صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۷۹۸۴۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۴ - ۰۳ اسفند ۱۴۰۱ - 22 February 2023

سایه روشن ادبیات مهاجران

منوچهر - محمد شمیرانی

 صبح خواهد شد
و به این کاسه آب، آسمان هجرت خواهد کرد 
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره، با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را، سر یک مزرعه جدی نگرفت.
( سهراب سپهری )

هجرت و مهاجرت، واژه هایی هستند که در اشعار سهراب سپهری، فراوان دیده می شود و نشان از بی صبری او، برای یافتن مکانی بهتر برای زندگی کردن، فکر کردن و خلق کردن است.هر چند که او، منتظر تغییر فضا نمی ماند و هر کجا که بود نمی گذاشت هیچ چیز و هیچ کس، مانع از آفرینش هنری او شود.به همین دلیل بود که گفت :
هر کجا هستم باشم / آسمان مال من است / پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین / مال من است.

ادبیات مهاجرت

انسان، از روز ازل با هجرت و مهاجرت، ناآشنا نبوده است و هر چه، امکان سفر بیشتر و راحت تر شده است سخن از ترک وطن و ماوا گزیدن در دیاری دیگر نیز، افزون تر گشته است.

در تعریف ادبیات مهاجرت گفته اند بیان یک حالت از احساس مهاجر است و این بیان، بر اساس فضا و مکان و شخصیت های آن، شکل های متفاوتی پیدا می کند.شاید بتوان گفت ورود اصطلاح " ادبیات مهاجرت " به قاموس ادبیات سیاسی و فرهنگ های ملل مغرب زمین، محصول سال های پس از جنگ های جهانی اول و دوم می باشد.آوارگی، تبعید و جابجایی جغرافیایی مردم و به تبع آن، شاعران و نویسندگان از سرزمین مادری نیز، نتیجه همین جنگ ها بوده است.

از آن جا که مهاجرت، پدیده ای پیچیده و چندگانه است بازتاب مهم آن،  خود را در هنر مهاجران نشان می دهد.مهاجری که با ترک وطن، فرهنگ و آداب و رسوم خویش را هم، با خود  به سرزمین جدید برده است هر چه هم تلاش کند سایه فرهنگ سرزمین مادری را، تا همیشه در سرزمین تازه، با خود حمل خواهد کرد و اگر هم هنرمند باشد آفرینش هنری او، چیزی به جز فرهنگ مبدا و فرهنگ مقصد خواهد شد.
باید بپذیریم مهاجرت، باعث جدایی و فاصله و شکاف است ؛ شکاف میان دو دنیا، میان دیروز و امروز، میان زادگاه و سرزمین جدید.حتی اگر بگوئیم در عصر ارتباطات، مهاجرت و تبعید، نفی مطلق ارتباطات نیست ولی به هر حال، ضعیف کننده آن خواهد بود و آدمی را، در مسیر گذشت زمان، از اصل و سرچشمه اش، دور و دورتر خواهد کرد.

مهاجرت ایرانیان

در طول تاریخ، ایران و ایرانیان، مهاجرت های گوناگونی را شاهد بوده اند.در قرن اول هجری و پس از حمله اعراب، گروهی از ایرانیان - به خصوص زرتشتیان - به کشورهای هندوستان و چین مهاجرت کردند.در قرن هفتم هجری و پس از حمله مغول به ایران نیز، گروه هایی از ایرانیان به هندوستان و آسیای صغیر و روم رفتند.

در قرن دهم و یازدهم هجری و پس از روی کار آمدن سلسله صفویه در ایران، مهاجرت دیگری - که بیشتر مهاجران را، ادیبان و شاعران تشکیل می داد - به هندوستان صورت پذیرفت. پس از انقلاب مشروطه و تا سال ۵۷ و پس از آن نیز،تعداد زیادی از ایرانیان، به اروپا و آمریکا مهاجرت کردند.

هر چند، بنا به روایت های اسطوره ای و مذهبی، سکه نخستین مهاجرت انسانی را به نام " آدم و حوا " زده اند که به دلیل خطایی که مرتکب شدند خداوند، آنان را از بهشت به زمین فرستاد ولی نزدیک ترین اثر ادبی فارسی به ادبیات مهاجرت را، باید اشعار و سفرنامه ناصرخسرو دانست.

مهاجرت گسترده هنرمندان و شاعران ایرانی به هند در دوره صفویه و حمایت از آنان در آنجا، موجب پدید آمدن مکتب های نوین هنری در هند شد.تاثیر این مهاجرت، به اندازه ای زیاد بود که زبان فارسی، نزدیک به ۹ قرن زبان رسمی دربار پادشاهان هندوستان به شمار می رفت.ایجاد و گسترش سبک هندی در قالب شعر را، می توان از ثمرات همین حضور و نفوذ هنرمندان ایرانی در هندوستان دانست و صائب و کلیم و بیدل دهلوی را، از چهره های به نام طرفدار این سبک نام برد.البته، شعرهای بسیاری از سهراب سپهری را نیز باید جزو همین سبک برشمرد.

در دوره مشروطه هم، با ترک برداشتن ساختار استبداد و تک گویی حاکمان، فضای پرسشگری جامعه و هنرمندان شکل گرفت." سفرنامه حاج سیاح "، که حاصل سفر های ۱۸ ساله او به کشورهای مختلف آسیا، اروپا و آمریکا بود و پس از آن، " سیاحت نامه ابراهیم بیگ " نوشته زین العابدین مراغه ای، با تاثیر اجتماعی فراوان و " کتاب احمد " عبدالرحیم طالبوف را می توان از آثار نویسندگان مهاجر این دوره دانست.

در دوران پس از مشروطه، محمد علی جمال زاده که در فکر تکمیل انقلاب سیاسی مشروطه، با یک انقلاب ادبی بود پس از آشنایی با ادبیات جدید اروپا، اولین داستان های کوتاه فارسی را پدید آورد.چهره بارز دیگر این دوران، که متاثر از ادبیات شرق و غرب بود " صادق هدایت " است که چند سالی را در هندوستان گذراند و برخی آثارش را هم در آن جا به چاپ رساند.

اما به تعبیر ابراهیم گلستان، هر چند جهانی می اندیشید ولی پایش، در جغرافیای ایران گیر کرده بود.

از دیگرانی که مهاجرت کردند و نشانی از هجرت، در آثارشان دیده می شود می توان به احمد شاملو اشاره کرد که دفتر شعر " ترانه های کوچک غربت "، حاصل دوره هجران و اقامت او در خارج از کشور است.او در بخشی از یک شعر خود سرود :

بگذار سرزمینم را / زیر پای خود احساس کنم / و صدای رویش خود را بشنوم.

فریدون مشیری هم که تا پایان عمر، نخواست رخت هجرت بر تن کند در سال ۱۳۵۲، در پاسخ به دوستی که او را تشویق به رفتن می کرد گفت :

من اینجا، ریشه در خاکم / من اینجا، عاشق این خاک از آلودگی پاکم / من اینجا، تا نفس باقی است می مانم / من از اینجا، چه می خواهم نمی دانم !

رشد یا افول 

هنرمندی که مهاجرت می کند به یقین، انسانی اندیشمند و خلاق است و می توان گفت هر هنرمندی که از کشور خارج می شود، به هیچ طریق و وسیله ای، نمی توان جای خالی او را پر کرد.طبیعی است که او باید بتواند در شرایطی معمول، مکنونات درونی خویش را، در قالب هنر مورد نظرش به جامعه عرضه کند و اگر چنین نباشد راهی دیاری خواهد شد که این امکان، برایش فراهم باشد.

اگر بخواهیم ادبیات مهاجرت را آسیب شناسی کنیم یک وجه آن، دوری از ریشه ها و نبودن در زمین و خاک خود است که کم کم، باعث فراموش شدن بخشی از فرهنگ نویسنده می شود.هر چند در دهه های اخیر و به مدد گسترش تکنولوژی و ارتباطات، این آسیب کم رنگ تر شده است و هنرمندان، راحت تر می توانند با فضای هنری سرزمین خویش ارتباط برقرار کنند.

قابل ذکر است برخی، دوری از سرزمین مادری و تابو ( تحریم اجتماعی یک عمل یا یک کلمه ) های آن را، عامل مهمی برای خلق آثار هنری بدون دغدغه از ممیزی و سانسور می دانند و گروهی نیز، نویسندگان و شاعران و هنرمندانی را نام می برند که در کشور، آثار برجسته فراوانی خلق کردند.ولی نفس کشیدن در هوایی دور از وطن،بر فعالیت هنری آنان تاثیر گذاشت و نتوانستند اثر هنری قابل توجهی خلق کرده و به جامعه عرضه نمایند و شاید هم به تعبیری، چشمه آفرینش هنری آنان، پس از مهاجرت خشکیده است !

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200