عصر ایران - رادیکالیسم (Radicalism) از کلمۀ "رادیکس" در زبان لاتینی آمده است، به معنای "ریشه". "رادیکال" صفتی است برای همۀ نظرها و روشهایی که خواهان دگرگونی بنیادی در نهادهای اجتماعی و سیاسی موجود هستند.
در واقع رادیکالها خواستار تغییرات ریشهایاند و یا برای ایجاد تغییر، به سراغ ریشههای وضع موجود میروند. معمولا انقلابیون، نیروهایی رادیکال هستند اما این به معنای رادیکالیست نبودن اصلاحطلبان نیست. نیروهای اصلاحطلب هم ممکن است دنبال تغییرات ریشهای باشند ولی این تغییرات را با سرعت کمتری پیگیری کنند. سرعت کمتر، گاه شانس تحقق را بیشتر میکند.
برخی "درخواست تغییرات فوری" را نیز جزو صفات نیروهای رادیکال به شمار آوردهاند، اما به نظر میرسد چنین توصیفی چندان دقیق نیست. مثلا کارل مارکس به عنوان یکی از رادیکالترین فیلسوفان تاریخ، معتقد بود جوامع ماقبل سرمایهداری، فاقد شرایط لازم برای گذار به سوسیالیسم هستند.
از نظر مارکس، مطالبۀ سوسیالیستی شدن جوامع فئودالی، مطالبهای زودهنگام و خام بود. او بر همین اساس سوسیالیسم علمی را از سوسیالیسم تخیلی تفکیک میکرد. در واقع سوسیالیسم علمی، بنا بر تعریف، به واقعیتها توجه داشت و یکی از واقعیتها این بود که تغییرات سوسیالیستی در هر جامعهای ممکن نیست.
رادیکالیسم میتواند سرشتی چپگرایانه یا راستگرایانه داشته باشد. در عرصههای سیاسی و ایدئولوژیک، معمولا کمونیستها و فاشیستها نیروهای رادیکال چپگرا و راستگرا قلمداد میشوند، سوسیالدموکراتها و لیبرالها نیز نیروهای غیررادیکال چپگرا و راستگرا در نظر گرفته میشوند.
صفت رادیکال همچنین برای هر نظر یا نظریهای در زمینۀ هنر یا دانش که با نظریات موجود به ستیزه برخیزد، به کار میرود. به این معنا، نظریۀ نسبیت عام اینشتین و یا نظریۀ کوانتوم، نظریاتی رادیکال در دنیای فیزیک بودهاند چراکه تغییرات ریشهای در این علم ایجاد کردهاند.
نظریات رادیکال در دنیای علم، معمولا منجر به فروریختن پارادایم علمی حاکم و شکلگیری یک پاراداریم جدید در آن علم میشوند.
رادیکالیسم در زبان فارسی به معنای "تندروی" نیز به کار میرود. بر این اساس، رادیکال نیز یعنی تندرو. این معنا در مجموع درست است چراکه فرد رادیکال کسی است که جلوتر از دیگران حرکت میکند و همفکرانش معمولا با تاخیر به مواضع او میرسند. فارغ از اینکه نظرات و مواضع چنین فردی چه باشد.
در انگلستان، نخستین بار چارلز جیمز فاکس، یکی از رهبران حزب لیبرال (ویگ)، اصطلاح رادیکالیسم را به کار برد. او لزوم "اصلاحات رادیکال" را اعلام کرد؛ درخواستی که مورد حمایت جان استوارت میل، فیلسوف لیبرالدموکراتِ عضو حزب "ویگ" نیز بود.
در انگلستان، بورژوازی لیبرال در برابر اشرافیت محافظهکار، نیرویی رادیکال بود اما نباید فراموش کرد که واژگان رادیکال و رادیکالیسم نیز، مثل بسیاری از مفاهیم علوم انسانی، مفاهیمی نسبی و مهآلودند و مصادیق متغیری دارند.
مثلا سوسیالیستها در انگلستان، در قیاس با لیبرالها، نیروهایی رادیکالتر محسوب میشدند و خواستههایشان فاصلۀ بیشتری از منافع و علائق اشرافیت محافظهکار داشت. در واقع لیبرالها که در برابر اشراف "رادیکال" بودند، در برابر سوسیالیستها محافظهکار میشدند.
به همین دلیل جان استوارت میل از اصلاحات رادیکال دفاع میکرد و با این مدافعه، در واقع از لیبرالهای دست راستی، که به طبقۀ اشراف نزدیک بودند، فاصله گرفت و لیبرالیسم چپ را در برابر لیبرالیسم راست پدید آورد.
برخی معتقدند در رادیکالیسم، مفهوم "پیشرفت" نیز مستتر است. یعنی رادیکالها یا تندروها، جلوتر از میانهروها هستند و میانهروها حتی اگر اساسا با تندروها موافق باشند، با سرعت کمتری به سمت اهداف مترقی حرکت میکنند. بنابراین مرتجعان را نمیتوان رادیکال دانست؛ هر چقدر هم که در ارتجاع یا میلشان برای بازگشت به گذشته، انقلابی و تندرو باشند.
اما این تلقی حاوی ارزشگذاری است و عنوان "رادیکالیسم" را به شرط "ترقیگرایی" به گروههای سیاسی و اجتماعی تقدیم میکند. ریشۀ این تلقی از رادیکالیسم، تا حد زیادی به جدال رادیکالهای سدههای هجدهم و نوزدهم اروپا با محافظهکاران آن زمان بازمیگردد. یعنی تقابل لیبرالها و سوسیالیستها و آنارشیستها با طبقات اشرافی فرانسه و انگلستان و آلمان و یکی دو کشور اروپایی دیگر.
اما با توجه به اینکه در قرن بیستم، فاشیسم یا راست افراطی نیز به عنوان یک جریان رادیکال ظهور کرد، پیوند زدن رادیکالیسم به ترقیخواهی زیر سؤال رفت. ظهور نیروهای رادیکال در جهان سوم نیز، که از یکسو استعمارستیز بودند و از سوی دیگر مرتجع، دلیل مضاعفی است برای مستتر ندانستن ترقیخواهی در رادیکالیسم.
رادیکالها غالبا نظر مساعدی نسبت به "انتخابات" ندارند. در بهترین حالت، انتخابات را نهادی نسبتا قابل استفاده اما به شدت ناکافی برای تغییرات سیاسی و اجتماعی مد نظرشان میدانند. به همین دلیل، هر گاه مردمِ خواهانِ تغییرات سیاسی و اجتماعی حضور پررنگ و مکرری در خیابانها داشته باشند، یعنی "عصر رادیکالیسم" فرا رسیده است و شانس رادیکالها برای رقم زدن "تاریخ" بیشتر شده است.