صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۰۷۳۲۸
تعداد نظرات: ۹ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۵ - ۲۳ شهريور ۱۴۰۲ - 14 September 2023

روایت غسل و دفن پیامبر در تاریخ طبری

رویش بر روی برنهاد و گفت: ما اَطیَبَکَ‌ حیّا و مَیّتا! چه خوش بویی به زنده و مرده.   پس بوبکر گفت: من از پیغامبر شنیدم که مرا اهل بیت من بشویَد. علی و عباس را بگویید تا ایشان پیغامبر را بشویند.

   عصر ایران- در سال‌روز درگذشت پیامبر گرامی اسلام روایت تاریخ طبری از تغسیل و تدفین را نقل می‌کنیم با این توضیح که در متون مذهبی شیعه با آنچه در تاریخ طبری آمده ممکن است تفاوت‌هایی اندک وجود داشته باشد اما فارغ از این نکات و جزییات حس و حال غریبی که این کلمات‌ می‌دهد چنان است که آن جزییات قابل چشم‌پوشی است چون اینجا موضوع شخص پیامبر است و یکی از قدیمی ترین منابع تاریخی.

      باری، در سال ۱۴۰۲ خورشیدی از جزء سوم تاریخ طبری در سال ۳۴۲ خورشیدی - بر اساس آنچه در زندگی‌نامه پیامبر به تاریخ طبری ترجمه فارسی ابوالقاسم پاینده استناد شده - نقل می‌کنیم. تاریخی که چون زیر نظر ابوعلی بلعمیِ وزیر نوشته شده به تاریخ بلعمی هم شهرت دارد.

   خبر غسل دادن و دفن کردنِ پیغامبر علیه‌الصلا‌ة و السلام

   و به خبری چنین گفتند که به روز سه‌شنبه بود نماز دیگر که ایشان [یاران] به شستن پیغامبر پرداختند. و او دوشنبه مرده بود چاشت‌گاه.

  و گروهی چنین گفتند که روز دوشنبه مرده بود و سه شنبه و چهارشنبه و پنج‌شنبه تا نماز پیشین بدو نپرداختند. و بوبکر ترسید که او تباه شده است از سه روز باز مرده. چون به خانه اندر آمد سوی پیغامبر شد و رویش برهنه کرد و ببویید، خوش یافت.

  رویش بر روی برنهاد و گفت: ما اَطیَبَکَ‌ حیّا و مَیّتا! چه خوش بویی به زنده و مرده.

  پس بوبکر گفت: من از پیغامبر شنیدم که مرا اهل بیت من بشویَد. علی و عباس را بگویید تا ایشان پیغامبر را بشویند.

  عباس با دو پسر فضل و قُثَم و علی بیامدند. بوبکر گفت: پیغامبر را بشویید. دو مولای پیغامبر را نیز - شقران و اسامة بن زید - را گفت: اندر‌ روید و ایشان را یاری دهید.

  و خود با مهاجر و انصار بر در بنشست. پس مردی از انصار برخاست. نام او اوس بن خولی از خزرج بود و گفت: زنهار که فردا ما را مردمان سرزنش کنند و گویند اندر آن وقت که پیغامبر را شستند از انصار هیچ کس آنجا نبود؟ این فخر از ما مَبَر و یک تن را از انصار آنجا فرست تا یاری کند. این اوس از بدریان بود.

  بوبکر گفت: تو اندر شو و یاری دِه. او اندر شد. و علی‌بن‌ابی‌طالب - رضی‌الله عنه- پیغامبر را بر تن شوی نهاد هم با آن پیرهن که خفته بود و اندر او بمرده و از او بِنَیاهِخت و زیرِ پیراهن آب بر او همی ریخت و شقران و اسامه آب،‌ همی دادند و فضل و قثم او را بر تن شوی از پهلو به پهلو می‌گردانیدند و علی همی شُست. عباس و اوس انصاری از دور ایستاده بودند و همی نگریستند.

   پس چون بشستند،  از سه جامه کفن کردندش؛ دو سپید و یکی بُردِ یمانی و هر سه نادوخته بود. او را بدان سه جامه اندر پیچیدند و بخور و آنچه سنّت مردگان بود، همه تمام کردند.
و مردی بود اندر مدینه که انصاریان را و مردمان مدینه را گور کندی. نام او بوطلحه بود. او را بخواندند تا گور کَنَد.

   باز اختلاف افتاد که گور کجا کَنیم؟ گروهی گفتند اندر مزگت [مسجد]‌ باید کندن و گروهی گفتند به بقیع‌القرقد باید به گورستان مسلمانان. بوبکر گفت: من از پیغامبر شنیدم که هر پیغامبری را گور آنجا بوَد که جان از او بیرون شود. پس آن بستر که او بر آنجا مرده بود برداشتند و زیر بستر گور کندند و آن حجره عایشه بود* و هم پهلوی مزگت بود.

   پس چون گور بکندند و کار تمام شد، پیغامبر را بر لب گور بنهادند و خلق، فوج فوج اندر همی آمدند و بر پیغامبر نماز همی کردند بی آن که کسی امامی کردی.

   چون مهاجر و انصار نماز بکردند، آن گه زنان و کودکان اندر آمدند و نماز کردند. و آن روز اندر این بگذشت و از شب نیز همی بگذشت. پس چون نیمه شب بود اور ا به گور کردند.


  و گروهی چنین گویند که پیغامبر را - علیه السلام-  این شستن و نماز کردن روز سه شنبه بود و شب چهارشنبه به گور کردندش. و گروهی گفتند: این روز پنج‌شنبه بود و شب آدینه به گور کردندش.

 و پیغامبر را - علیه‌السلام - یکی قطیفه بود که آن را زیر افکندی و بر آن خفتی. قطیفه، زیلویی بود که عرب اندر ستبر بافته با مویْ همچون محفوری و نیز از وی ستبرتر. پس شقران مولای پیغامبر این قطیفه بیاورد و به گور افکند زیر پهلوی پیغامبر و گفت: والله که از پس تو کس اینجا برنخسبد.

   و علی و فضل و قثم و شقران هر چهر به گرو فرو شدند و مردمان بر سر گور انبوهی کردند. و علی از پس همه از گور برآمد و خاک برافگند. و مغیرة بت شعبه بر سر گور بود و دعوی کردی: باز پسین کسی که روی پیغامبر دید به گور اندر من بودم. چون علی از گور برآمد و خاک خواستند فرود افگندن من انگشتری خویش را به گور اندر فگندم و بدان بهانه به گور فرو شدم و روی پیغامبر باز کردم و بدیدم. پس رویش ببوسیدم و از انگشتری نیندیشیدم.

   علی گفت: مغیره دروغ گوید. همی که او آنجا این چنین نیارستی کردن و او را این دل و زَهره نبود که این چنین یارستی کردن. و اخبارها مختلف است که پیغامبر را چند سال بود که بمرد. گروهی گفتند شصت‌و‌سه سال بود زیرا که چهل ساله بود که وحی آمدش. سیزده سال به مکه بود. از پس آن که وحی آمدش و دَه سال به مدینه و از همه اخبارها این درست‌تر است.

    گروهی گفتند که شصت‌و‌پنج ساله بود که بمرد و این، نه درست است. و همه اخبارها متفق است که روز دوشنبه زاد از مادر- آن روز که کعبه را بنا کردند. شانزده ساله بود که او را گفتند: حَجَرالاسوَد به دست خویش بر رکن خانه بِنِه. آن روز نیز دوشنبه بود.

   از مکه به مدینه روز دوشنبه برفت به هجرت و به مدینه هم روز دوشنبه اندر شد و روز دوشنبه بمُرد...

----------------------------------------

* یکی از موارد اختلاف که در مقدمه اشاره شد
* آهختن: برآوردن. درآوردن/ بِنَیاهخت: بیرون نیاورد (پیراهن از تن پیامبر بیرون نیاورد)
 *تاریخ بلعمی یا تاریخ‌نامۀ بزرگ ترجمه‌ای است که ابوعلی محمد بن محمد بلعمی از کتاب تاریخ پیامبران و پادشاهان یا همان تاریخ طبری مشهور نوشتهٔ محمد جریر طبری ترتیب داده‌است. تاریخ آغاز ترجمه ۳۵۲ قمری/۳۴۲ خورشیدی بوده‌است.
* زیلو را با واژه محفوری توصیف می‌کند. محفور به خاطر قالی مشهور بوده و محفوری توصیفی است برای زیلوی خاص.
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۱۸
غیر قابل انتشار: ۰
مسلم
۲۱:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۵
زیبا بود. بر محمد و آل او درود و صلوات.
مهدی
۱۱:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۵
کلمه مولا جدای ازمعنی ولی و سرپرست بجای غلام هم استفاده می شده :شقران و اسامه دو مولای پیامبر آمدند
دوست پیامبر
۱۹:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۴
دست گل تان درد نکند .احساس عجیبی بمن دست داد احساس کردم انجا بودم وهمه چیز را از نزدیک مدیدم .ای کاش بودم
ناشناس
۱۵:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۴
وقتی میگویند زبان کردی همان پهلوی است و طبرستان وگیلان وکردستان وری واصفهان فهلویات یا پهلویات ومادهستند صحیح است .طبری به مسجد میگوید مزگت .که کردستانیها هم امروزه میگویند مزگت
ناشناس
۰۹:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۴
عالی بود
ژیار
۰۸:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۴
سلام، آیا این متن ترجمه ابوالقاسم پاینده است؟ جالبه در زبان کردی به مسجد" مزگت" و" مزگوت" گفته می شود.
عصر ایران بله. ترجمه ابوالقاسم پاینده است اما نقل متن از کتاب زندگی نامه پیامبر بر اساس تاریخ طبری با ترجمه پاینده
ناشناس
۱۷:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
نمیشد با فارسی روان مینوشتید
عصر ایران خود نثر هم جذاب است.
ناشناس
۱۷:۲۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
گویا جنازه پیامبر سه روز بر زمین بوده و خلق در فکر جانشین و خلیفه بعدی در بنی سقیفه و حتی اقربا نیز اقدامی نکرده اند
عصر ایران بله سه روز روی زمین بوده ولی برای این که افسانه سازی نشود چون پیامبر اصرار داشتند که جز دریافت وحی هیچ ویژگی متمایزی نسبت به دیگران ندارند. در قرآن هم به صراحت آمده من بشری مانند شمایم و به من وحی می شود.
ناشناس
۱۶:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
چون متن احتمالا انتخاب آقای خدیر است کاش مثل حکایت های گلستان خودتون هم می خوندین.
عصر ایران اگر به قصد خوانش درست تر این پیام را دادید ترجمه روان و خوبی است و چند کلمه را هم در ذیل متن توضیح داده ایم.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200