عصر ایران؛ هومان دوراندیش - سیام شهریور روز درگذشت پرویز مشکاتیان است. مشکاتیان بیتردید نابغه بود. نوابغ زود شکوفا میشوند چراکه استعدادشان مثل چشمه از دل میجوشد و همین جوشش، آنها را برجسته و سرآمد میکند. بسیاری از استادان و بزرگان، نابغه نیستند بلکه استعدادشان را با پشتکار پروراندهاند و به پختگی رسیدهاند. یعنی خلاقیت آنها محصول تمرین و تربیت بوده؛ موهبتی خدادادی نبوده.
اما هنر مشکاتیان همان چشمهای بود که از زمین وجودش غلیان و فوران کرده بود و به سمت دوستداران موسیقی کلاسیک ایرانی سرازیر شد و تا ایران و موسیقی ایرانی باقیست، آفریدههای هنری پرویز مشکاتیان دوستداران و دلدادگانی خواهد داشت که از شادی و شورِ ساختهای او لذت خواهند برد.
شاید مهمترین تفاوت مشکاتیان و شجریان در همین عنصر نبوغ باشد. شجریان قطعا برترین آوازخوان تاریخ موسیقی ایران است ولی او، چنانکه خودش هم گفته است، از 40 سالگی "شجریان" شد. یعنی از سال 1359 و از کنسرت "عشق داند". اگرچه قبلش هم از دیگران یک سر و گردن بالاتر بود و در سالهای 1357 و 1358، یگانگی خودش را در کنسرتهای سپیده و راز دل ثابت کرده بود ولی "عشق داند"، نقطۀ عطفی در زندگی هنری شجریان بود که تا "فریاد" (1381) ادامه یافت.
به هر حال شجریان در 40 سالگی به اوج و کمال رسید. اما مشکاتیان بسی زودتر از شجریان به اوج شکوفایی خودش رسید. کاست "بیداد" که در 1364 منتشر شد، در 1361 اجرا شده بود. یعنی زمانی که مشکاتیان آن سنتور جاودانه را مینواخت، فقط 27 سال داشت (شجریان در آن زمان 42 ساله بود).
اما مشکاتیان چهارمضراب بیداد را چند سال قبل از 1361 ساخته بود. او اجرایی از قطعۀ بیدادش دارد که صرفا با سنتور خودش است و ساز دیگری همراهیاش نمیکند. آن اجرا برای سال 1357 است و انصافا دلنشینتر از اجرای کاست بیداد، با همراهی تار و چند ساز دیگر است.
بنابراین مشکاتیان آهنگ "بیداد" را دست کم در 23 سالگی ساخته بوده. و احتمالا کمی هم قبلتر. رسیدن به چنین اوجی در حوالی 20 سالگی، به خوبی نشان میدهد مشکاتیان چقدر زود شکوفا شده. این شکوفاییِ زودهنگام، ربط چندانی به "تمرین" ندارد؛ بیشتر محصول "ذات" است.
نوابغ معمولا زود شکوفا میشوند و زود فروکش میکنند. مشکاتیان هم تقریبا این طور بود. او در سال 1374 چهل ساله بود ولی چهل سالگی او، سرآغاز نزولش بود. پس از اجراهای متعدد "قاصدک" در نقاط مختلف دنیا در سال 1374، مشکاتیان به تدریج به محاق رفت و در چهارده سال پایانی عمر، اگرچه کارهایی انجام داد که حتما ارزشهای فنی خودشان را دارند، ولی کاری به بزرگی کارهای دوران جوانیاش ارائه نکرد.
شاید اگر رابطۀ او با شجریان مخدوش نشده بود و همکاریشان ادامه مییافت، مشکاتیان همچنان پرفروغ باقی میماند. بهترین آثار شجریان هم عمدتا آلبومهای مشترکش با مشکاتیان است. اگرچه چند اثر دیگر را نیز باید به این آلبومها افزود. آثاری مثل عشق داند، دلشدگان، همایونشب سکوت کویر، فریاد، همایونمثنوی و احتمالا پیوند مهر.
به هر حال مشکاتیان و شجریان پس از انقلاب این آثار را با هم منتشر کردند: بیداد، آستان جانان، دستان، نوا، سرّ عشق (ماهور)، جان عشاق و گنبد مینا، دود عود، طریق عشق، قاصدک.
اگر قاصدک را منها کنیم، بازۀ زمانی اجرای این آثار، که اکثر آنها حقیقتا جزو بهترین آثار موسیقی کلاسیک ایرانیاند، متعلق به دوران 27 تا 33 سالگی مشکاتیان است.
البته سال انتشار آلبوم گنبد مینا 1373 است. بر نگارنده معلوم نیست که آیا پیشدرآمد و تصنیف این آلبوم، که ساختۀ مشکاتیان است، در همان سال 73 ساخته شده یا قبلتر. اما اگر فرض را بر ساخته شدن آنها در سال 1373 بگذاریم، گنبد مینا هم، از حیث زمان تولیدش در زندگی مشکاتیان، در کنار قاصدک قرار میگیرد.
گنبد مینا و جان عشاق در زمان انتشارشان دو آلبوم مجزا بودند ولی بعدها شرکت دلآواز، قسمتهای مربوط به مشکاتیان و شجریان در گنبد مینا را به آلبوم جان عشاق اضافه کرد و الان یک آلبوم با نام "جان عشاق و گنبد مینا" وجود دارد. قطعات مربوط به پیرنیاکان و شجریان در نسخۀ اولیۀ آلبومهای "گنبد مینا" و "جان عشاق"، الان در آلبومی به نام بهاریه قرار دارند.
با این حساب، آلبوم "جان عشاق گنبد مینا"، که در شکل کنونیاش شامل همکاری شجریان با مشکاتیان و جواد معروفی است، یکی از درخشانترین و دلنشینترین آثار محمدرضا شجریان شده است.
تصنیفهای مشکاتیان در این آلبوم، جزو بهترین تصانیف او هستند. تصنیف جان عشاق (با شعر دوش میآمد و رخساره برافروخته بود) و تصنیف گنبد مینا (با شعر دیدۀ دریا کنم و صبر به صحرا فکنم)، فضای غمانگیزی دارند و از این حیث متفاوت با بسیاری از ساختههای مشکاتیاناند. اگرچه غم لطیفی در این دو تصنیف موج میزند.
اما تفاوت مذکور از این حیث است که ساختههای مشکاتیان، با اینکه در دهۀ اندوهبار 60 پا به عرصۀ وجود نهادهاند، دینامیسم بالایی برای رقص دارند. و این یکی از ویژگیهای قطعات ساختهشدۀ مشکاتیان است. در یوتیوب میتوانید رقص بالرینها با قطعاتی که مشکاتیان برای آلبوم "دستان" ساخته را تماشا کنید.
در سالهای اخیر برخی از رقصندگان ایرانی با ساختههای مشکاتیان و کلا با آثار موسیقی کلاسیک ایرانی میرقصند؛ رقصهایی که حتی با آوازهای شجریان توام است. این رقصها سیمای تازهای به "رقص ایرانی" داده؛ رقصی که در عین زیبایی، موقر است و بیش از آنکه مظهر قر دادن و قرتیگری باشد، احساساتی عمیق و آمیخته به تفکر را برمیانگیزد.
اینکه آهنگهای ساختۀ مشکاتیان، چنین دیناسمی دارند نکتهای است که تقریبا در دهۀ اخیر مکشوف شده. در دهۀ 60، کمتر کسی متوجه این ویژگی آثار مشکاتیان شده بود. علاوه بر فضای خاص دهۀ 60، شاید سبک خاص آوازخوانی شجریان نیز یکی از علل نادیده ماندن استعداد رقصانگیزیِ ساختههای مشکاتیان در آن دوران بوده باشد.
البته باید انصاف داد که گوشههای آوازی موسیقی ایرانی هم چندان مناسب رقص و شادی نیستند. یعنی داستان فراتر از سبک آوازخوانی شجریان است. ولی دربارۀ همین مدعا نیز باید محتاط بود و داوری را به اهل فن سپرد. چه بسا آواز کلاسیک ایرانی، به غیر از غمخواری، به کار شادخواری هم بیاید.
جدا از موضوع فوق، دربارۀ آثار مشکاتیان باید به این نکته هم اشاره کرد که در میان 9 اثر مشترک او و شجریان، بیداد و دستان و آستان جانان موقعیت ویژهای دارند. اگرچه "نوا" یکی از بهترین کارهای شجریان است، ولی بار اصلی آلبوم نوا را ساز و آواز موسوی و شجریان به دوش میکشند و اصلا تشخص این آلبوم به همان نی و آواز جادویی است.
طرف A کاست بیداد و کل آلبومهای آستان جانان و دستان، نقاط اوج و البته مشهورترین همکاریهای مشکاتیان و شجریاناند. کارشناسان موسیقی، غالبا "دستان" را نقطۀ اوج همکاری مشکاتیان و شجریان میدانند. مثلا حمید متبسم، آهنگساز و نوازندۀ تار و سهتار، دربارۀ میگوید:
«غالب آثار شجریان از حیث نقش خواننده، بسیار خوبند ولی نقش خالق اثر هم در این میان مهم است. آثاری که محمدرضا شجریان با پرویز مشکاتیان داشته، از نظر طیف روشنفکر اهل موسیقی، آثار بسیار باارزشی هستند که در آنها همه چیز با هم جفت و جور شده است. آهنگسازی مشکاتیان و خوانندگی شجریان در خور هم بودند. آثاری که آهنگسازش هموزن شجریان بود، بهترین آثار او از نگاه من هستند. نحوه آهنگسازی و جهانبینی خالق اثر در این آثار، به رشد شجریان کمک کرد. "آستان جانان" فکر می کنم، حدود نود دقیقه است با یک سنتور و تنبک. در گذشته اصلا قابل تصور نبود که یک خواننده با یک ساز ملودیک و یک ساز کوبهای بتواند اثری این قدر طولانی خلق کند و شنونده هم کار او را از آغاز تا پایان بشنود. اگر از همه جهات بخواهم به این آثار نگاه کنم، "دستان" را انتخاب میکنم. برای اینکه "بیداد" غیر از ساز و آوازش و یک سری نکات شاخص در گروهنوازی، مثل تنبک کم نظیر ناصر فرهنگ فر، اولا ضبط خیلی خوبی ندارد که این موضوع هم از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر "بیداد" در یک استودیو و در وضعیت بهتری دوباره بازسازی و اجرا میشد، فرق میکرد. ثانیا این کار تکهتکه ضبط شد. قسمتی از آن قبلا ضبط شده بود و بعد دیرتر دوباره ضبط شد. یک تکه هم کم داشت و برای رفع این کاستی، چیزی به آن اضافه کردند. بعد هم ساز و آوازش آمد. "بیداد" اثر ارزشمندی ست که اجرای گروهی و ضبط خوبی ندارد. اما "دستان" هم ضبط بسیار خوبی دارد، هم اینکه همه عناصرش به شکل یکدست با هم جفت و جور شدهاند و همه مشخصات خوب "بیداد" را نیز در دل خودش دارد. به همین دلیل من "دستان" را چه در کارنامه استاد مشکاتیان و چه در کارنامه استاد شجریان به عنوان بهترین اثر در نظر میگیرم.»
مشکاتیان با ایرج بسطامی و علی جهاندار و علیرضا افتخاری و علی رستمیان و حمیدرضا نوربخش نیز همکاریهایی داشت که در این میان همکاری او با ایرج بسطامی موفقتر از سایر این آوازخوانان بود و در بین آثار مشکاتیان و بسطامی، آلبومهای "افشاری مرکب" و "افق مهر" دو اثر درخشان در موسیقی کلاسیک ایرانی و در واقع بهترین آثار کارنامۀ ایرج بسطامیاند.
این دو اثر در سالهای 1368 و 1369 خلق شدند. یعنی وقتی که مشکاتیان در سنین 34 و 35 سالگی بود. اگر آلبوم قاصدک را نادیده بگیریم، میتوان گفت که مشکاتیان تا پایان دهۀ 60 پرفروغ بود. او تقریبا در دو دهۀ پایانی عمرش چندان دیده نشد و کارهای ارزشمندش در زمینۀ تکنوازی سنتور نیز به کار نوازندگان و دوستداران این ساز میآید.
مشکاتیان در چهل سالگی (1374) کنسرت قاصدک را با شجریان در فرانسه و آلمان اجرا کرد و از 42 سالگی به بعد، تقریبا با هیچ خوانندهای کار نکرد. اما در مجموع در نیمۀ اول دهۀ 1370 نیز، از حیث همکاری با خوانندگان، چندان پرکار نبود.
معلوم نیست که اگر همکاری او با شجریان در نیمۀ دوم دهۀ 60 منقطع نمیشد، آیا این دو چهرۀ درخشان موسیقی ایرانی همچنان میتوانستند کارهایی با کیفیت بالای آثار قبلیشان منتشر کنند یا نه؛ ولی به نظر میرسد قطع شدن همکاری با شجریان، تاثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت کار یا دست کم موفقیت مشکاتیان گذاشت. سایر خوانندگان، منهای ایرج بسطامی، در حدی نبودند که نبوغ مشکاتیان را شکوفا کنند.
با این حال شاید بتوان گفت تقریبا در دو دهۀ پایانی عمر مشکاتیان (از 1370 تا 1388) چیزی در این نابغۀ کمنظیر تاریخ موسیقی ایران فروکش کرده بود و او مثلا در سنین چهل تا پنجاه سالگی، نمیتوانست مثل بیست تا سی سالگی، خلاق و پویا باشد.
هر چه بود، او در همان ایام جوانی، میراثی از خود به جای گذاشت که شامل بهترین آثار موسیقی کلاسیک ایرانی میشود. امروزه هر کسی که بخواهد بهترین آثار موسیقی ایرانی را از اواخر قاجاریه (که ضبط موسیقی شروع شد) تا امروز بشنود، باید شنوندۀ کارهای مشکاتیان باشد.
او یک وطندوست تمامعیار بود. شاید چونکه فرزند نیشابور بود و میدانست قوم مهاجم مغول چگونه خاک شهرش را به توبره کشیده و اجداد خودش و همشهریانش را کشته است. آزاداندیشی و تن ندادن به باید و نبایدها ویژگی دیگر پرویز مشکاتیان بود. چه بسا به همین دلیل او را سرو آزاد موسیقی ایران نامیدهاند. آزادسروی که رایحۀ رقص و رهایی از ریتم موسیقیاش به مشام میرسد. گرامی باد نام نیک و خاطرۀ خوشایندش.
بسیار قابل تقدیر است . امید که تداوم داشته باشد