صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۰۹۲۸۸
تعداد نظرات: ۲۹ نظر
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ - ۰۸ مهر ۱۴۰۲ - 30 September 2023

اَبَر فاجعه ایران امروز : موضوعات انحرافی به جای " گفتمان توسعه " / سِر شدن در برابر توسعه نیافتگی!

در جامعه ای که گفتمان غالب آن توسعه باشد، هیچ مسوولی نمی تواند و اساساً جرأت ندارد خارج از این گفتمان عرض اندام کند.

عصر ایران ؛ جعفر محمدی - نوع گفتمان غالب در هر جمعی، رویکرد فعلی و آینده آن را نشان می دهد. برای مثال از چند گروه کوچک دوستان شروع می کنیم که شامل چند جوان هستند ؛ آنها در دورهمی های خود از هر دری سخن می گویند ولی اغلب، محتوای سخنان شان موضوع خاصی است:

- جوانان یکی از گروه ها در دورهمی های خود مدام از جنس مخالف، مواد مخدر جدید و شب نشینی بعدی صحبت می کنند.
- گروهی دیگر، گاه به گاه دور هم جمع می شوند و درباره تجربیات شان درباره کیف زنی و در رفتن از دست پلیس و دور زدن قانون حرف می زنند.
- گروه سوم مدام درباره ورزش، بدن سازی و این که کدام باشگاه و مربی بهتر است سخن می گویند.
- گروه بعدی درباره روش های جدید مدیریت مالی، کسب درآمد، دوره های جدید آموزش فروش و ارتباط با مشتری، گزینه های برتر پس انداز و ... حرف می زنند.
 
حالا مثال را به چند روستا ارتقا می دهیم:
- در روستای "الف"، دغدغه غالب بر سر این است که چه کسی رئیس شورای روستا شود و حریم روستا را از کدام از سمت گسترش دهند تا زمین های خودشان در بافت روستایی قرار گیرد و ارزشمندتر شود. به همین خاطر، مدام علیه همدیگر توطئه می چینند و غیبت می کنند و همواره در حال یارکشی اند.

- در روستای "ّب" ، مردم به این نتیجه رسیده اند که به خاطر نوع خانه سازی و چشم انداز زیبایی که روستایشان دارد می توانند آن را تبدیل به یک مقصد کوچک و محلی گردشگری کنند. بنابراین در شورای روستا، مسجد و قهوه خانه، همیشه در این باره حرف می زنند. یکی از لزوم ترمیم چند کیلومتر راه فرعی روستا برای تسهیل دسترسی مسافران می گوید، یکی می گوید بهتر است یک تعاونی گردشگری تاسیس کنیم ، دیگری از اهمیت تبلیغات برای شناسایی روستایشان می گوید و ... .

دو مثال گروه جوانان و روستاها، بسیار واضح و گویا هستند. شما می توانید آینده هر کدام از جوانان چهار گروه فوق را تا حدی پیش بینی کنید. همچنین می توانید وضعیت 5 سال بعد این دو روستا را هم حدس بزنید که در اولی همچنان درگیر گروه بندی و گروه کشی است و در دومی، درآمد مردم از گردشگری روستایی، چند برابر شده است.

در واقع همه چیز از "گفتمان" آغاز می شود. گفتمان، در یک معنا یعنی مجموعه باورها و اهداف اصلی یک گروه یا جامعه که به دغدغه تبدیل شده است. مثلاً در دوران هیتلر، گفتمان غالب در آلمان آن روز، برتری نژادی آلمانی ها و لزوم سیطره آنان بر جهان بود و خروجی اش نیز در وحشتناک ترین شکل ممکن در تاریخ ثبت شد.

اما در آلمان شکست خورده و فرو ریخته بعد از چنگ جهانی دوم، گفتمان غالب، بازسازی و تجدید شکوه آلمان، آن هم نه مبتنی بر توهمات نژادی که بر پایه واقعیت های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بود. نتیجه این گفتمان نیز شکل گیری کشوری است که اینک برترین قدرت اروپا به شمار می رود.

پس گفتمان، به معنای گفت و گو نیست و گفت و گو، تنها یکی از برون دادهای گفتمان است.

همان طور که با نگاه کردن به گفتمان جوانان و روستاها در چند مثال فوق می شود تا حدی آینده آنها را دید، با بررسی گفتمان غالب جوامع در کشورهای مختلف نیز می توان نمایی نسبی از آینده آنها به دست آورد.

بر این اساس هیچ کشوری نمی تواند به توسعه برسد مگر آن که گفتمان غالب آن ، توسعه باشد. یعنی اهداف و شاخص هایی در آن جامعه تعریف شود و همه مردم و مسوولان و بخش های دولتی و خصوصی حول محور آن حرف بزنند، برنامه ریزی کنند، گزارش دهند و قضاوت شوند. مثلاً :
- برای تولید ناخالص ملی، عددی را بر اساس واقعیت های موجود و آتی تعیین می کنند و همه امکانات کشور را برای رسیدن به آن بسیج می کنند،
- می دانند که در زمینه گردشگری می خواهند به کجا برسند و تا 5 سال آینده چند میلیون گردشگر خارجی جذب کنند،
- درصد سالانه ای را برای کاهش تلفات جاده ای تعریف می کنند و سپس در این باره گفت و گو می کنند که سهم خودروساز و جاده و پلیس و آموزش عمومی برای رسیدن به این هدف چقدر است و بر اساس آن برنامه ریزی ، عمل و بازخواست می کنند،
- برای رشد صادرات در بخش های مختلف ریز به ریز برنامه ریزی می کنند و حتی سفیرشان در فلان کشور خارجی نیز می شود بازاریاب محصولی که برای آن کشور تعریف شده است،
- علل طلاق را احصا می کنند و برای کاهش آن برنامه ریزی می کنند،
- پروژه های عمرانی مشخصی را تعریف و زمان بندی واقعی می کنند،
- علل ضعف دانش آموزان در سوادسنجی های جهانی مانند آزمون پرلز را تحلیل می کنند و سال مشخصی را برای رسیدن به رتبه مشخص تعیین می کنند،
- مولفه های بنیادینی چون آزادی بیان، شادی عمومی، سلامت روان و ... را شاخص بندی می کنند و برای ارتقاء آن برنامه عملیاتی می چینند،
- ...
و مهم تر این که این برنامه ها و هدفگذاری ها روی کاغذ باقی نمی مانند و اجرای آن تبدیل به دغدغه و مطالبه عمومی می شوند و به اصطلاح می شوند " گفتمان غالب ".

در جامعه ای که گفتمان غالب آن توسعه باشد، هیچ مسوولی نمی تواند و اساساً جرأت ندارد خارج از این گفتمان عرض اندام کند و با شعار گویی و کلی گویی و پمپاژ هیجان مردم را مشغول و سرگرم نماید. مثلاً مسوول گردشگری نمی تواند بگوید ما کشوری هستیم با سابقه تمدنی کهن و باید درآمد گردشگری مان از درآمد نفت بیشتر باشد. او باید بر اساس هدف اعلامی بگوید که چند نفر گردشگر آمده اند و چقدر هزینه کرده اند و منحنی ورود گردشگران کاهشی است یا افزایشی و چقدر با هدف فاصله داریم و چه کارهایی برای بهبود وضعیت در دست اجراست.

یعنی همه چیز باید بر اساس عدد و رقم و اصطلاحاً " فکت " باشد. این اعداد و ارقام و در واقع کارنامه هستند که درباره موفقیت یا عدم موفقیت او و نیز ابقا یا لزوم کناره گیری اش تصمیم می گیرند نه قدرت سخنوری او یا میزان وفاداری اش به رئیس دولت.

فوتبال مثال واضحی در این باره است. چون در فوتبال، گفتمان غالب، لزوم برد است و همه چیز در عدد و رقم هایی به نام هایی گل های زده و خورده و تعداد برد و باخت و تساوی و رتبه در جدول تعریف شده  است هیچ مربی ناتوانی نمی تواند هواداران تیم را با انشا خوانی سردرگم کند.

ایران امروز ما نیز برای توسعه، نیازمند ادبیات توسعه است. جریان ضد توسعه در ایران، به طرز هوشمندانه ای مباحث توسعه را به حاشیه فرعیات برده است. در ایران امروز کسی نمی پرسد که چرا درآمد سرانه ما از آن عدد به این عدد رسید، کسی درگیر کاهش نسبت جنگل ها به کل مساحت نیست، هیچگاه بحث مدام و منجر به نتیجه ای درباره اصلاح ساختاری نظام آموزشی در نمی گیرد، مسوولان برای کاهش فاحش سهم ایران در بازار جهانی فرش، نگران نمی شوند، تقویت ناوگان هوایی و ریلی مطالبه عمومی نیست و صدها موضوع دیگری که اگر هم بدان ها پرداخته شود، مقطعی و سیاسی و تبیلغاتی است.

به جای گفتمان توسعه، اما جامعه ایرانی پر است از بحث های بیهوده ای که وارد مصادیقش نمی شوم چرا که در هر مقطعی، موضوعی منحرف از گفتمان توسعه را به میان می کشند و انرژی روانی و حتی فیزیکی جامعه را صرف آن می کنند و ایران ما را از عرصه جهانی رقابت بر سر توسعه دور می کنند. این گونه است که نوعی "سِر شدن" در برابر توسعه نیافتگی ایجاد می شود.

جریان ضد توسعه تا کنون در این باره موفق بوده و بازی را برده است و اینک، کسانی است که دغدغه توسعه ایران را دارند که باید گفتمان توسعه را غالب کنند. مادام که اهداف ملموس توسعه محور و گفت و گوی مستمر و مبتنی بر عدد حول آن در کشور شکل نگیرد و به جای آن، موضوعات غیرتوسعه ای محور مسائل کشور باشد، ایران، توسعه نخواهد یافت و فرزندان مان، کارگر جوامع پیرامونی خواهند بود که به گفتمان توسعه رسیده اند. ما ، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند " گفتمان توسعه " هستیم، بسیار نیازمند! 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۹
در انتظار بررسی: ۶۵
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
۱۸:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
تا وقتی ایرانیان اکثرا منفعت شخصی رو بر منفعت جمعی(کشور) ترجیح میدن اوضاع همینه،ببین دکتر مملکت بخاطر اینکه مالیات نده چطوری قانون رو دور میزنه! وای به حال بقیه...
قانون شکنی میکنن بعد میگن چرا کشور ما پیشرفته نشده!
ناشناس
۱۸:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
دقیقا همینه که گفتی اماااااااااا
در نبود مطبوعات و خبرنگاران آزاد هیچ کدام از این ها تحقق نخواهد یافت و پدیده نگاه کردن در چشم مردم و دروغ گفتن هیچ هراسی برای گوینده ندارد.
ناشناس
۱۷:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
غرب زدگان را به دریا خواهیم ریخت
ناشناس
۱۶:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
هر کشور مرفه و قانونمند را مردم خوب و آگاه ش میسازن و دولتمردان خوب هم از دل همین مردم و فرهنگ بیرون میایند....

پس واقعا درست گفته اند که: خلایق هرچه لایق !
فرهنگی بازنشسته
۱۶:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
حرف حساب جواب نداردکو گوش شنوا؟
ناشناس
۱۵:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
مخلص کلامتون اینه که مدیریت درست، بررسی خروجی کار هست ، مثلا در مساله ی گردشگری چند درصد امسال از سال قبل بیشتر جذب داشتیم یا مثلا چقدر قدرت خرید افراد افزایش داشته
محسن رشیدی
۱۳:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
جناب آقای جعفری عزیز!
فرمایش شما درست است ولی در یک جامعه سالم و زنده!
جامعه ای که به لحاظ روحی و جسمی بیمار است و هر روز تعداد بیشتری از افراد این جامعه سعی در فرار از آن را دارند مصداق سخن شما قرار نمیگیرد!

شما به یک فرد بیمار نسخه کوهنوردی و صعود از قله نمیدید اگر هم بدید او حرف شما رو نمیشنود و اگر هنوز علائمی از حیات داشته باشد احتمالا پوسخندی میزند و میگوید چه دل خجسته ای داری تو !!

پس باید اول تلاش کنیم این بیمار سرپا شود و بهبود پیدا کند تا بعد برنامه تمرینی برایش بنویسیم. با احترام
ش.ا
۱۱:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
مطلب جالبی بود
اما چرا می گویید توسعه حمل و نقل عمومی مطالبه مردم نیست؟
چرا نیست؟ خیلی هم برای مردم مهم است اما مسئولین نادان و بی لیاقت گوش شنوا ندارند
ناشناس
۱۰:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
یهنی یکی از دقیقترین و شیواترین متونی بود که در چند وقت اخیر خوندم.
عااااالی
ناشناس
۱۰:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
فرض کن گفتمان مردم هم توسعه باشه وقتی حاکمیت مردم رو حساب نمی کنه و گفتمانش اساسا ضد توسعه است مردم چه کنن
آزاد
۱۰:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
بسیار لذت بردم. ممنون جناب محمدی...
ناشناس
۱۰:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
عالی عالی عالی
مالکی
۱۰:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
بنظر من شما هم دارید بر اساس نظر گروهی و مش سیاسی همفکران خودتان اظهار نظر خیلی فضلانه میکیند.
خدا به این کشور از دست سیاست زدگی رحم کند. و شمار را هدایت نماید.
ناشناس
۱۰:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
جا داره تمام قد ایستاد و یک کف مرتب زد برای نویسنده فهمیم و عزیز ، کاش مسئولین این کشور کمی از درک و فهم شما را داشتند اما دریغا و دریغا و دریغا
ناشناس
۱۰:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
دیگر کسی دغدغه توسعه ندارد ادبیات آن هم در حال فروپاشی است گفتمانی با محوریت آن انجام نمی شود ، مطالبه اجتماعی برای آن نیست ما در امروز زیست میکنیم و معیشت امروز اندیشه ای برای فردا نگذاشته ، دولت مردان ، اندیشمندان ما هم در حال حل مشکل روزمره هستند.
ناشناس
۰۹:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
هیچ اشاره به این نکته نکرده اید که یکی از مهمترین علل اعتراضات اخیر عدم توجه به توسعه است و پوچ شدن سندچشم انداز ۱۴۰۴ که باعث سرخوردگی و ناامیدی از آینده شده
ناشناس
۰۸:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
مادام که جامعه به حقوق خویش آگاه نباشد و نسبت به دنیای پیرامونش مسئولیت پذیر نشده باشد هیچ گفتمان سازنده ای صورت نخواهد گرفت .آگاهی های فردی و اجتماعی بدور از هر گونه مرزبندی غیر سازنده پایه و اساس پیشرفت و زیر بنای توسعه ی یک کشوراست.گفتمانهای سازنده هم بر پایه ی همین آگاهی ها ست.به امید روزی که مردمی آگاه و مسئولیت پذیر باشیم و معتقد به رفتارهای اجتماعی و حمایت از یکدیگر در پیچ خمهای زندگی اجتماعی.امیدوارم تا آن زمان چیزی از ایران باقی مانده باشد....
ناشناس
۰۸:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
کاملا"درسته. اما کو گوش شنوا؟
اما در ایران یک مورد به شدت توسعه یافته است و آن اجبار هست و انکار.
علی
۰۸:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
با سلام
جناب محمدی عزیز
واقعا ممنونم از حسن انتخابتون در رابطه با این موضوع به شدت مهم.
لطفا رسانه وزین خود را یکی از مصادیق این مقاله خود بفرمایید(گفتمان سازی برای توسعه) و هر روز یک موضوع در رابطه با این مهم در صفحه اصلی قرار دهید تا شاید مردم عزیز و مسئولانی که این رسانه را دنبال می کنند حداقل دغدغه توسعه متوازن (از تکنولوژی گرفته تا آزادی بیان و غیره) در ذهنشان جدی شود
سربلند باشید
ناشناس
۰۸:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
هم آلمان و هم ژاپن بعد از ویرانی دوباره ساخته و تبدیل به قدرتهای جهانی شدن البته با زحمت خودشون و کمک آمریکا
رضا
۰۸:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
پس از مدت ها تحلیل بسیار آموزنده از جناب محمدی عزیز
بهرام
۰۸:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته بجائی نرسد فریا است
هر که "یغما" شنود ناله گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از پولاد است
ناشناس
۰۸:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
یکی از دلایل سر شدن برمیگردد منابع انسانی
وقتی یک مهندس با ۱۱ سال سابقه به استخدام یه ارگان مهم البته بصورت شرکتی در میاد با حقوق فقط ۹ میلیون این شخص فقط میتونه زنده بمونه ! دیگه اهداف توسعه ایی که براش معنی نداره!
حسین
۰۷:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
تیتر ابر فاجعه ایران عالی بود
ناشناس
۰۷:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
دقیقا اقای محمدی درست می فرمایند اما باید جاهایی که گفتمان به درستی تعریف شده را نیز بیان می کردند و لزومی نداشت صرفا از کشور دیگری که اکثریت مردم آن را ندیده اند نمونه و شاهد برای تبیین گفتمان صحیح بیاورند و می شد از کشور خودمان هم نمونه آورد برای مثال کشور ما یکی از طولانی ترین و ظالمانه ترین جنگ را تحمل کرده است و در آن زمان تهیه تجهیزات نظامی و ادوات و سلاح با مشکل جدی مواجه بود و حتی در تعداد شهدای ما که سرمایه های ناب کشور بودند تأثیر گذار بپد که بعد از جنگ به درستی گفتمان خودکفایی در تجهیزات و ادوات نظامی تعریف شد و به نتیجه نیز رسید و مثال دیگر گفتمان توسعه و آبدی روستا ها بود که بعد از انقلاب به درستی تبیین شد و نتیجه بخش بود و اگر جهاد سازندگی از گقتمان خارج نمی شد وضعیت الان خیلی بهتر بود
حامد
۰۵:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
خدا وکیلی من یه صنعتگرم و دارم میبینم که چقدر از شرکت ها و کارخانجات یا جمع کردن یا با نصف توان دارن کار میکنن، هر جا هم میریم همه شدن کارگر افغانی. وایسادیم همش ببینیم چی میشه ولی متاسفانه چشم اندازی نمیبینیم.کاش میتونستیم مثل آلمان و ژاپن و سنگاپور یا همین عربستان مدیریت کنیم.
ممنون آقای محمدی به خاطر نگارش و دید درستتون.
حمید
۰۲:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
گل گفتی آقای محمدی.
ناشناس
۰۲:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
زور بیخود می زنید و تلاش بیهوده می کنید ، دیگه هیچ چیزی درست شدنی نیست حتی پیش پا افتاده و ریزترین مسائل، این نوشتن ها هم از سر دلسوزی باشد یا نوشتن مقاله و نشر در سایت ها به اندازه همان مثال آدم های مقاله در این شرایط به بیراهه و می رود و عبث است.
ناشناس
۰۰:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
جناب آقای جعفر محمدی سلام علیکم و دست مريزاد.
چه نیکو و زیبا مسائل را کنکاش و راه حل ها را هم با زبان گویا بیان و به سرانجام رساندید.
سپاس از این که دست به قلم هستید و دغدغه مند.
آرزوی سلامتی و به روزی برای شما انسان شریف را، از ایزد منان دارم.
موفق باشید و عزت زیاد.
همین.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200