عصر ایران - خویشاوندسالاری یا نپوتیزم (Nepotism) اصطلاحی است که از واژۀ ایتالیایی Nepotismo به معنای "هواداری از پسرعموها" نشأت گرفته. ریشههای قدیمیتر این کلمه عبارتند از واژگان لاتینی Nepos و Nepotis به معنای "نوه".
در ادبیات سیاسی، اصطلاح نپوتیزم به معنای به کار گماشتن خویشان در مشاغل عمومی و مقامات سیاسی و اقتصادی و ... است و یا دادن امتیازات دیگری به آنها و در مجموع، پشتیبانی و حمایت از اقوام و بستگان بویژه در اعطای پستهای سیاسی به آنان.
Nepotism را خویشاوندگماری، خویشاوندپروری و پارتیبازی هم ترجمه کردهاند. خویشاوندسالاری متضمن رذائل سیاسی متعددی است که اهم آنها عبارتند از: تبعیض، رانتخواری، بیاعتنایی به تخصص، ترجیح تعهد به تخصص، فساد مالی و فساد سیاسی.
افراد صاحبمقامی که به خویشاوندگماری گرایش دارند، یکی از دلایلشان برای توجیه این نحوۀ مدیریت این است که خویشاوندانشان به آنها متعهدند و این وفاداری شخصی را لازمۀ مدیریت بهتر حوزۀ تحت امرشان میدانند.
اما از آنجا که خویشاوندسالاری با تبعیض و رانتخواری پیوند عمیقی دارد، مدیرانِ خویشاوندگمار غالبا ناچار میشوند فساد خویشاوندان منصوب خودشان را لاپوشانی کنند چراکه آشکار شدن این موضوع، مایۀ سرشکستگی و بدنامی مضاعف برای چنین مدیرانی است.
در واقع به جای اینکه خویشاوندِ رانتخوار به آن مدیر وفاداری شخصی داشته باشد، آن مدیر به خویشاوند منصوب خودش وفاداری شخصی پیدا میکند و فساد او را نادیده میگیرد.
انحصار منابع و امکانات و امتیازات در دست یک حلقۀ محدود نیز یکی دیگر از دلایل خویشاوندسالاری است. در واقع تقسیم افراد جامعه به دو گروه "خودی" و "غیرخودی"، راهگشای خویشاوندسالاری است. اگر قرار است خودیها موقعیت بهتری نسبت به غیرخودیها داشته باشند، در بین خودیها نیز خویشاوندان "خودیتر" محسوب میشوند و طبیعتا برای کسب مناصب سیاسی و مدیریتی، اولویت دارند.
در تاریخ سیاسی ایران اصطلاح "هزار فامیل" بیانگر نوعی خویشاوندسالاری است. البته هزار فامیل که در توصیف حکومت پهلوی به کار میرود، در واقع صد فامیل بودند که شناختهشدهترین آنها عبارت بودند از: فرمانفرماها، بختیاریها، قوامها، علمها، اعلمها، دولوها، پیرنیاها، اتابکیها، قراگوزلوها، اردلانها، زنگنهها، افشارها، عضدها، فیروزها، امینیها، متیندفتریها، هدایتها، بیاتها و ...
این صد فامیل مناصب اصلی قدرت سیاسی و اقتصادی را در حکومت پهلوی در اختیار داشتند.
در جوامع غیردموکراتیک، با پس زمینۀ سنتی، نخبگان حاکم معمولا با یکدیگر پیوندهای خانوادگی برقرار میکنند و این پیوندها خود زمینهساز رشد بیشتر خویشاوندسالاریاند و قدرت را در دست طبقۀ حاکم نگه میدارند. در واقع طبقۀ حاکم در چنین جوامعی، پیوندهای خانوادگی پرشمار و گستردهای دارند و "حلقۀ خودیها" را با این پیوندها گسترش میدهند.
ترجیح منافع ملی به منافع شخصیِ نامشروع، نتیجۀ مستقیم خویشاوندسالاری است. به همین دلیل در نظامهای سیاسی مبتنی بر خویشاوندسالاری، و یا نظامهایی که تدریجا به این رذیلت سیاسی آلوده میشوند، عامۀ مردم حکومت را از خودشان نمیدانند و هر وقت فرصت و امکانی نصیبشان شود، رفتاری انقلابی علیه حکومت بروز میدهند.
خویشاوندسالاری با سیستماتیک کردن محرومیتهای غیرخودیها، پتانسیل بالایی برای تولید نفرت هم دارد و معمولا خشم و نفرتی فراگیر را در لایههای پنهان جامعه ایجاد میکند. این خشم و نفرت، دیر یا زود آشکار میشود و معادلات سیاسی موجود را هم میزند.
خویشاوندسالاری در نظامهای سلطانی و پاتریمونیالیستی بیش از سایر نظامهای غیردموکراتیک وجود دارد. نظام سلطانی در واقع شکل مدرنتر نظام پاتریمونیالیستی است که در قرن بیستم در کوبا و فیلیپین و چندین کشور دیگر، نمود تام و تمامی پیدا کرد.