صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۹۹۲۸۱
تعداد نظرات: ۱۷ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۲ - ۳۱ تير ۱۴۰۲ - 22 July 2023
گلستان خوانی در عصر ایران

با سعدی در گلستان / حکایت چهارم: عاقبت گرگ زاده گرگ شود...گرچه با آدمی بزرگ شود (+صدا)

چندی است که هر هفته حکایتی از گلستان سعدی را در عصر ایران بازخوانی می کنیم. گلستان خوانی، هم بر غنای محتوایی ما می افزاید، هم دایره واژگان را بسیار تقویت می کند و هم تمرینی است برای بهبود فن بیان. شما نیز همراه با ما گلستان بخوانید.

  عصر ایران ؛ گلستان خوانی : حکایت چهارم - طایفه دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته و رعیت بلدان از مکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب به حکم آنکه ملاذی منیع از قلّه کوهی گرفته بودند و ملجأ و مأوای خود ساخته. مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرّت ایشان مشاورت همی‌کردند که اگر این طایفه هم بر این نسق، روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.

متن حکایت را این‌جا با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

درختی که اکنون گرفته‌ است پای

به نیروی شخصی برآید ز جای

و گر همچنان روزگاری هلی

به گردونَش از بیخ بر نگسلی

سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

سخن بر این مقرر شد که یکی به تجسس ایشان بر‌گماشتند و فرصت، نگاه می‌داشتند. تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام، خالی مانده، تنی چند مردانِ واقعه دیدۀ جنگ آزموده را بفرستادند تا در شعب جبل پنهان شدند. شبانگاهی که دزدان باز آمدند، سفر کرده و غارت آورده، سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند. نخستین دشمنی که بر سر ایشان، تاختن آورد خواب بود. چندان که پاسی از شب در گذشت،

قرص خورشید، در سیاهی شد

یونس اندر دهان ماهی شد

مردان دلاور از کمین به در جَستند و دست یکان‌یکان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند. همه را به کشتن اشارت فرمود. اتفاقاً در آن میان جوانی بود میوۀ عنفوان شبابش نو رسیده و سبزۀ گلستان عذارش* نو دمیده. یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت: این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از ریعان جوانی تمتع نیافته. توقّع به کرم و اخلاق خداوند است که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهد. ملک روی از این سخن در هم کشید و موافق رای بلندش نیامد و گفت:

پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است

تربیت نا‌اهل را چون گردکان بر گنبد است

  نسل فساد اینان منقطع کردن اولی‌تر است و بیخ تبار ایشان بر‌آوردن که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن. و افعی کشتن و بچه نگه داشتن، کار خردمندان نیست.

ابر اگر آب زندگی بارد

هرگز از شاخ بید بر‌نخوری

با فرومایه روزگار مبر

که از نیِ بوریا شکر نخوری

وزیر این سخن بشنید. طوعاً و کرهاً** بپسندید و بر حسن رای ملک آفرین خواند و گفت: آنچه خداوند دام ملکه فرمود عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی طبیعت ایشان گرفتی و یکی از ایشان شدی. امّا بنده امیدوار است که در صحبت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد در نهاد او متمکن نشده و در خبر است: کلُّ مولود یولدُ علی الفطرةِ فَاَبواهُ یهوّدانَه وَ یُنصرانه و یُمجّسانِه

با بدان یار گشت همسر لوط

خاندان نبوّتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند

پی نیکان گرفت و مردم شد

این بگفت و طایفه ای از ندمای ملک با وی به شفاعت یار شدند تا ملک از سر خون او در گذشت و گفت: بخشیدم اگر چه مصلحت ندیدم.

دانی که چه گفت زال با رستم گرد

دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی که آب سرچشمۀ خُرد

چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

فی‌الجمله پسر را به ناز و نعمت بر‌آوردند و استادان به تربیت او نصب کردند تا حُسن خطاب و ردّ جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسندیده آمد.

  باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمّه‌ای می‌گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جِبِلّت او به در برده. ملک را تبسم آمد و گفت:

عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمی بزرگ شود

سالی دو بر این بر آمد. طایفۀ اوباش محلت بدو پیوستند و عقد موافقت بستند تا به وقت فرصت، وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمت بی‌قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر بنشست و عاصی شد. ملک، دست تحسر به دندان گزیدن گرفت و گفت:

شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی؟

ناکس به تربیت نشود ای حکیم، کس

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ، لاله روید و در شوره‌بوم، خس

زمین شوره سنبل بر نیارد

در او تخم و عمل ضایع مگردان

نکویی با بدان کردن چنان است

که بد کردن به جای نیک مردان

----------------------

*شکل درست تر و رایج‌تر البته "عِذار" است اما چون بیشتر خوانندگان شعر حافظ «گلعُذار» تلفظ کرده‌اند ( گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس) خوانشگر متن هم چنین خوانده است که برای پارسی‌زبانان آشناتر است. تلفظ برخی کلمات در فارسی با اصل عربی متفاوت است مثل "شُمال" که در اصل "شِمال" است یا "جُنوب" که در اصل "جَنوب" است.

* تلفظ بر پایه نسخۀ محمد علی فروغی که در دهخدا هم چنین آمده. در نسخ دیگر به شکل‌های دیگر هم آمده

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۷
در انتظار بررسی: ۶
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۴:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
این تفکری که جناب سعدی در اینجا ترویج میکند تایید هلوکاست و نسل کشیهایی است که در تاریخ اتفاق افتاده و با این تفکر چین باید مسلمانهای اوغور رو هم توی کوره بیندازد بجای اینکه به دنبال هماهنگی فرهنگیشون با ایدئولوژی حاکم در چین باشه. البته در جای دیگه هم سعدی درجهت ترویج تعصبات مذهبی می فرماید :ای کریمی که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خور داریدوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری . خیلی راحت به مردمی که هم کیشش نیستند انگ دشمنی خدا میزنه . دیکه قضاوت با خواننده البته اگر شما منتشر کنید که نمیکنید چون شماها از نظرات مخالف خیلی بیشتر از کیهانیان میترسید
مهدی
۱۳:۱۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
با سلام و تشکر از متن زیبا و قرائت خوبتان، به نظرم در چهار مورد قرائت صحیح نبود یکی در ملاذی منیع که منیع صفت ملاذی است و باید به حالت وصفی خوانده شود نه مضاف و مضاف الیه دوم "منقطع کردن اَولی تر است" به فتح همزه که حالت تفضیلی دارد به معنی بهتر و برتر درست است چون به ضم همزه به معنی اول می آید و سوم کَرها با فتح کاف صحیح است که اقتباس از آیه 83 آل عمران است (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ‏) و چهارم فابَواه به فتح با درست است نه به سکون چنانچه در متن خوانده شد که این هم بخشی از یک حدیث معروف است قَالَ النَّبِيُّ ص كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى يَكُونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ.
عصر ایران

ممنون از دقت و توجه شما.


درباره مورد اول: ملاذی یعنی پناهگاه. منیع هم یعنی بلندمرتبه. در خواندن مگر مشخص می شود که وصفی است یا اضافی؟ مثلا می گوییم اسب زیبا. با همین لحن می گوییم اسب رستم.


دربارۀ مورد دوم شکل خواندن واژگان عربی رایج در فارسی عینا مانند خود زبان عربی نیست.  کما این که نمی گوییم فَلَسطین و همه می گوییم فِلِسطین یا در فارسی عین آخر نعناع را انداخته ایم و می گوییم ومی نویسیم نعنا.


در مورد طوعا و کرها چون اولی طوعن تلفظ می شود دومی هم عملا به کُرهن تبدیل شده. در لغت نامه دهخدا هم کُرهن تایید شده.


نکته چهارم درست است ولی باز هم در فارسی می توان با کمی تغییر گفت تا برای فارسی زبانان ادای آن آسان باشد. این حساسیت و دقت دربارۀ آیات قرآن البته لازم است ولی هر متن عربی را عینا و با همان ریزه کاری ها در فارسی لازم نیست تلفظ کرد. کما این که نمی گوییم مطالعَه بلکه همه می گوییم مطالعِه.

ناشناس
۱۱:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
در اینکه اصل بر تربیت میچربد شکی نیست و بهترین نمود آن بهنگام جنگ و دعوا خود را مینماید و آن اینکه بد اصل تربیت یافته بهنگام دعوا بلا فاصله تربیت خود را فراموش کرده و اصل خود را ظاهر مینماید و هر آنچه را که از دشنام و ناسزاست بر زبان جاری میکند حال آنکه اصیل کمتر تربیت یافته از گفتن آن حذر و امتناع می کند.
فرزاد
۰۸:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
بسیار عالی
تشکر فراوان
امیدوارم ادامه داشته باشد
محمدرضا
۰۸:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
سلام علیکم، روز خوش؛
ممنون که هستید.
سپاس از تلاش تان.
ناشناس
۰۶:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
از بس که خوب گفته سخن سعدی ظریف
هر حرف خوب را به خیالم ز سعدی است

از بس که زشت گفته سخن ایرج قجر
هر حرف زشت را به خیالم ز ایرج است

فائق دهکردی
نرگس
۲۳:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
ممنون ار جناب خدیر عزیز و بزرگوار.
جسارتا اگه با طمانینه بیشتری بخونید بنظرم زیباتر میشه
رشید نبی لو
۱۹:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
سلام
سعدی یگانه روزگار .
خودش فرموده :
« هر کس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزمانم »
خوانش عالی ، تشکر
به نظر حقیر بهتر بود خوانش «که از نی بوریا شکر نخوری »
«کز نی بوریا شکر نخوری »باشد.
ببخشید جسارت کردم .
عصر ایران از نسخه تصحیح محمد علی فروغی خوانده شده در مواردی که اختلاف است در زیر توضیح داده ایم. کز در واقع همان که از است.
بهروز
۱۸:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
خیلی زحمت کشیدید یک دنیا تشکر
برنا
۱۷:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
البته جناب خدیر خبره ادبیات است.
اما به نظر اینجانب قسمت زیر را دیگرگونه نیز خوانش توان کرد.
«نسل فساد اینان منقطع کردن اولی‌تر است و بیخ تبار ایشان بر‌آوردن.

که، آتش نشاندن و اخگر گذاشتن، و افعی کشتن و بچه نگه داشتن، کار خردمندان نیست»
در جمله دوم(بیخ تبار ایشان برآوردن) اولی تر است به قرینه لفظی حذف شده است.
باز هم هرچی مهرداد خان خطر بگوید همان درست تر است :)
عصر ایران به همین صورت خوانده شده. از توجه تان البته ممنون
ناشناس
۱۷:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
ممنون. می خواستم دو نکته رو بگم دیدم خودتون اون پایین توضیح دادین. بله مرحوم ایرج بسطامی هم گلعُذار میخونه و برای مردم عُذار آشناتره از عِذار
ناشناس
۱۷:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
چقدر خوب می خونین. چند بار گوش دادم تو مسیر. ممنون
محمد امجدی
۱۴:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
تشکر از جناب خدیر که آشنایی و ارادت به سعدی را وامدار ایشان هستم.

چقدر خوب میشد اگر نظر ایشان را راجع به این حکایت میدانستم. من تصور میکنم بر خلاف آنچه برخی مکاتب تربیتی بیان میکنند، بعید و دور از ذهن نیست اگر اصل مهمتر از تربیت باشد. چنانکه همه میدانیم انسان ها از لحاظ ژنتیک متفاوتند و اثرات این تفاوت بر تمام زندگی آنها سایه می‌اندازد.
عصر ایران چنانچه قبلا توضیح داده شده در این خوانش ها فرم بیشتر مد نظر است تا محتوا. قطعا نگاه مدرن تفاوت هایی دارد.
رامین
۱۳:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
درود بر شما چه کار زیبایی کردید. انشاالله این برنامه ها را ادامه دهید. سعدی، مولوی، نظامی و دیگر بزرگان ادب پارسی
ناشناس
۱۳:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
استاد سخن سعدی هر چند در این هنر بزرگ است بزرگوار اما اینکه بدی و نیکی را وراثی میداند درست نیست .
ناشناس
۱۳:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
آفرین، واقعا که شعر توی دست سعدی مثل موم بوده
ناشناس
۱۲:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
شیرین و دلنشین و پندآموز++++++++++++++

خواندن متن مسجع و حکیمانه سعدی حال آدم رو خوب می کنه
تعداد کاراکترهای مجاز:1200