عصر ایران؛ بهاره لرستانی - اگر روسيۀ تحت سلطۀ استالين در كلام چرچيل «معمايی است كه در ابهام يك راز پنهان شده است»، كرۀ شمالی سیاهچالهای است كه نفوذ به آن ممكن نيست. رسانۀ اصلی دولت، يعنی آژانس خبری مركزی كره، قوانين سفتوسختی برای مسدود كردن اخبار دارد.
درست است كه جهانگردها میتوانند چند روزی از پيونگيانگ، پايتخت ويترينمانند اين كشور ديدن كنند و از مصاحبت با چند مراقب خوشبرخورد كه با وسواس بسيار گزينش شدهاند، لذت ببرند اما دريچهای به روی آنچه که دولت کرۀ شمالی را میگرداند به روی آنها باز نمیشود و اقبالی براي همنشينی با شهروندان معمولی كرۀ شمالی نخواهند داشت.
همان طور كه سفير بريتانيا سال 2009 با ركوراستی خاص خودش گفت: «ابدا هيچ اطلاعاتی از اين دولت به دست نياورديم» و در پيونگ يانگ با منابع كماطلاعات مواجه بوديم چراكه به هر طرف كه رو میكرديم ماموران رسمی دولتی بودند.
بنابراين برای فهميدن اينكه مردم كرۀ شمالی چه ديدگاهی در مورد دولت و جامعهشان دارند هيچ راهی جز حرف زدن با فراریهايی كه به كرۀ جنوبی گریختهاند نداريم.
روزنامهنگار لسآنجلس تايمز، باربارا دميك، با 100 فراری گفتوگو كرده است اما در كتاب خواندنی «حسرت نمیخوريم»، روی داستان برخی از اين افراد متمركز شده كه همگی اهل چونگجين هستند.
اين شهر در شمال شرقی كرۀ شمالی قرار دارد و به خارجیها نزديك است. از آنجايی كه مردمان چونگجين صدای شفافتری نسبت به اهالی پيونگيانگ دارند، دميك تصميم گرفت بر اين شهر تمركز كند.
در پيونگيانگ، شهری با فضای خاكستریاش و نبود هميشگي نيروی برق، هيچ كس از گرسنگی نمیميرد. يكی از تكاندهندهترين نكاتی كه خواننده از اين كتاب دريافت میكند اين است كه اين كشور اگرچه در منجلاب فقر و سركوب دستوپا میزند اما همچنان انعطاف خود را حفظ میكند و ميل به بقا دارد.
به بچهها در كرۀ شمالی آموزش میدهند آواز «هيچ چيزی برای حسرتخوردن نداريم» را بخوانند و تا همين اواخر گويی مردم اين گفته را باور داشتند؛ چراكه هيچ تصوری از زندگی خارج از كشورشان نداشتند.
ولی قحطي دهۀ 1990 كه جان بيش از يك ميليون نفر را گرفت، آنها را به سمت تامل و تعمق وضعشان و بدبينی سوق داد. اوك-هی يكي از شخصيتهايی كه دميك با او به مصاحبه مینشيند، به هنگام فرار به چين دستگير و روانۀ زندان میشود. او پس از آزادی به مادرش میگويد: «ژنرالِ تو [كيم جونگ-ايل] همۀ شما را احمق بار آورده.»
اوك-هی پای تلويزيون كرۀ جنوبي نشسته و فهميده بود هر چه در ميهنشان دربارۀ استعمار و فقر در كرۀ جنوبي كاپيتاليست به آنها خوراندهاند، دروغ محض است.
در حال حاضر بسياری از ماموران رسمی ديگر پروپاگانداهای دولت را باور ندارند و مسئول زندان به زنانی كه برای فرار به چين زندانیاند میگويد: «اگر يك بار ديگر بخواهی بروی چين، ديگر دستگير نمیشوی.»
اما برخلاف چنين نظراتی، كتاب قصد ندارد بحث سقوط اين رژيم را چنانكه بسياری از فراریها و مفسران غربی در دهۀ 1990 انتظارش را داشتند، پيش بكشد.
يكی از داستانهای تلخ كتاب داستانی دربارۀ دو عاشق است كه جرات ندارند به يكديگر بگويند در فكر فرارند. می-ران از فرودستترين طبقات جامعه است در حالی كه جون-سانگ به خانوادهای مرفه تعلق دارد و در ژاپن قوموخويش دارند.
در نهايت اين دو در كرۀ جنوبی همديگر را ملاقات میكنند اما رابطهشان تمام شده است. می-ران ازدواج موفقی با يك جنوبی داشته اما كابوس سرنوشت خواهرانش كه يا در اردوگاه كار اجباری هستند يا مردهاند، دست از سرش برنمیدارد.
اين در حالی است كه جون-سانگ در دانشگاه نخبگان پيونگيانگ درس میخواند، از آيندهاش مطمئن نيست و نگران است هرگز والدينش را نبيند.
دميك میگويد اقامت فراریها در كرۀ جنوبی آسان نيست و از امكان انتخابهای بیشماری كه پيش رویشان است، يكه میخورند. برای مردمی كه در تمام طول عمرشان دولت برایشان تصميمگيری كرده، اين موقعيت مبهوتكننده است.
شايد غافلگيركننده باشد اما بسياری از آنها میخواهند به كرۀ شمالی بازگردند و گناه ترك اعضای خانوادهشان، آنها را به لحاظ روحی از پا درآورده است.
داستانهای اين كتاب تكاندهنده و آزاردهنده هستند و يقينا بيشتر از جهانگردی كه به پيونگيانگ سفر كرده، زندگی واقعی آدمهای كرۀ شمالی را به تصوير میكشد.
كتاب «حسرت نميخوريم» نوشتۀ باربارا دميك را نشر ثالث با ترجمۀ زينب كاظمخواه منتشر کرده است.