عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ابلاغیه یا اصلاحیهای به رئیس انجمن علمی پزشکی حقوقی ایران خواسته است به جای کلمات «پریود» و «قاعدگی» از واژۀ «ماهینگی» استفاده شود. فرهنگستان البته واژۀ «دشتان» را نیز مناسب دانسته است. (نامه جنبه دستوری ندارد و به بحثهای تخصصی هم توجه نشان داده است).
«دشتان» را اول بار خانم شهلا زرلکی پژوهشگر ادبیات و واژهشناس به کار برده و در توضیح آن گفته بود دشتان را در «اَوِستا» یافته اما پیداست که ماهینگی در دهان بهتر میچرخد و فهمِ معنیِ آن آسانتر است.
با این حال برخی رسانهها و فعالان فرهنگی به جای استقبال به تمسخر روی آورده یا در عنوان خبر علامت تعجب گذاشتهاند. در نگاه این اشخاص هر معادلسازی لطیفۀ «کشلقمه» به جای «پیتزا» را فرایاد میآورد. در حالی که ساختۀ فرهنگستان نبود بلکه تراوش ذهن خلاق نویسنده یک فیلمنامه بود و تازه آن هم قشنگ است. مگر نمیگوییم کشمکش یا کشاکش. چرا نگوییم کشلقمه؟!
مخالفتها یا تمسخرها یا جدی نگرفتنها دلایل مختلفی دارد:
1. در هر اتفاقی عدهای میگویند مگر مشکل اصلی ما این است؟ با این نگاه هر کاری عبث و هجو است. چه مسابقۀ فوتبال باشد چه واژهگزینی. در حالی که زندگی متنوع است. بله. در تخصیص بودجه باید اولویت قایل شد و مثلا ارز دارو ارجح است. اما از بام تا شام نمیتوان تنها به قیمت مرغ و تخممرغ و سررسید وعدههای آقای رییسی اندیشید چون موج سنگین گذر زمان میگذرد.
2. برخی تصور میکنند این واژهها را شخص غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی میسازد و چون به لحاظ سیاسی با او مشکل دارند و مجلس یکدست و بیکیفیت کنونی را دستپخت او میدانند قضاوت درباره واژهها را هم با نگاه سیاسی درمیآمیزند.
این در حالی است که آقای حداد لیسانس فیزیک و دکتر فلسفه است و اگرچه اهل قلم و نوشتن است اما واژهگزینی کاری بسیار تخصصی است. مصوبه اخیر را هم خانم نسرین پرویزی ابلاغ کرده نه حداد عادل. پس این بهانه باطل است. بهترین گواه نیز همین متن از نویسنده این سطور که منتقد رویکرد سیاسی آقای حداد است اما فرهنگستان را نیکو میداند.
3. بعضی از اهل رسانه میگویند چون کلمه جا افتاده است واژۀ تازه به ارتباطات لطمه میزند. اما خودشان کلماتی مانند "یارانه" را به وفور به کار میبرند. در حالی که قبلتر گفته می شد "سوبسید" و حتی "سوبسیت"! در فوتبال نسلهای پیش از کلماتی چون گلر استفاده میکردند اما بچههای امروز میگویند دروازهبان. قدیمیها هموز میگویند "بک" و امروزیها مدافع.
اینها همه واژههای تازه است و اتفاقا رسانه است که جا میاندازد یا باید جا بیندازد. کما این که اگر قرار بر توزیع "کالابرگ" باشد هم این اصطلاح جا میافتد. در دهه 60 اما میگفتند "کوپِن" یا "کوپُن".
4.از فرهنگستان انتقاد میشد چرا نسبت به واژههای عربی حساس نیست و تنها فرنگیها را تغییر میدهند. در حالی که فرهنگستان رضاشاه به قصد پارسیسازی ایجاد شد و شهرداری به جای بلدیه/ دادگستری به جای عدلیه/ شهربانی به جای نظمیه حاصل همین دوران است. (جالب است بدانید وقتی واژۀ پرونده ساخته شد تمسخر میکردند که به دوسیه بگوییم پرونده؟ چند نفر امروز معنی دوسیه را میدانند؟!) قاعدگی اما فرنگی نیست و معادل آن هم پارسی است. این را دیگر چرا نباید برتافت؟
5. این که فرهنگستان زبان و ادب فارسی در جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت فقیهان معادل مثبتی برای قاعدگی میسازد درخور ستایش است نه سرزنش. چون قاعدگی زن در فرهنگ مذهبی بار مثبت ندارد ونگاه طبیعی به آن از دستاوردهای جهان مدرن است.
در قرآن کریم در سوره بقره آیه 222 آمده «دربارۀ گرفتاری ماهانۀ زنان میپرسند. بگو: " یک نوع پلیدیِ رنجآور است." در این دوره از همبستری با زنان کناره بگیرید. به آنها نزدیک نشوید و چون پاک شدند آنسان که احکام خداوند ایجاب میکند با آنها آمیزش کنید. همانا خداوند توبهکنندگان و پاکیزهکاران را دوست میدارد.» - [ترجمۀ خانم دکتر طاهرۀ صفارزاده]
پس مطابق فرهنگ مذهبی به جای ماهینگی باید آلودگی و رنج یا مطابق ترجمۀ بالا " پلیدی رنجآور" میگذاشتند اما این کار را نکردند و با نگاه امروزین ماهینگی را ابداع کردند و چه بسا اگر فرهنگستان، شورای نگهبان داشت با شرع تطبیق نمیداد و آن را رد میکرد.
قرآن البته به جنبه بهداشتی قضیه توجه داشته و در آن زمان جز این نمیشد توضیح داد ولی با نگاه سنتی همان معادل باید به کار میرفت نه ماهینگی که در آن شباهت به ماه هم مستتر است و زن به خاطر یک رخداد طبیعی تکریم شده نه تحقیر. این جای سرزنش و تعجب دارد؟ وقتی مذهبیها سکوت کردهاند یا رییس فرهنگستان که همه از ارتباطات او آگاهاند مُهر تایید زده صدای روشنفکران سکولار باید دربیاید؟!
6. باورتان میشود وقتی فرهنگستان واژههای دانشگاه، ارتش، پدافند و دادگستری و خود واژۀ واژه را ساخت (5 واژهای که اکنون بسیار رایج و مفهوم و آشناست) 5 شخصیت بسیار مشهور و بسیار معتبر از درِ مخالفت وارد شدند و حتی به ریشخند گرفتند؟ آن 5 شخصیت ادبی و فرهنگی و تاریخی اکنون درگذشتهاند اما 5 واژه و یکی خودِ واژۀ واژه بر زبان همگان است.
آن 5 نفر اینها بودند: عباس اقبال (دربارۀ دانشگاه)، سید حسن تقیزاده ( دربارۀ واژۀ واژه)، دکتر خسرو فرشیدورد ( ارتش)، دکتر سیدجعفر شهیدی (پدافند) و عبدالله مستوفی هم دربارۀ دادگستری. پس مخالفتهای اولیه مسبوق به سابقه است و تازگی ندارد.
نویسنده این سطور هم بر ساخت برخی کلمات مانند پیام کوتاه به جای اساماس نقد داشت و دیدیم آنچه دکتر کزازی به تنهایی ساخت (پیامک) رایج شد و این گزاره هم که قبل از رواج بهتر است ساخته شود درست است مانند ماهواره. اما در مورد «قاعدگی» تنها بحث کلمه نیست. یک فرهنگ است و از این منظر هم باید ستود.
کما اینکه در جوامع امروز نگاه به «یائسگی» هم تغییر کرده زیرا زن تنها با باروری، داوری نمیشود تا از 50 یا پنجاهوچند سال به بالا که احتمال باروری او کمتر و کمتر و منتفی میشود انگ یأس و نومیدی بر زنانی بنشیند که بر خلاف گذشته پیر به حساب نمیآیند و به عکس اتفاقا یکی از هراسهای لذت از رابطۀ سالم و مشروع که فرزند ناخواسته است زدوده شده و به خاطر همین به جای یائسگی هم کلمه فرنگی به کار میرود و حالا به سادگی میشود گفت بیماهینگی.
بله. کلمه در رمان و شعر میشکوفد. واژهای که در شعر احمدرضا احمدیِ تازه از دست رفته یا شاملو بنشیند (کلماتی چون سمضربه) طبیعیتر است تا با بخشنامههای دستوری اما "قاعدگی" به دلایل پیشگفته حکایت جدایی دارد و ابتکار فرهنگستان، ستودنی است.
ولی اینکه از بین این همه ترجمه دقیق، ترجمه صفارزاده را انتخاب کردید، اصلاً کار درستی نیست. اینکه ایشان این طور نرجمه کرده، نشانۀ بی سوادی ایشان است و اینکه اصلا شرایط لازم برای ترجمه قرآن را نداشته است.
حالا شما توجیه می کنید که او زن است، مدافع زنان است و.....
هم اصل استناد آقای خدیر به این ترجمه و هم توجیهات بعدی، همگی مایۀ تأسف و تعجب است.
کلام خداست؛ نمی شود که به دلخواه خودمان و برای جا انداختن مطلبی که مد نظر ماست، آن را ترجمه کنیم. این کار نوعی «تحریف معنوی» است و متأسفم که شما هم از آن دفاع کردید.
من به جای شما بودم، مقاله را بازنویسی می کردم و ترجمه صفارزاده را حذف می کردم یا دست کم، از آن فقط به عنوان دیدگاه یک مترجم استفاده می کردم و ترجمه های دیگر را هم می آوردم.
اطفای حریق همان آتش نشانی است. کان لم یکن هم معنی متفاوتی در فارسی پیدا کرده که با اصل عبارت فاصله دارد.
کان لم یکن در لغت یعنی بود آنچه بود اما به عبارتی حقوقی تبدیل شده و در معاملات به کار می رود و یه خاطر همین یافتن معادل برای آن دشوار است. چون مفهوم خاص حقوقی به معنی ملغا شدن بر آن مترتب است. ( ملغی شدن).
این معانی را بسته به موردش میتواند داشته باشد:
آزار، دردسر، مشقت، رنج
خود واژه هم که همریشه «اذیت» است.
در مجموع، در این آیه به نظرم واژه «مشقت» به مفهوم اصلی نزدیک تر است؛ اگر خودش واژه پارسی نیست.
اسقاط کافه خیارات الخیار غبن و التدلیس
"جلوگیری از خودبزرگ بینی و خوشیفتگی ایرانیان"
تبعات این احساس، بسیار بزرگ و خسارت بار هست.
ترجیحم اینه که مردم بیشتر بتونند با بقبه دنیا ارتباط بگیرند.
فکر کن همسر رئیسی تو ونزوئلا قدمت آمریکا و ایران رو مقایسه کرده،
یا جواد خیابانی تو گزارش فوتبال قدمت عراق 100 ساله رو در مقابل ایران مسخره میکنه. میتونی حتی رد پاش رو در سیاست کلی خارجی ببینی
این عدم توانایی درک دنیای امروز، بخاطر خود بزرگ بینی و خود جدا بینی از بقیه دنیاست
اصلا همین کلمه "بیگانه" که استفاده کردید، بار منفی زیادی داره چون بجای خارجی استفاده کردید.
اما بیگانه به معنی غریب هم هست.
قاعدگی یا پیتزا برای شما واژه غریبی هست؟
یا کاملا خودی و آشناست؟
این کار دیگه نمیشه جایگزین کردن کلمات غریب با آشنا.
میشه مبارزه با ارتباط گرفتن
آخه مگه در اسم گذاری کسی دعوا داره؟ واقعا وضعیت نویسندگی بی در و پیکره که هر چیزی رو مینویسیم
ترجمهای انجام ندادهایم. بلکه عین ترجمه خانم دکتر صفار زاده را نقل کردیم. دلیل انتخاب ترجمه خانم صفار زاده هم این بود که ایشان خانم است و هوای خانمها را دارد و حتی در ترجمه آیه مشهور "الرجال قوامون علی النسا" قوامون را به پیشکار برگردانده است.
بله. در ترجمه های دیگر رنج و اذیتکننده آمده نه پلیدی رنج آور اما در مجموع نگاه به آن به عنوان پدیدهای منفی است و همان طور که توضیح داده شده به قصد هشدار به مردان است تا در این چند روز خاص فاصله بگیرند.
نگاه به زندگی مدرن نکنید که روابط زناشویی به دلایل مختلف سرد شده. در حجاز آن زمان به خاطر جغرافیا میل جنسی در مردان بسیار شدید بوده و در ایام قاعدگی هم دست برنمیداشتند و در واقع این آیه هم در صیانت از زنان است.
فقط تعداد دفعاتی که ار فعل ستودن و مشتقاتش استفاده شده زیاده
در ضمن تصور میکنم با توجه به آثار استاد جلال ستاری، دشتان بیشتر به معنای اولین ماهینگی باشه
مگه تلویزیون تلفن موبایل و واژه های کاملا مصطلح که بومی شده رو باید تغییر داد ؟ فارسی سازی خوبه ولی نه به قیمت مواجهه با کلمات عام و مفهومی که ماهیتا بومی شده هستند
در پریود و دشتان وجود ناراحتی وارد تکرار شونده برای بانوان و ضرورت در نظر گرفتن این موضوع مستتر است
ولی ماهانگی و ماهینگی دلالت بر یک واقعه عادی ماهانه است که گویی مثل چرخش خورشید و ماه است
بی جهت با فرهنگ و ادبیات مفهومی شایع به دلایل سیاسی بازی نکنیم
دوش، ماشین، کابل، گاز، نفت، بنزین، گازوئیل، جت، موبایل، مترو، اتوبان، موتور سیکلت، پلیس، تلفن، تلویزیون، اینترنت، ماکارونی، چای، قهوه، لاستیک، آچار، آمپول، کپی، کامپیوتر، پرینتر، دکتر (که این روزها فراوان داریم....)، رادیو، کولر، شوفاژ، پمپ، کلت، توپ، فوتبال، والیبال، بسکتبال، جودو، کاراته، ویزا، دلار، یورو، پلاستیک، ژنراتور و بسیاری از کلمات عربی در حقوق و قوانین و اسناد و احکام دادگستری از این وارداتی ها هستند...... اوکی؟ مرسی!
ولی واژه چرخبال واژه نامسمایی بود و هیچ وقت هم کسی به هلیکوپتر نمیگوید چرخ بال
نام مک دونالد با چند میلیون دلار از برادران مک دونالد خریداری شد صرفا به خاطر اینکه اسمش راحت بر زبانها میچرخید و جذاب بود
و بخش بزرگ موفقیت این برند هم اسمش است
در همین داخل کشور کلی سایت فروش اجناس دسته دوم داشتیم ولی دیوار بابت مسخره بودن اسمش جا افتاد
میگفتن برو بزن تو دیوار !
و سوالی که پیش می اید که مگر روزی چند واژه میسازند که سالی چند واژه اعلام میشود که خیلیهای انها جا نمی افتد
به هر شخصی حقوق ماهیانه بدهید و بگویید از صبح تا شب بنشین و فقط به فلان واژه جایگزین فکر کن قطعا واژه گان بهتری میتواند بسازد.
گاهی در یک اهنگ خواننده کلمه ای را برای اولین بار به کار میبرد که سالها در فرهنگ ما استفاده میشود
حتما قرار نیست معنی یک چیز در واژه ان نهفته باشد که مثلا بگوییم ماهینگی که یعنی ماهانه برای ماده ها اتفاق می افتد
چه ایرادی دارد واژه ای باشد که هیچ ربطی به این قضیه نداشته باشد ؟
در برخی شهرها همین الان عادتی یا عادت ماهیانه میگویند یا قاعدگی
پریود بین جوانان شهری رایجتر است
در خصوص کلمات عربی که گفتید گاهی کلماتی که ما معرب کرده ایم در هیچ کشور عربی وجود ندارد
ما از کلمه خروج و ورود استفاده میکنیم و میگوییم عربی است
ولی مخرج و مدخل رایج است و هیچ جای هیچ شهر عربی خروج نمیبینید
یا استعمال دخانیات ممنوع
ممنوع التدخین است و چیزی به اسم دخانیات ندارند
نمی پرستیم. برای این که فرزندان مان از کسالت صدا و سیما به ابتذال برخی شبکههای ماهوارهای پناه نبرند شبکه نمایش خانگی را گزینه مناسبی برای سرگرمی میدانیم. بین صفر و صد اعداد فراوان دیگری هم هست. نگرانی این است که شبکه نمایش خانگی را اگر به صدا و سیما بسپارند مخاطبان آن هم ریزش کند. اینها پرستش است؟!
در متن آمده این نوع مواجهه با واژگان تازه سابقه دارد. وقتی کلمه پرونده به جای دوسیه ساخته شد اسباب تمسخر بود اما حالا به عکس شده و کسی نیست که معنی پرونده را نداند یا دوسیه به کار ببرد. در افغانستان نمی گویند دانشگاه چون فرهنگستانی نبود این واژه را بسازد اما ببینید با کلمه دانش چند واژه ساخته شده: دانشگاه، دانشجو، دانشکده، دانشنامه، دانشیار، دانشمند، دانشور، دانش سرا، دانش پژوه....
اشاره شد که در آغاز صادق هدایت هم سخره می کرد اما بسیاری از همان واژه ها رایج شده. نقش رسانه ها مهم است. تا قبل از برنامه رامبد جوان کلمه خندوانه نداشتیم اما به شیوه پرویز شاپور خنده و هندوانه را با هم امیخت و شد خندوانه!
نویسنده هم به پارسی سره باور ندارد. بسیاری از کلمات عربی در فارسی جامه پارسی پوشیده اند و معنی یا تلفظ دیگر دارند. مثل انقلاب و سلام و تحکیم. اگر پارسی گرایی افراطی صورت بگیرد در فهم متون کلاسیک دچار مشکل میشویم. در متن گفته شده کسانی که از فرهنگستان انتقاد می کردند چرا عربی ها را برنمیگرداند...
در باره پارسی نویسی البته وقتی میتوان به جا ظلم نوشت ستم آیا ستم بهتر نیست تا ظلم که کودک نوآموز ما نمیداند با ظ بنویسد یا ز یا ذ یا ض؟
گناه ما چیه به ترمینال عادت کردیم و پایانه به زبونمون نمیچرخه
بنویسید پا به توپ
یه کم از منفی بافی یا بهتر بگویم نگارش مغرضانه و منفی بیرون بیا
از ترجمه خانم صفارزاده استفاده شده. در پاسخ دیگری توضیح دادیم.