صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۷۹۶۹۱
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۱ - ۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - 21 February 2023
یک چهره- یک روایت

صلاح زواوی؛ فلسطینی ایرانی ولی کمتر از مقامات ایرانی، فلسطینی

صلاح زواوی در واقع گیر افتاده بود و ایران هم با او رودربایستی داشت. سفیر دولت و سازمانی باشی که با مریم رجوی ملاقات می‌کند و همچنان به چشم دوست به تو نگاه شود؟

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سفیری که دی ماه پارسال پس از قریب 40 سال جای خود را به دخترش داد، دیروز در تهران درگذشت. او صلاح زواوی بود؛ دومین سفیر فلسطین در ایران که این گونه هم قابل توصیف است:  از هر فلسطینی دیگر ایرانی‌تر و ایران‌دوست‌تر اما از مقامات جمهوری اسلامی کمتر فلسطینی!


  اگر این گزاره، پاردوکسیکال یا متناقض‌نما به نظر می‌رسد به این خاطر است که در میان گروه‌های فلسطینی، ایران بیشتر از حماس و جهاداسلامی حمایت می‌کند و اولی به تعبیری هووی سازمان آزادی‌بخش فلسطین است که پس از توافق با اسراییل در رام‌الله دولت تشکیل داد ولی در ایران همچنان "تشکیلات خودگردان" خوانده می‌شود.


  پارادوکس اول این است که سفارت فلسطین در تهران در اختیار سازمان آزادی‌بخش فلسطین است که با عنوان دولت ملی فلسطین فعالیت می‌کند و سفیر هم به سبب قدمت عنوان شیخ‌السفرا به خود گرفته بود ولی چه در حیات یاسرعرفات و چه بعد از او در دوران محمود عباس هر دو گاه خائن خوانده می‌شدند و نمایندگان حماس و جهاد اسلامی به ادبیات رسمی جمهوری اسلامی نزدیک‌ترند تا ساف (سازمان آزادی‌بخش فلسطین).


  تناقض دوم این که فلسطین در ایران سفیر داشت و دارد ولی ایران در رام‌الله و کرانه باختری سفیری ندارد. زیرا توافق اسلو میان ساف و اسراییل را به رسمیت نمی‌شناسد. چون از نظر ایران تمامی خاک باید به فلسطین بازگردد و 22 درصدی که عرفات و فتح رضایت دادند کافی نیست و بر سر همه باید مبارزه صورت گیرد نه آن که دنبال بخشی از بیت‌المقدس به اضافۀ کرانه باختری و باریکه غزه باشند. به همین خاطر سفیر ایران در اردن نقش رابط با تشکیلات خودگردان را هم ایفا می‌کند. حضور سفیر ایران در رام‌الله به نوعی و عملا به رسمیت شناختن اسراییل هم شاید تلقی شود و از این رو به لحاظ حقوقی و پروتکلی هم مشکلاتی دارد یا اساسا شاید ممکن نباشد.


  تناقض سوم این است یا بود که روابط مرحوم صلاح زواوی با مقامات ارشد جمهوری اسلامی چنان گرم و نزدیک بود که حتی در اوج حملات به توافق با اسراییل در تهران نیز به سردی نگرایید و از خاطرات هاشمی رفسنجانی نیز هم‌سویی با ایران از آن برمی‌آید اما مشخص نشد مواضع شخصی اوست یا سیاست محمود عباس این بود و هست که با همۀ اختلافات و زاویه یا که با جمهوری اسلامی دارد این سنگر را نگاه دارد تا تحویل رقیب‌شان -حماس - نشود. 


   چهارمین تناقض این بود که در شهریور 1391 و در دوران محمود احمدی‌نژاد و برای شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری‌های اسلامی در تهران هم از محمود عباس رییس تشکیلات خودگران دعوت شد و هم از اسماعیل هانیه به عنوان نخست‌وزیر دولت حماس. در حالی که در پاییز 76 سید محمد خاتمی میزبان یاسر عرفات بود.

  این کار جدای این که اسباب شگفتی شد خشم محمود عباس را برانگیخت تا جایی که  اعلام کرد اگر از حماس هم کسی بیاید او دیگر نخواهد آمد و اگر این اتفاق می‌افتاد غیبت عالی‌ترین مقام فلسطینی در پایتخت کشوری که برای فلسطین بیشترین هزینه‌ها را پرداخته تناقض‌آمیز جلوه می‌کرد.

   از حیث پروتکلی وقتی هنوز فلسطین صاحب دولت نشده بود سفارت اسراییل و به عبارت درست‌تر نمایندگی سیاسی اسراییل را به هانی‌الحسن و سازمان آزادی‌بخش فلسطین تحویل داد و به طریق اولی بعد از آن ماندند ولی از نظر جمهوری اسلامی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و تشکیلات عرفات و بعد محمود عباس اگر خیانت نکرده باشند سازش‌کار یا خطا کار و فریب‌خورده‌اند. به خاطر آن تهدید یا رنجش دعوت از حماس منتفی شد و محمود عباس آمد ولی به سبب همین اعتراض و شاید بیشتر به دلیل موضع سه سال قبل از آن در حمایت صریح از اعتراضات پس از انتخابات 88 به گرمی از او استقبال نشد.  با این حال حساب صلاح زواوی از رییس او همواره جدا تلقی می‌شد.


  پنجمین تناقض در جریان سفر محمود عباس به پاریس جلوه کرد. این که رهبر فلسطین با مریم رجوی سرکرده سازمان مجاهدین خلق ملاقات کند به هیچ رو برای تهران قابل تحمل نبود و در این گونه مواقع سفیر را احضار می کنند و این بار سفیر کسی نبود جز صلاح زواوی.  با این حال می‌توان حدس زد آن دیدار دوستانه بوده باشد چون صلاح زواوی ایرانی‌ترین فلسطینی بود ولو از ایرانی‌ها کمتر فلسطینی و احتمالا اعلام برائت کرده و مطابق معمول و عرف دیپلمات‌ها نگفته باشد نظرات شما را به دولت متبوع خود منتقل خواهم کرد.


   ششمین تناقض را در نوع مواجهه رسانه‌های اصول‌گرا با صلاح زواوی می‌دیدیم که از یک سو رییس او را بهایی‌زاده و خائن با نام واقعی عباس افندی می‌دانستند اما با خود زواوی مشکل نداشتند.


   صلاح زواوی مثل کودک گرفتار بین پدر ومادر جدا شده بود که نمی‌توانست یکی را انتخاب کند. اصول‌گرایان هیچ علاقه‌ای به سیاست‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین ندارند و در صدا وسیما آن قدر که رهبران جهاد اسلامی و اسماعیل هانیه را نشان می‌دهند از محمود عباس خبری نیست. هر چند دیگر مثل قبل به یاسر عرفات خائن گفته نمی‌شود اما بر خلاف برخی مرگ او ترور توصیف نمی‌شود و هنوز در بین مردم این شایعه رواج دارد که اوایل انقلاب به تهران آمد و گونی‌گونی پول با خود برد ولی بعد نمک خورد و نمک‌دان شکست و از صدام حسین حمایت کرد. در این روایت هم تلاش‌های او برای صلح میان ایران و عراق به عمد فراموش می‌شود و هم این که اگر مشکل با عرفات و ساف و عباس و تشکیلات خودگردان به خاطر جنگ و صدام است همین حالا در غزه مورد حمایت ما که هم از کنترل اسراییل خارج است و هم دولت فلسطین  در برخی مغازه‌ها تصویر صدام به عنوان رهبر شهید عرب (!) دیده می‌شود چون در اوج تحریم‌ها مستمری خانواده شهیدان غزه را قطع نکرده بود.


     صلاح زواوی در واقع گیر افتاده بود و ایران هم با او رودربایستی داشت. سفیر دولت و سازمانی باشی که با مریم رجوی ملاقات می‌کند و همچنان به چشم دوست به تو نگاه شود؟ سفیر سرزمینی باشی که ایران به خاطر رهایی آن بیشترین هزینه‌های سیاسی و اقتصادی را بپردازد اما خودشان به یک سرزمین و دو دولت رضایت داده باشند؟


    برخی البته بر این باورند که صلاح زواوی دیگر ایرانی شده بود و به این چشم به او نگاه می‌شد و دفتر حماس در تهران عملا نقش نمایندگی را ایفا می‌کرد.


   از هوش‌مندی محمود عباس بود که دختر صلاح زواوی را به عنوان سفیر بعد از او تعیین کرد و بعد البته خود خانم سلام زواوی گرفتار تناقض شد چون بی‌حجاب است و ناچار شده در دیدارهای رسمی در ایران روسری سر کند.


   حضور صلاح زواوی و حالا دخترش سلام اما یادآور این واقعیت هم هست که در میان فلسطینی‌ها سه گرایش وجود دارد. اولی همین تشکیلات خودگردان که دیگر با موجودیت اسراییل مشکل ندارند اما بر سر انتقال پایتخت اسراییل به بیت‌المقدس و شهرک سازی در مناطق 1967 و بیت‌المقدس شرقی اختلاف دارند. دوم حماس و غزه که خود را دولت قانونی فلسطین می‌دانند ولی شعارهای تحریک آمیز نمی‌دهند و بیشتر مراقب مردمان متراکم آن باریکه هستند ولی اگر اسراییل دست از پا خطا کند واکنش نشان می‌دهند و گرایش سوم مانند ادبیات جمهوری اسلامی برای نابودی اسراییل مبارزه می‌کند. در ایران اما همه یک‌سان تصور می شود.


   به خاطر همین تناقضات و ویژگی هاست که صلاح زواوی را ایرانی‌ترین فلسطینی و در عین حال کمتر از برخی مقامات ایران، فلسطینی توصیف می‌کنم چون فارسی صحبت می‌کرد، با مقامات مختلف ایران از جناح‌های مختلف و حتی ملی مذهبی‌ها دوست بود و برای رفع حصر مهدی کروبی و آزادی دکتر ابراهیم یزدی در دورۀ زندان وساطت کرد و همسرش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد و خود او نیز کنار او آرام خواهد گرفت اما از برخی مقامات ایران کمتر فلسطینی بود چون دولت یا سازمان متبوع او اسراییل را به رسمیت می‌شناسد و بر سر پایتخت بحث دارند و شهرک‌سازی ولی جمهوری اسلامی به کمتر از نابودی اسراییل رضایت نمی‌دهد.


   در غیاب صلاح زواوی کار خانم زواوی مشکل خواهد شد چرا که شاید آن قدر که ملاحظۀ پدر را داشتند  ملاحظۀ دختر را نداشته باشند اما حضور این زن با پوشش متفاوت هم می‌تواند نشان دهد داستان فلسطین متنوع‌تر از آن است که در ادبیات رسمی بیان می‌شود. 

-----------------------------------------------------------------------------------------


* در این یادداشت از برخی اطلاعات مقاله پارسال همکارمان رضا غبیشاوی به بهانۀ پایان مأموریت مرحوم سفیر سابق در همین تارنما بهره گرفته‌ام.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200