عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سخنان یک خانم عضو جریان شریان (شبکه راهبردی یاران انقلاب اسلامی) -که گویا قصد دارد از جبهۀ پایداری هم رادیکالتر باشد- نشان میدهد چقدر فاصله است میان شعار «ایران برای همۀ ایرانیان» در 24 سال قبل با شعار «این مملکت مال حزباللهیهاست» که از زبان فردی تازه به شهرت رسیده شنیدیم.
وقتی وزیر پیشین ارتباطات (جواد آذری جهرمی) و مدیر رادیو در دهه ۶۰ ( محمد علی ابطحی) را هم از دایرۀ حزباللهیها خارج میداند تکلیف دیگران که شهروند عادیاند و سابقه منصب و مسؤولیت نداشتهاند روشن است. البته جان کلام او سخنی است که قبلا گفته بود: "این که منتقدان را ممنوعالخروج نکنید. ممنوعالورود کنید! "با این حال جا دارد دو نکته عجالتا به مشارالیها یادآوری شود:
مصداق حزباللهی رو به روز محدودتر و دایرۀ خودیها مدام تنگتر شده و خوب است هر چه سریعتر مصادیق جدید را اعلام و به روز کنند تا مشخص شود دقیقا چه کسانی مراد ایشان است و اگر کثیری از مردم ایران را شامل نشد چه کنند؟ به مصر کوچ کنند یا اردن؟! از گذرگاه رفح بروند یا از تنگه هرمز؟
دوم این که مطابق آمار رسمی وزارت اقتصاد و در وضعیت پساتحریمی نیمی از درآمد کشور در حال حاضر از محل مالیات تأمین میشود. آیا هنگام اخذ مالیات هم میپرسند که به کدام دسته تعلق دارید یا به اقتضای شهروند ایران باید مالیات بپردازند تا خدمات دریافت کنند؟ نمیشود که در پرداخت مالیات یا خدمت سربازی تعلقات فکری دخیل نباشد و همه مؤدی مالیاتی و مشمول باشند و از محل همان مالیات بودجۀ ۷ هزار میلیارد تومانی صدا و سیما تأمین شود ولی نوبت به خدماتدهی که میرسد معیار دیگری حاکم باشد. آن وقت هر که بیرون از دایرۀ شمول تعریف سرکار خانم باشد چه کند؟ با خود زمزمه کند: "بر خاکی نشستهام که از آن من نیست؟"
شعار درخشان ۲۴ سال پیش اما همچنان گویاست: ایران از آن تمامی ایرانیان است و این گزاره هم شامل خانم منصوره معصومی اصل و همفکرانشان میشود ولو در بهترین حالت از ۱۵ درصد جمعیت ایران فراتر نروند (مگر آن که در انتخابات رقابتی -و نه با حذف پیشاپیش رقبا- بتوانند وزن بیشتری نشان دهند) و هم بقیه مردم را دربرمیگیرد که همه روزه در کوی و خیابان میبینیم و اکثریت آنان با نوع گفتار و پوشش نشان دادهاند چه نسبتی با افکاری از این دست دارند.
انصاف این است که یادآوری کنیم نواصولگرایی ایرانی البته پوست انداخته و همین که از خانم فاطمه رجبی ستایشگر "معجزه هزاره سوم" به خانم معصومی با ادبیات و لحن متفاوت رسیدهاند قابل تأمل است؛ بیادعای ایدئولوژیک و صریح و روشن میگوید: «صدا و سیما یکی از ثروتهای ماست اما تضاد دارد. یه شب مثل دیشب آقای رائفیپور را آورده بودند، یه شب مثل پریشب آذری جهرمی و ابطحی را. اما کی بُرد؟ صدا و سیما یا جهرمی؟» از نظر او برنده هم باید از پیش مشخص باشد! یه شب مثِ پریشب؟ نه! یه شب مثِ دیشب...
راستی خانم رجبی کجاست؟ چرا دیگر کتاب نمی نویسد؟ خخخ