عصر ایران؛ مهرداد خدیر- رییس جمهوری هند (خانم دروپادی مورمو) در کارت دعوت سران اجلاس گروه 20 به ضیافت شام به جای عبارت همیشگی و آشنای رییس جمهوری هند از عبارت تازۀ «رییس جمهوری بهارات» استفاده کرده و موجب غافلگیری و توجه بسیار در داخل و خارج هند و خشم احزاب مخالف شده است.
رییس جمهوری در هند البته مقامی تشریفاتی است و اگر نخستوزیر (نارندرا مودی) و حزب حاکم (بهاراتیا جاناتا) همراهی نمیکرد شاید اهمیت چندانی نمیداشت و به واقعیت نزدیک نمیشد اما حزب حاکم (بیجیپی) و نخستوزیر و دولت هم در پی تغییر نام رسمی به بهاراتاند چون به باور آنان هم هویتشان را بیشتر بازمیتاباند (چون یک کلمه سانسکریت باستانی است فاقد هرگونه یادآوری دوران استعمار بریتانیا) و هم با سیمای جدید و هدف گذاری 2047 و آنچه عصر طلایی یا امریتکال مینامند بیشتر سازگار است اگرچه نوعی نفی دیگران هم در آن مستتر است.
در واقع میخواهند به جهان بگویند با یک هند جدید طرف هستید. پس تصویرتان را تغییر دهید و البته سیمای جدید هند و روند پیشرفت آن ادعایی گزافه نیست. این اتفاق تا همین جا هم جامعه هند را دوپاره کرده چندان که بازیگر مشهور و محبوب - آمیتا باچان- نیز تلویحا حمایت کرده و بهاراتی شده و از فحوای نگاه غیر سیاسیون موافق برمیآید که بهارات با بهره از پریروز تاریخ به افق فردا نظر دارد.
به این بهانه اما دو نکته قابل یادآوری است. اول اینکه اگر هم این اتفاق رخ دهد چه بسا در ایران نیاز به همراهی نباشد چون ما خود ملتی قدیم هستیم و نام برخی کشورها را چنان نمیخوانیم که خودشان میگویند! مانند لهستان که ما میگوییم و خودشان نه! یا نام شهرهای پکن و لاهه. (درباره لهستان اگر بر اساس قوم و به سبک انگلستان باشد باید میگفتیم لخستان چنان که نام رهبر اعتراضات هم لخ والسا بود نه له والسا!)
با مزهتر از همه تلفظ نام «دهلی» پایتخت همین هند است که در واقع «دلهی» است و در دوران رواج زبان شیرین فارسی در شبه قاره هند براساس واژه «دل» و به معنی «دلی» با تلفظ دلهی ساخته شد ولی خودمان میگوییم دهلی!
نکته دوم هم این یادآوری است که ایران را قرنها با عنوان پرشیا یا پارسه یا پرسه میشناختند (با نماد پرسه پولیس) و در عصر رضاشاه به اعتبار 1700 بار ذکر نام ایران در شاهنامه فردوسی به ایران تغییر و رسمیت یافت. البته پادشاهان قاجار به عنوان پادشاه «ممالک محروسه ایران» شناخته میشدند ولی در خارج با عنوان پرشیا یاد میکردند. (در اسناد قاجار عبارت دولت ایران را در گزارشها یا اشاره به ایرانیان یا اهالی ایران را خصوصا در نوشتههای امیرکبیر میبینیم).
تغییر رسمی به ایران با دو واکنش منفی هم رو به روشد. اول این که مگر قبلا ایران نبودیم که حالا تازه ایران شویم؟! دوم این که شکل نوشتاری تلفظ IRAN و IRAQ بسیار به هم شبیه است و تنها در حرف آخر کلمه 4 حرفی تفاوت دارند: یکی حرف N است و دیگری Qو همین موجب اشتباه گرفتن میشود و بعد از آن البته بسیار هم شد.
به هر رو روز 6 دی 1313 خورشیدی دولت ایران طی اعلامیهای رسمی از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژههای پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند.
اول بار سعید نفیسی بود که به رضاشاه پیشنهاد کرد نام کشور رسما به «ایران» تغییر یابد و او هم پذیرفت و آن را در راستای باستانگرایی و تجدید عظمت ایران کهن لازم دید. حلقه پیرامون رضاشاه شماری از برجستهترین نخبگان ایرانی بودند که البته به مرور آنها را تاراند. هر چند سعید نفیسی از تیمورتاش و علی اکبر داور بختیارتر بود و صبغه فرهنگی مستقل و فراتر از مناسبات سیاسی هم داشت.
استاد فقید به همین مناسبت 4 روز بعد و در 10 دی 1313 خورشیدی مقالهای در روزنامه اطلاعات نوشت با عنوان: «از این پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند».
(هر چند درباره این اقدام دیدگاه مخالف و موافق وجود دارد و برخی در راستای تمرکزگرایی و حل و هضم و حتی هدم فرهنگ های محلی میدانند اما مطالعه این مقاله را از حیث نثر شیرین و رسای پارسی و چیرگی نویسنده بر مباحث مطروحه به برخی از کاربهدستان امروز هم توصیه میکنیم تا ببینند 80 سال پیش چگونه میگفتند و مینوشتند).
مشروح مقاله از این قرار است:
«کسانی که روزنامههای هفته گذشته را خواندهاند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگزار کرده باشند. خبر این بود: دولت ما به تمام دُوَل بیگانه اخطار کرده است از این پس در زبان های اروپایی نام مملکت ما را باید «ایران» بنویسند.
در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیایی شده بود و در کتاب های جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات ایران مینامیدند و مملکت ما را به زبان فرانسه «پرس» و به انگلیسی «پرشیا» و به آلمانی «پرزین» و به ایتالیایی «پرسیا» و به روسی «پرسی» میگفتند و در سایر زبانهای اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود.
سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال ۵۵۰ پیش از میلاد یعنی در ۲۴۸۴ سال پیش کورش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را «پارسا» یا «پارسوا» می گفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنابر همان سابقه که پادشاهان پارسی بودهاند «پرسیس» خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبان های اروپایی به «پرسی» یا «پرسیا» و اشکال مختلف آن در آمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه «پرسان» و در انگلیسی «پرشین» و در آلمان «پرزیش» و در ایتالیایی «پرسیانا» و در روسی «پرسیدسکی» شد و در زبان فرانسه «پرس» را برای ایران قدیم پیش از اسلام (مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی) و «پرسان» را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند.
تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدن های قدیم و جدید مملکتها و نژادها به کار بردند و از آن در فرانسه «ایرانین» و در انگلیسی «ایرانیان» و در آلمانی «ایرانیش» صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدنهای ایران جغرافیائی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان (تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز) و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت اخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانینشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند.
اما کلمه ایرانی یکی از قدیمترین الفاظی است که نژاد آریا با خود به دایره تمدن آورده است. این شعبه از نژاد سفید که سازندۀ تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی و یا نژاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خواندهاند از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامیده و این کلمه در زبانهای اروپائی «آرین» به حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است.
این نژاد از یک سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فرا گرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بین النهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است تمام زبانهای ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگون دارد. تمام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است.
داستان ها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است. در اوستا که قدیم ترین آثار کتبی این نژادست ناحیهای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم «ایران وئجه» نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه «ابریا» برای همین نژاد ذکر شده است . همواره پدران ما به آرائی بودن می بالیدهاند چنانکه داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آرائی (هریا) از تخمه آریائی میشمارد و بدان فخر میکند.
در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایران را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه مینامیدهاند زیرا که در کتیبههای هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکردهاند. قطعا می بایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آرای باشد زیرا که تمام ساکنین این نواحی خود را آریائی مینامیده اند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است. قدیمیترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن می توان یافت گفته آرا نوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد میزیسته و کتاب وی از میان رفته ولی استرابون جغرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را «آریانا» ضبط کرده. از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است.
بنابراین قدیمیترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساختهاند و سپس به مرور زمان ابریان، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران، ایران (به کسر اول و سکون دوم) بدل شده است و در ضمن اران (به کسر اول) نیز میگفته اند. چنان که پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبهها نام خود را پادشاه ایران و اران مینوشته اند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکهها لفظ انیران هم دیده می شود زیار که الف مفتوح در زبان پهلوی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوده است که ساسانیان گرفته بودند.
در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران (دیار و کشور ایران) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم «دل ایرانشهر» مینامیدند. کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار بردهاند. پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است چنان که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهتالقلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم میکند: از مشرق رود سند و کابل و ماوراءالنهر و خوارزم، از مغرب اران (ماوراء قفقاز) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس.
اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و لفظ جدید همان کلمهای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانستهاند.
پس از این که اروپائیان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظایر آن مینامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمیکردند چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمهای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ میکنیم.
حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را همچنان که ما خود همواره نامیدهایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند. شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطن نژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد.
اینک در پایان این کار مهمی که به صرفه تاریخ ایران صورت گرفته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوییم زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کردهایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را به همان نامی که ایشان خود می خواندهاند نامیدهایم که کلمه بسیط را به جای دو لفظ مرکب به کار بردهایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگیهای گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیرفته آید».
افسوس که از ماست که بر ماست
با بررسی یک اقدام به ظاهر درست به تنهایی نمیتوان نتیجه گرفت که استاد نفیسی یا دیگران پیشنهاد درستی داده اند. از آنجا که رضاخان از سواد چندانی بهره مند نبوده بسیار تحت تاثیر پیشنهادهای بزرگانی که گاه عمدا یا سهوا خیانت کرده اند، قرار گرفته و اقدامات مخربی را مرتکب شده است. برای نمونه استاد نفیسی و چندین تن دیگر -که به آقای خدیر پیشنهاد میکنم حتما در این باره و چرایی آن مطلب بنویسند- از جمله کسانی بوده اند که پیشنهاد تغییر رسم الخط زبان فارسی را داده و رسم الخطی جدید- شبیه زبان ترکی استانبولی -را تدارک دیده بودند که رد پای استعمار کاملا در این واقعه تاریخی مشهود می باشد.
در حقیقت تا 200 سال پیش اعراب اطراف و بادیه نشین کشور ایراک یا عراق کنونی بودند و زبان مردم انجا فارسی بود که بعد استعمار روسیه اعراب قدذت گرفتند در عربی وازه ایراک حرف ک صدای ق گرفته مانند تریاک که به تریاق مشهور شده و در حقیفت نام عراق تلفظ عربی ایراک هست
۱ خود مجارها نام کشور خودشان را ماجار می گویند بنابراین مثل لهستان و .. نیست که ما اسم دیگه ای گذاشته باشیم و خودشان چیز دیگری بگویند.. جا دارد آقای خدیر این رو اصلاح کنند.
۲ در متن مقاله آقای نفیسی یکجا اشاره شده که قلمرو این نژاد در زمان هخامنشیان تمام اروپا و... و آمریکای شمالی و جنوبی را شامل می شده است.. میشه در این خصوص توضیحی بدین بنظر میرسه اشتباهی صورت گرفته باشه.
ممنون
بعلاوه ما همیشه خودمان به خودمان ایران میگفته ایم...اینکه به خارجیها بگوییم: "حواست باشه در خطاب قرار دادنِ من داری خواهر و برادرِ کُرد، تُرک، بلوچم را فراموش میکنی...همانطور که ما خودمان را صدا میکنیم ما را صدا کن"...کار بسیار نیکویی بود.
داره میگه پارس و پرشیا مال یک منطقه و قوم هست و ایران جغرافیای پهناورتری داره
در زبان عربی برای ادویه جات واژه "بهارات" به کار می برند آیا ربطی به هند دارد با توجه به اینکه هند مرکز مهم تولید ادویه جات است؟
ارزش و جایگاه پرشیا در همه جا از ایران بالاتره
پریشا یک فرهنگ پهناورتری بود اگر همان نام میماند اعتبار بهتری داشتیم