عصر ایران- هر چند همه ساله در سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 از این مناسبت یاد و به وجوه مختلف آن پرداخته می شود ولی چون امسال هفتادمین سالگرد است احتمالا درنگ و تحلیل بیشتر خواهد بود.
انتخاب این عکس برای مکث اما از این روست که یکی از سه میهمان واحد مطالعات گروه رسانهای دنیای اقتصاد دکتر محمود کاشانی است که با واژۀ کودتا مشکل دارد ولی حاضر شده در نشستی با موضوع هفتادمین سالگرد کودتا شرکت کند.
فرزند آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی که راه خود را از دکتر مصدق جدا کرد با دو واژه مشکل دارد: یکی کودتا و دیگری آقازاده ولو در معنی مثبت آن.
یک بار که در نشریه ای قید کردم او فرزند کاشانی است در تماس تلفنی انتقاد کرد که من استاد حقوق هستم. گفتم بله، ولی به عنوان فرزند آقای کاشانی در هر 28 مرداد صحبت می کنید. در حالی که در سال 1332 نوجوان بوده اید و تجربه مستقیم هم ندارید.
به هر رو چند سال قبل در یادداشتی در عصر ایران نوشتم همه می گویند کودتا الا فرزند آقای کاشانی و به بهانۀ مکث بر این عکس که در واقع پوستر است بخشی از آن را اینجا می آورم:
- محمد قائد در کتاب خواندنی «ظلم، جهل و برزخیان زمین» مینویسد: «کسانی استدلال میکنند کودتایی در کار نبود و نخستوزیر از سوی شاه برکنار شد که اتفاقی عادی در حکومت و سیاست است. اما این حرف تنها هنگامی قابل دفاع است که شاه نگریخته بود. اسدالله علم در سال 1352 در مقالهای در روزنامه کیهان نوشت: شاهنشاه برای حفظ نظم از کشور خارج شدند ولی روایت شده که روز 25 مرداد وقتی شاه میخواست از کلاردشت به رامسر برود و با هواپیما ایران را ترک کند کسانی از مردم محل کوشیدند او را دستگیر کنند و تحویل پاسگاه ژاندارمری دهند. شاه پس از آن هرگز به کلاردشت پا نگذاشت».
-اگر برکناری نخستوزیر در غیاب مجلس (که با رفراندوم منحل شده بود) امری قانونی و عادی بود چه نیاز به نقشه و استقرار تانک بود؟ شاه خود در آخرین کنفرانس مطبوعاتی به مناسبت سالگرد 28 مرداد و در 26 مرداد 1357 و در گرماگرم تظاهرات و اعتراضات گفت:
«من اتفاقا تابستان در سعد آباد زندگی میکردم. خبرهایی که میرسید حکایت از نقشههایی میکرد که توسط تودهایها و کمونیستها طرح شده بود. برای حفظ این محل 4 تانک مامور شده بود که حتما قبل از وقایع بیست و پنجم امرداد تانکها برای حفظ مقر آن دولت یاغی منتقل شدند. من خودم شخصا کلاردشت بودم و از دور ناظر جریانات. پس از تفکر زیاد نقشهای کشیدیم که اگر دولت وقت فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران را اجرا نکند با ترک کشور مردم ایران را مختار به اتخاذ رویه مطابق میلشان کنیم.»
اگر فرمان برکناری مصدق قانونی بود چه نیاز به ترک شهر و دیار؟ آیا ناصرالدینشاه هم پس از عزل امیر کبیر ممالک محروسه ایران را ترک کرد؟!
-استدلال قانونی بودن برکناری نخستوزیر مبتنی بر انحلال مجلس است در حالی که رفراندوم انحلال را نیز غیر قانونی میدانند. اگر همه پرسی انحلال مجلس هفدهم غیرقانونی بود چرا شاه دستور نداد همان مجلس هفدهم به کار خود ادامه دهد و نمایندگان معترض به مجلس نرفتند؟
اگر قانونی بود و به استناد آن که دیگر مجلسی نبود تا امکان عزل نخستوزیر را داشته باشد چرا شاه فرمان عزل را نیمهشب صادر کرد؟ در واقع کودتای اول، 25 مرداد انجام شد که با هوشیاری مصدق شکست خورد و کودتای دوم 28 مرداد صورت پذیرفت که با دخالت خارجی پیروز شد. اگر عزل نخستوزیر در غیاب مجلس از حقوق پادشاه بود چرا ساعت یک بعد از نیمه شب با 4 کامیون نظامی و دو جیپ ارتش و یک زرهوش فرمان عزل را ابلاغ کردند؟
-از دو حال خارج نیست: یا شاه، رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را قانونی میدانست که باید به رأی مردم تمکین میکرد که رای به انحلال و ادامه کار دولت مصدق بود و منتظر تشکیل مجلس جدید میماند و بر پایه آن دولت را هم تحمل میکرد و اگر نمیدانست چرا فرمان انتخابات مجلس هجدهم را صادر کرد در حالی که قبول همهپرسی مستلزم ابقای دولت مصدق هم بود.
در متن سؤال همهپرسی دقت کنید:
«اگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافق هستید رای به انحلال مجلس بدهید تا مجلس دیگری تشکیل شود که بتواند در راه تامین آمال ملت با دولت همکاری کند و اگر با ادامه وضع کنونی مجلس موافقید تا دوره هفدهم سپری شود و دولت دیگری روی کار بیاید که با این مجلس همکاری کند رای مخالف به انحلال مجلس بدهید».
پس مردم فقط به انحلال مجلس 17 رای ندادند. در واقع به ادامه دولت مصدق هم رای دادند و عزل او کودتا علیه مردم بود.
- اگر کودتا نبود و یک واقعه و رویداد داخلی و عادی بود چرا سالها بعد مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه دولت بیل کلینتون و به منظور امکان گفتوگو با رییس جمهوری وقت ایران – سید محمد خاتمی – در نشست سازمان ملل و در جریان سخنرانی خود در 17 مارس سال 2000 به خاطر «دخالتهای آمریکا در براندازی دولت دکتر محمد مصدق در سال 1953» ابراز تأسف کرد؟ بابت یک موضوع داخلی در ایران و سال ها بعد اظهار تاسف می کنند؟
-اگر کودتا نبود چرا کارشناسان و پژوهشگران خارجی بارها از واژه کودتا استفاده کردهاند؟ مارک گازیوروسکی یکی از شناختهشدهترین پژوهشگران در زمینه کودتای28 مرداد است. اساسا عنوان کتاب او «مصدق و کودتا در تهران» است. او به صراحت مینویسد: «سیا با کمک محدود انگلستان، به طراحی و کمک مالی و هدایت کودتا پرداخت. آنان فضلالله زاهدی را به عنوان رهبر ظاهری کودتا انتخاب کردند و شاه را متقاعد ساختند زاهدی را بپذیرد و از کودتا حمایت کند».
- ثریا اسفندیاری بختیاری در کتاب خاطرات خود نوشته است: «در رم شاه به من گفت باید صرفه جویی کنیم چون به اندازه کافی پول برای خرید مزرعه در آمریکا هم نداریم.» همین نشان میدهد شاه بعد از فرار در 26 مرداد آماده تشکیل زندگی تازه ای همراه ثریا در آمریکا بوده و سلطنت را در واقع تمام شده می دانسته و همین که جان خود را نجات داده بود راضی بود.
سرانجام این که: اسدالله عَلَم در خاطرات خود به صراحت از لفظ کودتا استفاده میکند. از عَلَم وفادارترند منکران کودتا؟!
جدای استدلالات بالا نکات دیگری هم در یادداشت هفتادمین سالگرد خواهم آورد. اینها به بهانه حضور دکتر محمود کاشانی بود. استاد ممتاز حقوق که به خاطر جسارت در نقد رفتارهای غیر حقوقی و قانون گذاری شوراهای موازی قابل احترام است ولی به سبب انتساب یا توجیه مشارکت یا سکوت پدرش در برانداختن مردی که شبیه هیچ یک از اخلاف و اسلاف خود نبود ودر دو انتخابات ریاست جمهوری (سال ۶۴ و سال ۸۰) ناکام ماند هر چند کافی است به یاد آوریم در اولین انتخابات ریاست جمهوری همه کاندیداها مصدقی و ملی بودند و ظهور پسر آقای کاشانی نشانی است بر تغییر سمت و سوی سیاسی./ م.خ