وقتی درباره نسل زد صحبت میکنیم از افرادی میگوییم که خصلت و نگاه متفاوتی به برخی مسائل نسبت به نسلهای گذشته خود دارند؛ در توصیف این نسل گفته میشود که «آنها نسل دموکراسیخواه و خودمحورند و بهشدت عملگرا، گرچه به برخی مسائل سطحی مینگرند و نسبت به مطالعه عمیق کمحوصلهاند و تاب مخالفت ندارند، اما به دنبال معنا و چیستی زندگی هستند و خواستار دگرگونی در عرصههای مختلف.»
علاوهبراین تناقض کلمهای است که برای توصیف این نسل به ما کمک میکند؛ عملگرا، اما خسته و به حاشیه رانده شده، خواستار تغییرات عمیق اجتماعی، اما فردگرا، خواستار گفتگو، اما غیر انعطافپذیر در بحث و جدل.
در یک جمعبندی از نظرات کارشناسان و جامعهشناسان میتوان گفت که بهطور کلی با نسلی مواجه هستیم که رنگی از سنتهای گذشته را در خود دارد و در عین حال خواستار ترویج روشنفکری میان دیگر افراد جامعه هستند. نوع بینش آنها متفاوتگونه است و گاهی تابوشکنانه برخورد میکنند.
به گزارش اعتماد، حالا این نسل چه واکنشی میتواند نسبت به جنگ سخت اسراییل و فلسطین داشته باشد؟ آیا با توجه به اطلاعاتی که حول محور این نسل داریم پاسخ را میتوان حدس زد. برای بررسی نسل زد نوع نگاه این نسل به مسائل سیاسی است.
به عنوان مثال معمولا در بررسی این نسل گفته میشود که آنها به حقوق بشر، دموکراسی و حقوق اقلیتها چندان توجهی ندارند و گمان میشود این نسل از افراطگرایان حمایت بیشتری دارند. در ادامه قرار است این موضوع بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
پیش از ورود به بحث نسبت نسل زد با مناقشه قرن، خوب است نگاهی به تاریخچه این مناقشه داشته باشیم؛ در یک جمعبندی ساده و رایج میتوان گفت که جنگ اسراییل و مردم فلسطین استفاده بیش از حد از زور از منظر رسانهای و تبلیغاتی است و در یک سمت ماجرا منتقدان اسراییل میگویند که اسراییل در این جنگ قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته است.
ابراهیم عبدالکریم و حجت رسولی (استادیار دانشگاه شهید بهشتی) در مقاله جنگ اسراییل بر ضد مردم فلسطین مینویسند: اهداف اسراییل برای حمله به فلسطین ۱- ایجاد یأس و ناامیدی، ۲- اعمال فشار علیه تشکیلات خودگردان و ۳- تخریب زیر ساختهاست.
کارشناسان اجتماعی فراوانی هم معتقدند که علاوهبر اهمیت سیاسی پرونده، فلسطین هم از منظر دین و عقیدتی، هم جغرافیای سیاسی و هم از منظر اقتصادی کشور حایز اهمیتی برای اسراییل و دیگر کشورها به شمار میرود.
علاوهبراین مناظره حسین اللهکرم و صادق زیبا کلام در عبدی مدیا هم نشان میدهد: ۱- یکپارچه شدن اسراییل، ۲- معامله اسراییل و عربستان که منجر به تشکیل دولت میشود، ۳- تعرض به مسجد الاقصی و ۴- محاصره غزه از دلایل حمله حماس به اسراییل است.
آشکار است که گفتگو با چند نفر از نوجوانان ایرانی هراندازه که این چندنفر متفاوت و از طبقات و خانوادههای متمایز اجتماعی و سیاسی باشند، نشاندهنده نظر نسل زد ایران نیست، اما ممکن است کمکی به شناخت بیشتر این نسل داشته باشد. جمعبندی گفتگو با بیش از ۱۰ نفر از نوجوانان ایران از طبقات و جنیست متفاوت به این صورت است که:
« این نوجوانان معتقدند مساله اسراییل و فلسطین دلیل ریشهایتر و عمیقتری دارد و دعوا بیشتر بر سر عقیده است تا مسائل دیگر و بالعکس عدهای هم بر این عقیده هستند که فلسطینیها خود زمینهای خود را فروخته و حالا خواستار زمینهای فروختهشده خود هستند.
حماس به دنبال دفاع از سرزمینش و دفاع از حق خودش است.
حماس هم به دنبال سیاست و هم دفاع است و پدیده نفوذ را به کار برده است. در ارتباط با نحوه حمله آنها چنین عقیده دارند که: هر دو حمله غیرانسانی است. شکل حمله اسراییل متفاوتتر است. حمله اسراییل غیر انسانیتر است.»
این چند جمله البته قابل تعمیم به این نسل نیست و برای اطلاعات دقیقتر باید سراغ آمار و پژوهشهای اجتماعی رفت.ضدیت نسل زد با اسراییل از زاویه دید آمار درباره نگاه نسل زد ایرانی به جنگ اسراییل و فلسطین، اگرچه چندین نظرسنجی تاکنون انجام شده، اما برخی از این موارد چندان مورداعتنا نیست یا امکان صحتسنجی آن وجود دارد.
در این بین، اما آمار مرکز افکارسنجی ایران یا همان ایسپا قابلاعتناست و در جمعبندی این بخش و نگاه جوانان و نوجوانان امروز به این جنگ، آمار میگوید که ۷۳ درصد از نسل زد ایران به رویدادهای جنگ اسراییل و فلسطین علاقهمند هستند و ۸۰ درصد از آنها برای دنبال کردن این رویداد از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند. همچنین ۶۹ درصد از نسل زد در این رویداد به سمت فلسطین و حمایت از آنها تمایل دارند.
درباره نگاه نسل زد امریکا و دنیا به پرونده حماس و اسراییل هم میتوان از چندین نظرسنجی معتبر آمار ارایه کرد. به عنوان مثال و براساس نظرسنجی مرکز مطالعات سیاسی امریکا در دانشگاه هاروارد و موسسه افکارسنجی هیل که همین دو ماه پیش انجام و نتایج آن منتشر شد، ۵۱ درصد امریکاییها در بازه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال به این سوال که آیا رژیم صهیونیستی باید پایان بیابد و به حاکمیت حماس و فلسطینیها دربیاید، پاسخ مثبت دادند.
علاوه بر این، نظرسنجی فوق نشان داد ۶۰ درصد افراد در این بازه سنی بر این باورند که حملات توسط جنبش مقاومت فلسطین در هفتم اکتبر با توجه به نارضایتیها و شکایتهای فلسطینیها، قابل توجیه است و کارزار نظامی رژیم صهیونیستی نسلکشی علیه مردم غزه محسوب میشود.
نظرات این گروه سنی همچنین مخالف نظرات دیگر امریکاییها درباره آتشبس در جنگ غزه بود و گرچه ۶۴ درصد از پاسخدهندگان گفتند آتشبس باید تنها پس از آزادی اسرا و برکناری حماس از قدرت انجام شود، اما ۶۷ درصد از پاسخدهندگان در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال معتقد بودند که باید توافق بیقید و شرطی انجام شود و اوضاع به همین شکل باقی بماند.
در این نظرسنجی همچنین درباره «الفاظ یهودیستیزانهای» سوال شد که از زمان در گرفتن جنگ غزه در میان دانشجویان امریکایی به کار رفته است؛ بسیاری از افراد در این گروه سنی با این امر مشکلی نداشتند. افزون بر این، بسیاری از پاسخدهندگان (۶۸ درصد) تایید کردند که چیزی به نام «یهودی ستیزی» در محوطه دانشگاهها متداول بوده و ۶۳ درصد از این میزان شامل افرادی بود که در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال قرار دارند.
اگرچه پیشتر و در بخشهای بالاتر همین گزارش به حمایت غالب نسل زد ایران و امریکا از حقوق فلسطینیان در این نزاع تاریخی اشاره شد، اما چندین پژوهش آماری دیگر که از سوی موسسات معتبر اروپایی انجام شد، از نتیجه مشابه در بین نسل زد اروپایی حکایت دارد.
پیشتر «ابوالفضل فاتح» در جمعبندی این آمار نوشته بود: «میتوان درک کرد که چرا به رغم آنکه رسانههای جریان رسمی، پیوسته در حال توجیه بمباران و کشتار فلسطینیان از سوی اسراییل به عنوان «حق دفاع از خود» هستند، خیابانهای اروپا در تسخیر جوانان مدافع فلسطین است و چرا در اغلب نظرسنجیها، گرایش به فلسطین در جریانات لیبرال و چپ به مراتب بیشتر از راستها و محافظهکاران و جمهوریخواهان است.
بهطور مثال در انگلیس، طبق نظرسنجی یوگاو در روز ۱۷ اکتبر، در حالی که در نسل بالای ۶۵ سال، ۳۷ درصد حامی اسراییل و تنها ۱۱ درصد حامی فلسطینی بودهاند، در جوانهای ۱۸ تا ۲۴ سال نمودار دقیقا وارونه شده و تنها ۱۱درصد حامی اسراییل بوده و در مقابل ۳۷ درصد این جوانان حامی فلسطین بودهاند.
در امریکا و کانادا نیز گرچه شاید اکثریت موضع دیگری داشته باشند، اما بیشترین حامیان فلسطین در میان نسل «زد» قرار دارند. در امریکا حامی درجه اول و سنتی اسراییل، طبق نظرسنجی منتشر شده در پولیتیکو در حالی که در روز ۱۷ اکتبر، تنها ۲۶ درصد جوانان ۱۸ تا ۳۴ ساله حامی فلسطین بودهاند، در روز ۱۶ نوامبر این عدد به ۵۲ درصد افزایش یافته و این در حالی است که حامیان اسراییل از ۴۱ درصد به حدود ۲۹ درصد کاهش یافتهاند.
در سطح حزبی نیز بهطور مثال گرچه بیست و دو سال پیش دموکراتها با فاصله ۳۵ درصد بیشتر حامی اسراییل بودهاند، مارس ۲۰۲۳، طبق نظرسنجی گالوپ در میان کسانی که به دموکراتها رای دادهاند، کسانی که به فلسطین گرایش داشتهاند نسبت به کسانی که به اسراییل گرایش نشان دادهاند ۴۹ به ۳۸ درصد یعنی ۱۱ درصد بیشتر است.
حتی در نظرسنجی دیگری که از سوی موسسه مشهور «جویش الکترویت» امریکا در ۵ تا ۹ نوامبر ۲۰۲۳ میان رایدهندگان یهودی صورت گرفته، رسما از شکاف نسلی در میان یهودیان ابراز نگرانی شده است. بر اساس این نظرسنجی تنها کمتر از ۴۵ درصد جوانان ۱۸ تا ۳۴ سال یهودی از وتوی امریکا به نفع اسراییل حمایت داشتهاند و این درحالی است که این میزان برای یهودیان بالای ۳۴ سال، هفتاد درصد بوده که خود نشاندهنده کاهش معنیدار گرایش به اسراییل حتی در نزد رایدهندگان یهودی امریکاست.
این درحالی است که هرچه دامنه حملات اسراییل به غزه گسترش مییابد، همان میزان گرایش به اسراییل کاهش و گرایش به فلسطین فزونی یافته است. به عنوان نمونه در امریکا طبق نظرسنجی فایننشالتایمز در حالی که در نیمه اکتبر ۴۱ درصد حامی سیاستهای دولت در قبال درگیریهای غزه بودهاند، این میزان در نیمه نوامبر به ۳۲ درصد رسیده و نیویورک شاهد بزرگترین راهپیمایی در حمایت از فلسطین در تاریخ خود بوده است.
در فرانسه نیز طبق نظرسنجی نشریه «ایف اپ» در حالی که اواخر اکتبر همدلی با اسراییل ۳۷ درصد بوده در حدود دو هفته بعد (۹ نوامبر) این میزان به ۲۵ درصد کاهش یافته است. در انگلستان نیز در رایگیری ۱۶ نوامبر، هیچیک از اعضای حزب کارگر، حزب لیبرال و حزب استقلال طلب اسکاتلند حاضر نشدند علیه آتشبس در غزه رای دهند در حالی که ۲۸۴ تن از ۲۹۴ مخالف آتشبس، از حزب دستهراستی محافظهکار بودند.»
درباره این پرونده، اما یک مساله هم بهشدت خبرساز شده و چنان برای افکار عمومی جالب بود که چندین روز بحث اصلی شبکههای اجتماعی بود. خلاصه ماجرا به این صورت است که در بحبوحه جنگ اسراییل و فلسطین و هنگامی که افکار عمومی این کشور و به خصوص نسل زد نسبت به سیاستهای رسمی این کشور درباره این جنگ اعتراض داشتند، سراغ نامه حدود ۲۰ سال پیش «اسامه بنلادن» به مردم امریکا رفتند و بهشدت آن را در شبکههای اجتماعی همرسانی کردند.
شدت توجه به نامه فردی که بسیاری از کشورهای دنیا او را تروریست و رهبر یکی از افراطیترین سازمان تروریستی چنددهه اخیر میدانند، کار را به جایی رساند که «گاردین» این خبر و ترجمه انگلیسی نامه را از پایگاه خبری خود حذف کرد.
به عبارت دیگر شدت همرسانی این خبر قدیمی چنان گسترده شد که روزنامه گاردین انگلستان در اقدامی عجیب متن خبر بیست و یک سال قبل خود که ترجمه نامه بنلادن در آن بود را حذف کرد و به جای آن یک توضیح گذاشت.
البته حذف متن نامه از سایت گاردین و حذف این محتواها و هشتگها از شبکههای اجتماعی موجب پیگیری و توجه بیشتر به موضوع شده و به این ذهنیت در میان برخی جوانان امریکایی دامن زده که حتما چیزهایی هست که مقامات و صاحبان قدرت و ثروت و رسانههای جریان اصلی نمیخواهند ما بدانیم؛ این پرونده خود محور دهها مقاله و تحلیل جامعهشناختی هم شده که یکی از محورهای غالب این تحلیلها، بحث درباره رفتار سیاستمداران غرب و اثر آنها در هل دادن مردم به سمت افراطگرایی بود.
فارغ از این بحث و در جمعبندی سوژه اصلی این گزارش میتوان نوشت که آنچه از این نسل تصور میشد با واکنش اکثریت آنها نسبت به موضوع فلسطین کاملا مغایرت دارد. این نسل که سطحینگر توصیف میشد در مواجهه با جنگ خواستار عدالتخواهی است، خواستار احقاق حقوق است و نسبت به این مساله نگاه تاریخی دارد.