عصر ایران؛ جمشید گیل - حدود 45هزار سال پيش، انسانها به استراليا رسيدند. تا پيش از آن، هيچ بني بشري در استرالياي كنوني زندگي نميكرد و استراليا بهشت جانوران عظيمالجثه بود. همه اين جانوران، موجوداتي كيسهدار (مثل كانگوروهاي امروزي) بودند كه نوزاداني بسيار كوچك و جنينمانند ميزاييدند و در كيسههاي زير شكمشان به آنها شير ميدادند.
خرسهاي كيسهدار استراليايي 2.5 تن وزن داشتند و شيرهاي كيسهدار جثهاي داشتند هماندازۀ ببرهاي امروزي. كانگوروي استرالياي ماقبل تاريخ هم 200 كيلوگرم وزن داشت و 2 متر قد.
كوالاهاي عظيمالجثه، سوسمارهاي اژدهامانند، مرغهايي با جثهاي دو برابر جثه شترمرغهاي امروزي، مارهاي پنج متري و ديپروتودونهاي غولپيكر، در دشتها و جنگلهاي استراليا پرسه ميزدند.
اما ظرف چندهزار سال پس از ورود انسانها به استراليا، از 24گونه جانوري بالاي 50 كيلوگرم، نسل 23گونه منقرض شد. اين يك فاجعه زيستمحيطي در اكوسيستم استراليا بود و در سدۀ اخير، دانشمندان بسياري سعي كردهاند علت اين فاجعه را كشف كنند.
اسکلت شیر کیسهدار استرالیا، که به دست انسان منقرض شد
اينكه چرا جانوران غولپيكر استراليا پس از صدها هزار سال زندگي در اين قاره، ظرف چندهزار سال نابود شدند، سوالي است كه دو پاسخ محتمل دارد. پاسخ نخست، تغييرات اقليمي را مسبب نابودي آن موجودات غولپيكر ميداند، فرضيۀ دوم اما انسان را عامل اين قتل عام حيواني قلمداد ميكند.
دانشمنداني كه انسان را مسبب كشتار جانوران استرالياي ماقبل تاريخ ميدانند، سه دليل عمده در چنته دارند. نخست اينكه، كرۀ زمين در يك ميليون سال اخير، تقريبا هر صدهزار سال يك دورۀ يخبندان داشته است. آخرين دوره يخبندان هم 75هزار سال پيش آغاز شد و 15هزار سال پيش به پايان رسيد.
اين زمستان طولاني و سخت - كه يادآور زمستان طولاني سريال «بازي تاجوتخت» است و نشان ميدهد كه طولانی بودن زمستان در اين سريال مبناي علمي دارد- دو نقطۀ اوج داشت: 70هزار و 20هزار سال پيش.
بسياري از جانوران عظيمالجثه استراليا، تا پيش از ورود انسان به اين قاره، چندين و چند عصر يخبندان را به سلامت سپري كرده بودند. مثلا ديپروتودونها در طول عمر 5/1ميليون ساله خودشان، حداقل ده دورۀ يخبندان را با موفقيت پشت سر گذاشته بودند.
آنها به همراه ساير جانوران غولپيكر استراليا، از نخستين نقطۀ اوج آخرين عصر يخبندان، يعني سرماي 70هزار سال پيش به سلامت عبور كردند اما وقتي دومين نقطۀ اوج آخرين عصر يخبندان فرارسيد (يعني 15هزار سال پيش)، ديگر نه ديپروتودوني باقي مانده بود نه شير و خرس كيسهداري و نه مرغ و مار و سوسمار غولپيكري. يعني انسانها ظرف 30هزار سال (از 45هزار تا 15هزار سال پيش) اكثر حيوانات عظيمالجثه استراليا را نابود كردند.
دلیل دوم اينكه، شرايط اقليمي نامساعد همچو پردهداري است كه به شمشير ميزند همه را. يعني وقتي دگرگوني شديد آبوهواي يك منطقه عامل نابودي وسيع حيوانات ميشود، آبزيان را هم مثل خاكزيان نابود ميكند. ولي تحقيقات دانشمندان نشان ميدهد كه آبزيان استراليا از 45هزار سال پيش به اين سو، دچار انقراض چشمگير نشدهاند.
در واقع انسانها در خشكي بسط يد داشتند اما دستشان از دامن دريا كوتاه بود و ماهيان از شكارگري انسان جان سالم به در بردند.
دلیل سوم اينكه، زماني كه انسان با تاخيري بسيار طولاني موفق شد از استراليا به نيوزيلند برود، همان ماجرا تكرار شد. انسان اگرچه 45هزار سال پيش به استراليا رسيد اما كمتر از 1000 سال است كه در نيوزيلند ساكن شده.
اما تقريبا سه قرن پس از ورود انسانها به نيوزيلند، بيآنكه نيوزيلند در عصر يخبندان بوده باشد، اكثر حيوانات عظيمالجثۀ اين منطقه، همراه با 60 درصد از پرندگانش، از صحنۀ روزگار محو شدند.
همچنين ماموتها طي ميليونها سال در اكثر مناطق نيمكرۀ شمالي گسترش يافته بودند اما وقتي انسانها در اوراسيا و آمريكاي شمالي پراكنده شدند، نسل ماموتها نيز به تدريج ور افتاد.
10هزار سال پيش، ماموتها فقط در چند جزيرۀ اقيانوس منجمد شمالي- به ويژه در جزيرۀ ورانگل- باقي مانده بودند و به دور از حضور انسان، چند هزار سال هم به زاد و ولدشان ادامه دادند اما سرانجام 4هزار سال قبل كه انسانها به اين جزاير راه يافتند، آخرين ماموتها نيز نابود شدند.
برخی معتقدند کارنامۀ تاریخی ما انسانها از حیث رفتار با حیوانات، سیاهتر از آن است که بتوان از آن دفاع کرد؛ اما شاید بتوان گفت که اگر خشونت اجداد ما نبود، نوبت به ما نمیرسید. یعنی آنچه ما امروز از منظر "حقوق حیوانات" محکوم میکنیم، اگر در عصر شکارگری انسان رعایت میشد، هیچ بعید نبود که نسل آدمی منقرض شود.
جنگیدن با طبیعت، پنجاه هزار سال قبل از این، با آن امکانات کم، کار دشواری بوده و انسانهای آن دوران قطعا نیاز داشتند که حیوانات گوناگون را شکار کنند و گوشت و پوستشان را خرج خوراک و پوشاک خودشان سازند.
دلیل دیگر کشتار حیوانات عظیمالجثه، قطعا امنیتخواهیِ انسان بوده. ممکن است یک شیر غولپیکر کیسهدار در استرالیای عصر باستان، گوشت و پوستش هم به درد تامین خوراک و پوشاک انسانها نمیخورده، ولی نفس حضورش در نزدیکی منطقۀ زندگی آدمیزاد، نافی امنیت انسان بوده.
به هر حال، حتی اگر ما در بدرفتاری تاریخی با حیوانات دست کم تا حدی مجبور و معذور بوده باشیم، امروزه با پیشرفتهای عظیمی که در زندگی بشر ایجاد شده، قطعا به اندازۀ قبل دستبسته نیستیم برای در پیش گرفتن رفتار اخلاقی با حیوانات.
با این حال این واقعیت را نباید فراموش کنیم که ما همچنان تا حد زیادی اسیر طبیعت خودمان هستیم. مثلا تا وقتی که گوشت مصنوعی به تولید انبوه نرسد، اکثر ما آدمها مجبوریم همچنان گوشت مرغ و گوسفند و گوساله را بخوریم.
ولی با این حال مجبور نیستیم که به سرنوشت خرس زابلی یا به گربههای مریض یا گرسنهای که این روزها باید سرمای شدید را هم تحمل کنند، بیاعتنا باشیم. زمستان سخت علاوه بر اروپا، دامن ایران را هم گرفته است و در این زمستان طاقتفرسا، به جبران ستمگری اجدادمان در حق حیوانات هم که شده، بهتر است نسبت به هر حیوان نیازمندی، کمی "اخلاق مراقبت" داشته باشیم.