عصر ایران؛ امید جهانشاهی- شادی از آن دست مفاهیمی است که برای گروه های مختلف جامعه معانی مختلفی دارد. بعضی شادی را مترادف و همراه با پولدار بودن میدانند. شادی برای برخی یادآور جشن و پایکوبی است. شماری با شنیدن نام شادی، یاد کودکان می افتند: «شادی مال بچه هاست.» و هستند کسانی که شادی را معنایی منفی میشناسند و مترادف با غفلت و یا نوعی خفیف از فساد تلقی میکنند. این تفاوت برداشتها طبیعی است، و ریشه در ویژگی های فرهنگی و دانش زمینهای فرد دارد.
متاسفانه در ابتدای انقلاب، فرهنگی در کشور شکل گرفت که شادی را مترادف فساد معرفی میکرد و معنای شادی را بهجت و نشاط درونی ترجمه میکرد و نشانه مومنان می دانست و به عنوان معیار شادی تبلیغ میکرد.
بر این مبنا، خنده بلند قبیح شمرده شد چه برسد به رقص که مصداق فساد و انحراف تفسیر شد. این درحالی است که رقصها در درازنای تاریخ و در بستر فرهنگها شکل گرفتهاند و یکی از تجلیات فرهنگی اقوام در ایران و جهان به شمار میروند. برخی رقصها نشانه شادی و سرورند برای مثلا برداشت محصول. برخی رقصها نمایش رزم و جنگ آوری مردان هستند. برخی رقصها نشانه شکرگزاری هستند.
هر قوم و فرهنگ، با آیین های مختلفی شناخته و تمیز داده می شود مثل آیین خوان و خوراک و سفره، آیین لباس و پوشاک و همچنین آیین های شادی و سرور که در جشنها و عروسی ها و مناسبت های شاد با رقص و دیگر اشکال شادی نمایش داده می شوند. رقص نشانه انحطاط و تباهی نیست، بخشی از زندگی مردم هر قوم و منطقه است. تجلی فرهنگ شادی و شکرگزاری است.
تردیدی در این مهم نیست که جامعه به شادی نیاز دارد. برخی دلیل شاد نبودن جامعه را فشارهای معیشتی و مشکلات اقتصادی می دانند که سخن درستی است اما همه ماجرا این نیست. فارغ از عوامل اقتصادی که البته نقش جدی دارند، عوامل اجتماعی و همچنین نوع نگاه سیاستگذاران فرهنگی به شادی و رقص هم نقش موثری در این زمینه دارد.
جامعه به جشنها و مناسبتهای مفرح و شادی بخش نیاز دارد. در پژوهشی ملی که سال 1391 از بین شهروندان 18 تا 65 سال با نمونه حدود 28 هزار نفری در کشور انجام شد، استان زنجان بالاترین امتیاز شادکامی را کسب کرد. نتیجه پژوهش کیفی که برای شناخت علت این امر نشان داد «وجود جشنواره ها و مناسبتهای مختلف و علاقه زیاد زنجانیها به حضور پرشور در این مراسم و تعدد گردهمایی ها» یکی از دلایل شاد بودن مردم است.
واقعاً ضرورت دارد به بهانه مناسبتهای مختلف دینی همچون عید فطر، جشن مبعث، عید قربان و نیز مناسبت های ملی مثل نوروز (که بزرگترین و دیرپا ترین جشن ملی ایران زمین و از شناسههای ایران است)، جشنهایی دیگری هم هست مثل مهرگان، جشن یلدا و ...
این در حالی است که نه تنها جشنهای ملی در کشور ما به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک طرد و نفی شدهاند بلکه جشنهای دینی هم تنها در حد برگزاری جنگ و یا گل گذاشتن روی میز مجری برگزار میشده است تا به اصطلاح «جامعه فاسد نشود».
این در حالی است که در کشورهای اسلامی روز عید فطر واقعاً روز جشن است. نه صرفاً در ویژه برنامههای تلویزیونی بلکه منظور جشنی که می توان آنرا در خیابانها به چشم دید. به تازگی مسئولان برآن شده اند تا اعیاد دینی را جدی تر برگزار کنند و خوب است در سالهای آینده برنامه های شاد هم وجود داشته باشد.
حال که تحریمها و ناکارآمدیها بر مردم فشار معیشتی میآورد و کام مردم را تلخ و دلها را دور ساخنه خوب است که برای شادی و دستافشانی برنامهای وجود داشته باشد و نهادها و به ویژه سازمانهای دولتی و غیر دولتی به انجام جشنهای بزرگ همت گمارند.
پر واضح است خنده و شادی و دورهمی و دست زدن مردم جز آثار مبارک جمعی مثل همدلی و دوستی و مهر هیچ آفتی ندارد. علاوه بر جشنهای دینی و ملی، مناسبت های محلی مثل روز شهرهای مختلف هم میتواند بهانه خنده و دستافشانی شادی باشد و نیازمند برنامه ریزی جدی است.
این جشنها علاوه بر شادتر کردن جامعه، همدلی های ملی و محلی را نیز تقویت میکند. روحیه جمعی را افزایش میدهد و دلها را به هم نزدیک می کند. از نشانههای زنده بودن و سالم بودن جامعه است. این سخن امروز نیست حقیقتی تاریخی است و چه گواهی برتر از سخن فردسی بزرگ:
چو شادی بکاهی بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
رستگار فسایی در کتاب فردوسی و هویت شناسی ایرانی می نویسد: «در بند اول كتيبهای از داريوش در شوش چنين آمده: بغ بزرگ است اهورا مزدا، كه اين جهان را آفريد كه آن جهان را آفريد كه مردم را آفريد و شادي را براي مردم آفريد»
در معرفت دینی دو آفت جامعه و انسان «خوف» و «حزن» دانسته شده است؛ یعنی ترس و اندوه. یعنی در معارف دینی «اندوه» آفت است هم برای جامعه و هم برای انسان. این در حالی است که عملاً در طول چهل سال اخیر به گونهای رفتار شده است و یا حداقل تفسیر از عملکرد مسئولان به گونهای بوده است که گویی به این معرفت دینی بی توجه بودهاند.
البته درک نیاز جامعه به شادی و اینکه شادی هم در ساحت فردی و هم در ساخت اجتماعی آثار مبارکی دارد، بیشتر به روان سالم نیاز دارد تا ارجاع به پژوهشهای علمی ولی بهرحال تحقیقات متعدد هم اثبات کردهاند که شادی با کارایی بیشتر، موفقیت کاری و تحصیلی بیشتر و ارتقای کیفیت زندگی همراه است و برعکس افسردگی از قدرت استدلال و کارایی می کاهد.
احساس شادی از یک سو، انسانها را برای زندگی بهتر و بازدهی بیشتر آماده میکند و از سوی دیگر به دلیل ویژگی مسری بودن آن، علایق و وابستگیهای فرد را با محیط گسترده میکند.
افرادی که احساس شادی میکنند همواره در خدمت به شهر و افراد جامعه اهتمام بیشتری دارند. نقطه مقابل اینها خمودی و سرکوب شادی و دست افشانی است. یعنی تلاش برای ترویج احساس یاس، بدبینی و ترس.
در شرایطی که تورم و فشار اقتصادی، عملکرد برخی مدیران ناکارامد و ضعیف و همچنین افشای فسادهای چند هزار میلیاردی، کام مردم را تلخ و بخشی از جامعه را دچار یاس میکند، واقعاً خبر برخورد با اجتماع چند نفره در حال رقص و شادی در گوشه بازار چه حسی را به جامعه منتقل می کند؟ چه پیامی به جامعه می دهد؟ مخاطب چه خوانش یا برداشتی از این خبر دارد؟ آیا آنرا حمل بر وسواس و جدیت خدشه ناپذیر مسئولان برای اداره مطلوب جامعه میکند؟ آیا آنرا نشانه تلاش مسئولان برای اسلامی نگاه داشتن جامعه می کند؟
برخی رویدادها حاشیهای و بیاهمیت به نظر میرسند اما تفسیر آنها در عرصه گسترده رسانههای اجتماعی از سوی عموم مردم باعث دلگیری جمعی و واکنشهای منفی می شود و این مسالهای مهم است.
باز هم از فردوسی:
بکوشید تا رنجها کم کنید
دل غمگنان شاد و بیغم کنید