عصر ایران- در ویدیویی که خانم دکتر
امیرخانلو از گفتوگویی تازه با دکتر
شفیعی کدکنی منتشر کرده از استاد میخواهد نصیحتی کنند و این بیت حافظ را میخوانند:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند/ بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم.
استاد نازنین بلافاصله با شتاب و هیجان میافزاید: «قدر وقتتان را بدانید. با خودتان مسابقه بدهید. مسابقه بالا بردن میزان یادگیری. فرض کنید میخواهید زبان انگلیسی یاد بگیرید یا آلمانی. روز اول دو کلمه، روز سوم 5 کلمه و بیشتر و بیشتر . نیاز به کنترل دیگری نیست. وجدانتان را داور قرار دهید که کم کار کرده اید یا زیاد».
براین اساس میتوان گفت
علی دهباشی با شتاب و سرعتی که به برگزاری
نشستهای بخارا بخشیده انگار با خود مسابقه گذاشته که از هفتهای یک نوبت به هر روز رسانده است!
در همین هفته نگاه کنید چند نشست فرهنگی و چه برنامههایی برگزار کرده است:
روز شنبه ( 29 بهمن) نشست «من حالا یک مخاطبم» با سخنرانی اسماعیل میرفخرایی که تجربیات 6 دهه کار رسانهای در رادیو و تلویزیون را با مشتاقان در میان گذاشت. کیفیت برنامه آن قدر بالا بود و در روز تعطیل هم برگزار شد که میپنداشتی نشست بعدی هفتۀ آینده خواهد بود اما نه! برگزار کننده به توصیۀ دکتر شفیعی با خود مسابقه گذاشته و نمیخواهد عقب بماند و انگار با زمان دارد کُشتی میگیرد!
نشست بعدی برای فردای آن یعنی کمتر از 24 ساعت بعد - روز یکشنبه 30 بهمن- در خانۀ اندیشمندان علوم انسانی با موضوع تازه و ناب «کنشگران مرزی» برنامهریزی شده بود و قرار بود چهرههایی چون هادی خانیکی، داریوش رحمانیان، محمد فاضلی، مقصود فراستخواه و البته محسن رنانی در این باره سخن بگویند که چگونه میتوان در فاصلۀ بین محدودیتهای ساختاری امکانهای تازه کشف یا خلق کرد و قرار بود به این بهانه آیین رونمایی از کتابی با همین عنوان «کنشگران مرزی» نوشته دکتر فراستخواه رونمایی شود اما اندکی مانده به برنامه اعلام شد لغو شده است و هر که دربارۀ چرایی آن حدسی زد و همان حدس شما درست است!
باری، دوشنبه هم آمد و برنامه ای به مناسبت کتاب «ما هماهنگ شدهایم» که شرحی است از نوع زندگی زیر نظر حکومت چین و در اتفاقی نادر و قابل تأمل نام مترجم کتاب هم «حصیر چین» است که توضیحات بسیار جالبی ارایه داد و سخنان او و خانم سودابه قیصری و البته سرگه بارسقیان روزنامهنگار خوش قریحه و حرفهای ایرانی چنان بود که حس میکردی سفری کوتاه به چین انجام دادهای زیر نظارت انبوهی از دوربینها.
شفیعی کدکنی اما گفته است مسابقه بگذارید با خودتان. پس امروز هم برنامه دارند: سه شنبه دوم اسفند در بنیاد لاجوردی و دیدار و گفتوگو با ارشد طهماسبی از چهرههای باشکوه موسیقی ایرانی که سال 1360 به گروه چاووش پیوست و زیر نظر استادانی چون لطفی و علیزاده کار کرد.
بله، چهارشنبه هم میخواهد جایی دیگر به بهانه انتشار مجموعه آثار ژول ورن به وی بپردازد چرا که مجموعه کامل و بدون خلاصه سازی و تغییر ترجمه شده و این بار دهباشی به اتفاق چند شخصیت پژوهش گر و آشنا با ژول ورن به شهر کتاب الهیه می روند و اگر فکر می کنید دو روز آخر هفته وقت استراحت است نه، پنجشنبه و جمعه هم خارج از تهران و به گمانم در خراسان برنامه دارند.
آدم از خود میپرسد: آخر مگر میشود؟ مگر داریم؟ بله داریم! این هم نمونهاش. البته بزرگان ادب و هنر و فلسفه و عرصههای دیگر نیز به دعوت های او نه نمیگویند و میزبانی بدون میهمانی و شرکتکننده شدنی نیست ولی همتی باید. منتها کار از همت گذشته و به مسابقه رسیده است. نمیدانم با خودش مسابقه میدهد یا دارد با زمان کُشتی میگیرد.
همۀ وجوه ماجرا افتخارآمیز است و تنها یک بخش نگرانکننده در آن نهفته است. نمیخواهم بگویم چرا نهادهای بودجه دار و در واقع بودجهخوار این قدر کار نمیکنند که از دستگاه های رسمی کار دلی برنمیخیزد. وجه نگرانکننده به بیماری تنفسی دهباشی مربوط است و ریههایی که با او همکاری نمیکنند و یک لحظه آدم نگران میشود که نکند بحث مسابقه دادن نباشد و خیال میکند وقت تنگ است. در حالی که هیچ یک از ما وقت زیادی نداریم. تفاوت من نویسندۀ این سطور با او اما در این است که به توصیه دکتر شفیعی کدکنی عمل کرده و با خود مسابقه گذاشته و من نه. مسابقه اگر نمی دهیم اما راوی مسابقه دهنده که میتوانیم باشیم. نمیتوانیم؟ / م.خ
بسيار عالي و يادگيرنده
اول : قدداني از شخصيت جناب علي دهباشي كه تمام وقت و با كيفيت درخدمت توسعه فرهنگ و معرفي بزرگان فرهنگ و هنر وادبيات كشور به جامعه است .
دوم : معرفي كتاب ها و آثار انديشيده شده بزرگان ، نخبه ها و سرمايه هاي انساني و... كشورمان ايران
سوم : ايجاد نهادو كانون مردم نهاد كم هزينه و پرثمر نوعي انديشه كده و مركز مبادله تفكر و تجربه و ...
چهارم : جمع آوري و حفظ آثار و تجربيات بزرگان وانديشه ورزان ايراني
پنجم : ....
سلامت وشاد و موفق باشيد
به خصوص که هیچ مانعی هم سر راه نیست و همه مسافران خوشحال هستند ، هر کس هم که ناراحت است می تواند از قطار پیاده شود و پیاده شده ها اگر شانس داشته باشند و پول می توانند بلیط هواپیما بخرند و با پروازی یک طرفه تا می توانند از این قطار دور شوند