزدی، فیلمساز برجسته‌ای نمی‌شود.

  کسی که ایده یا نما یا صحنه‌ای را از فرد یا فیلم‌سازی دیگر وام می‌گیرد یا حتی کش می‌رود، اگر خودش فیلم‌ساز خوبی نباشد، با آن امر وام‌گرفته یا مسروقه، نمی‌تواند فیلم درخشان و تاثیرگذاری بسازد که تحسین جهانی را برانگیزد. یعنی که بی‌مایه فطیر است و هیچ فیلم‌ساز برجسته‌ای، بی‌مایه نیست. اگر چنین بود، امروز همۀ دزدهای کشور مشغول فیلم‌سازی بودند و هر کدام دست کم یک جایزۀ اسکار در کلکسیون افتخارات‌شان خودنمایی می‌کرد!

  اصلا دزدهای محترم به کنار؛ این همه فیلم‌ساز برجستۀ ایرانی طی دهه‌های اخیر، به‌رغم فیلم‌های خوبی که ساختند، هیچ کدام نتوانستند افتخارات جهانی اصغر فرهادی را کسب کنند. آیا ناکامی آن‌ها در کسب مهم‌ترین افتخارات سینمای جهان، ناشی از این بود که آزاده مسیح‌زاده‌‌یی دم دست‌شان نبود که چیزی از او کش بروند؟

دربارۀ فیلم جدایی نادر از سیمین هم این ادعا مطرح شده که فرهادی در ساخت برخی صحنه‌ای این فیلم و یا حتی در نوشتن اصل قصه، متاثر از یکی از آلبوم‌های عکس‌ فیلیپ تولدانو، عکاس انگلیسی، بوده است.

 بر فرض چنین بوده باشد؛ سؤال این است: این همه فیلم در جهان دربارۀ رابطه عاطفی یک پدر و پسر ساخته شده ولی هیچ کدام‌شان به موفقیت‌های چشم‌گیر فیلم جدایی نادر از سیمین نرسیده‌اند. نحوۀ ساخت یک قصه و چگونگی به تصویر کشیدن رابطۀ پدر-فرزندی، مهم‌تر از ایدۀ اصلی (عشق فرزند به پدر یا وظیفه‌شناسی فرزند در برابر پدر) است.

  ساختار فیلم فرهادی قطعا متاثر از عکس‌های مفهومی تولدانو در آلبوم "چند روز با پدرم" نبوده است. جالب اینکه خود تولداند نیز فیلم‌ساز است. بنابراین باید از منتقدین فرهادی پرسید: اگر عکس‌های او علت اصلی توفیقات فرهادی با فیلم "جدایی..." است، چرا خود تولدانو نتوانسته با استفاده از آن آلبوم عکس‌اش فیلمی بسازد که جایزۀ اسکار و تحسین بزرگان سینمای جهان را به دست آورد؟

با این حال قطعا کسانی به درستی می‌گویند اصغر فرهادی چه فیلم‌ساز برجسته‌ای باشد چه فیلم‌سازی متوسط در هر صورت حق ندارد ایده یا صحنه‌ای را از هنرمند دیگری به سرقت ببرد. ولی اصل حرف بر سر "وقوع سرقت" است. در دادگاه شکایت خانم مسیح‌زاده علیه اصغر فرهادی، این اتهام رد شد.

اگر فیلیپ تولدانو و یا مانی حقیقی و ترانه علیدوستی هم - که در گفت‌وگو با نشریۀ نیویورکر، علیه فرهادی حرف زده بودند – مدعی‌اند فرهادی حقی از آن‌ها ضایع کرده، می‌توانند کار را به محکمه بکشانند بلکه حقوق از دست رفته‌شان احیا شود. به هر حال دادگاه و قضاوت برای چنین مواردی وارد زندگی بشر شده است.

  همه می‌دانند حافظ عمیقا متاثر از شاعران پیشین خودش بود و شاید به همین دلیل او را "عصارۀ فرهنگ ایرانی" نامیده‌اند. کسانی که فرهادی را بابت یک مستند بی‌ربط با فیلم "قهرمان" و یا چند عکس یک عکاس انگلیسی متهم می‌کنند به سرقت هنری، اگر امروز دست‌شان به حافظ می‌رسید احتمالا او را به صلیب می‌کشاندند.

  مثلا شاعری گفته است: بر سر تربت ما چون گذری همت خواه/ که زیارتگه رندان جهان خواهد بود. حافظ همین بیت را عینا در یکی از غزل‌هایش آورده و فقط به جای واژۀ "بود" در انتهای بیت، واژۀ "شد" را به کار برده است.   

  از این موارد در دیوان حافظ بسیار است و بهاءالدین خرمشاهی نیز نوشته است اگر به همۀ وام‌گیری‌های حافظ از گذشتگانش واقف باشیم، شاید کمی از احترام و علاقۀ ما نسبت به حافظ کاسته شود. ولی مسأله این است که حافظ به صرف آن اقتباس‌ها و وام‌گیری‌ها حافظ نشده است. او "آن" و گوهر و جوهره‌ای داشت که حافظ شدنش را رقم زد. وگرنه در جهان قدیم چنین اقتباس‌هایی رایج بوده است.

  اگر هم عده‌ای بگویند کپی‌کاری حافظانه در جهان جدید مقبول نیست و امروزه سرقت هنری ابعاد گسترده‌ای پیدا کرده و یقۀ هنرمندان را به مراتب زودتر از جهان قدیم می‌گیرند، پاسخ‌شان این است که چون مسألۀ "سرقت هنری" به دلیل همین ابعاد گسترده‌اش، نسبت سده‌های قبل پیچیده‌تر شده، پس داوری دربارۀ این موضوع بر عهدۀ حقوق‌دانان و سایر متخصصان است.

  چنین پاسخی به این معناست که هر کسی حق ندارد دربارۀ وقوع سرقت هنری در اثر یک فیلم‌ساز یا نویسنده اظهار نظر کند. اگر هم بگوییم سخنان تمسخرآمیز ترانه علیدوستی علیه اصغر فرهادی در گفت‌وگو با نشریۀ نیویورکر، که در دفاع از ادعای آزاده مسیح‌زاده بیان شده بود و البته بوی دل‌خوری شخصی هم از آن سخنان به مشام می‌رسید، سخن یکی از اهالی فن بوده، باید گفت بسیاری از اهالی فن نیز ادعای سرقت هنری در فیلم "قهرمان" را رد کرده‌اند. به غیر از هوشنگ گلمکانی، برخی از منتقدینی که نقدهای سینمایی‌شان در نفی فیلم "قهرمان" بود، اذعان داشتند سرقت هنری در این فیلم مشاهده نمی‌شود.

بنابراین وقتی اهالی سینما نیز به دو دستۀ اکثریت و اقلیت تقسیم می‌شوند (اکثریتِ مخالف وقوع سرقت هنری و اقلیتِ موافق وقوع سرقت هنری در فیلم قهرمان)، راهی جز مراجعه به دادگاه و سپردن داوری به استادان علم حقوق وجود ندارد؛ مسیری که آزاده مسیح‌زاده پیمود و به نتیجۀ دلخواهش نرسید.  

 

 

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200