صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۷۴۳۰۸
تعداد نظرات: ۴۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۰ - ۲۵ دی ۱۴۰۱ - 15 January 2023
به بهانۀ تعطیلات غیر منتظرۀ گازی

در ستایش بطالت!

مشهورترین نظریه در این باب کتابی است که برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی در سال 1935 با عنوان «در ستایش بطالت» نوشت و برخی به خاطر بار منفی واژۀ بطالت، به فراغت یا تن‌آسانی هم برگردانده‌اند. هر چند که در کلام سعدی هم تن‌آسانی (‌که غالبا به غلط تن‌آسایی می‌نویسند) بار مثبت ندارد.

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- از تعطیلات ناگهانی مراکز اداری و آموزشی و کسب‌و‌کارها با هدف کاهش مصرف گاز قاعدتاً باید به مثابه فرصتی برای فراغت یا تن‌آسانی و استراحت استقبال شود اما شاهدیم برخی به خاطر آن که از خالی‌شدن ساعت‌های کار احساس خلأ و پوچی می‌کنند، تعطیلات یا مشخصاً این جور تعطیلی‌های ناگهانی را دوست ندارند. خاصه این که برنامه‌ریزی شده نیست و ناگهانی است یا چون در این هوای سرد نمی‌توان بار و بندیل سفر بست و مثلا به شمال یا جای دیگر رفت و مهم‌تر این که با این اوضاع تورم پول زیاد هم می‌خواهد و دلِ خوش و به قول سهراب: دلِ خوش سیری چند؟!

    بله، این‌که فعالان بخش خصوصی یا شهروندانِ دنبال‌کنندۀ کارهای مهم اداری مثل افرادِ درگیر در پرونده‌های قضایی یا متقاضیان وام و اعتبار از بانک‌ها یا درخواست‌کنندگان انواع و اقسام مجوزهای دولتی از تعطیلات ادارات راضی نباشند، یا خانمِ خانه‌دار حوصلۀ دعوا و مرافعۀ بچه‌ها در خانه را نداشته باشد چون اوقات مدرسۀ فرزندان تنها وقت استراحت او تلقی می‌شود، قابل درک است اما کسانی بدون بیم اقتصادی و معیشتی و تنها به لحاظ روحی و روانی و شاید فکری و فلسفی از سپری‌کردن روزی بدون کار احساس ملال و افسردگی و بطالت می‌کنند و همین نشان می‌دهد برخی چنان اوقات خود را تنها با کار و کسب درآمد پر می‌کنند که از یاد برده‌اند انسان، تنها برای کار و کار و کار پا به این دنیا نگذاشته است. نه نگاه خداباور، هدف از خلقت آدمی را تنها کار برای گذران زندگی می‌داند (‌و بر عبادت تأکید دارد)  و نه طبیعت‌گرایان و پیروان فلسفه‌های دیگر ولی همۀ ما مقهور چیرگی اندیشه‌های سرمایه‌سالارانه شده‌ایم و باور کرده‌ایم در این دنیا فقط باید کار کرد! آن هم کارهایی که اغلب درآمد آنها به تناسب توزیع نمی‌شود.

  مشهورترین نظریه در این باب کتابی است که برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی در سال 1935 با عنوان «در ستایش بطالت» نوشت و برخی به خاطر بار منفی واژۀ بطالت، به فراغت یا تن‌آسانی هم برگردانده‌اند. هر چند که در کلام سعدی هم تن‌آسانی (‌که غالبا به غلط تن‌آسایی می‌نویسند) بار مثبت ندارد: ایها الناس جهان جای تن‌آسانی نیست/ مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست...

   راسل اما می‌گوید اگر بتوان تنها 4 ساعت در روز کار کرد و باقی اوقات را به فراغت و پرداختن به علایق پرداخت تا جا برای بیکاران هم باز شود چرا که نه؟ او بر این باور است که پول زیاد به تنهایی خوش‌حال‌کننده نیست بلکه احساسِ به دست آوردنِ پول زیادتر به نسبتِ دیگران است که فرد را خوش‌حال می‌کند. توصیۀ او به صاحبان پول این است که خرج کنید و لذت ببرید چون پولی که سرمایه‌گذاری یا سپرده‌گذاری می‌کنید در واقع به دولت‌ها قرض داده‌اید و آنها هم صرف جنگ‌های بی‌حاصل می‌کنند. 

   در وضعیت تورم چهل‌پنجاه درصدی امروز در ایران البته نمی‌خواهم توصیه‌های آقای راسل را نسخۀ این روزها بدانم چرا که جامعۀ نگران فردا دغدغۀ حفظ ارزش پول خود را دارد و حس می‌کند قالب یخی در دست دارد که دارد ذوب می‌شود و به سرعت آن را باید در جایی بگذارد تا بیش از این آب نشود. به این جنبه کار ندارم اما اصل حرف برتراند راسل درست است. چرا فکر کرده‌ایم زندگی بدون کار به معنی بطالت است؟ این که وقت خود را بفروشیم باطل نیست ولی این که وقت‌مان از آنِ خودمان باشد باطل است؟ 

   راسل البته از بطالت، علی‌الاطلاق دفاع نمی‌کند چرا که بطالتِ ثروت‌مندان را خطرناک می‌داند چون آسودگیِ آنان به بهای ناآسودگیِ دیگران فراهم آمده است. با منطق اقتصادی هم این حرف تا حدی درست است اگرچه همواره عامدانه نبوده تا تقابل ایجاد کنیم. وقتی یک دهه رشد اقتصادی ما منفی یا صفر بوده یعنی حجم اقتصادمان بزرگ نشده در حالی که در همین دهه اختلاف طبقاتی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ایران افزایش یافته و این به زبان ساده یعنی پول یک عده کثیر رفته در جیب قلیلی دیگر. چون رشدی در کار نبوده تا آنان از آن برخوردار شده باشند! وقتی رشد اقتصادی مثبت باشد منبع و منشأ کسب درآمد و تولید ثروت مشخص است ولی در رشد منفی و صفر یعنی از طبقاتی به طبقه ای منتقل شده یا طبقۀ تازه ایجاد کرده است (و ما را بگو چه دل‌خوش بودیم به شعار جامعه بی‌طبقه!)

   ناخرسندی کارگر روزمزد و معلم حق‌التدریسی از تعطیلی غیر‌مترقبه یا نگرانیِ پیمانکار بخش خصوصی کاملا قابل درک است اما گاه می‌بینی کسی که از حقوق ثابت برخوردار است نیز از اعلام تعطیلی ملول می‌شود در حالی که می‌تواند قدم بزند، فیلم ببیند، کتاب بخواند، سری به دوستی بزند و به یاد آوَرَد تمام زندگی کار نیست و به چشم‌ بر‌هم‌ زدنی تمام می شود، تمام و به تعبیر بامداد شاعر: زندگی بی‌‌شرمانه کوتاه است...

   موریس مترلینگ می‌گوید انسان، موجودی عجیب است. همواره از کوتاهی عمر می‌نالد با این حال دوست دارد زودتر بازنشسته شود یعنی سال‌های جوانی او زودتر به سر آید! یا دوست دارد زودتر ماه به پایان رسد تا حقوق دریافت کند حال آن که در واقع عمر خود را داده و پولی دریافت کرده است. با این اوصاف، تعطیلی در این دی ماه 1401 خورشیدی که دو ماه جوان‌تریم بهتر است یا نوروز 1402که دو ماه بر عمر ما افزوده شده؟!

   حدس می‌زنم مخاطب بگوید: نفَس نویسنده از جای گرم بلند می‌شود. با بی‌گازی و سرما و گوشت دویست هزار تومانی (گاه بیشتر است منتها نمی‌خواهم رسمیت بدهم!) و تخم‌مرغ شانه‌ای 85 هزار تومان (سکه و دلار هم جای خود) و اوضاع چند ماه اخیر کدام تعطیلات؟! اما اتفاقا برای رهایی از همین فشارها به قدری تنفس نیاز است. 

   اشتباه نشود. اتفاقا خوب درک می‌کنم حس یکی از بستگان را که هر ساعت نگران قطع گاز گلخانۀ خود است. منظور این موارد نیست. این است که گمان نکنیم زندگی فقط در شکل معمول و روتین آن معنی دارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد افسردگی عصر و غروب روزهای تعطیل خصوصا جمعه‌ها به خاطر این است که شخص نمی‌داند با اوقات خالی چه کند چون آن‌قدر اوقات خود در روزهای هفته را در محل کار یا در ترافیک سپری کرده و خسته و کوفته به رخت‌خواب رفته که وقتی، وقتی خالی می‌شود از این خلأ می‌ترسد یا خود را در برابر انتظار خانواده که توقع رفتن به مرکزی تفریحی یا رستوران را دارند و مدام می‌گویند حوصله‌مان سر رفته ناتوان می‌بیند.

  در حالی که جدای بحث‌های اقتصادی نباید نگران کننده باشد. احتمالا انیمیشنی را دیده‌اید که خانم خانه از مرد می‌پرسد داری چه کار می‌کنی و او می‌گوید هیچ! زن می‌گوید مراقب باش بیرون سرد است، لبس گرم بپوش! مرد پاسخ می‌دهد: اما من قصد بیرون رفتن ندارم. زن می‌گوید: پس چه کار داری می‌کنی و باز پاسخ قبل را تکرار می‌کند و انگار پاسخ "هیچ"، برای او باور‌پذیر نیست در حالی‌که همان‌‌گونه که مدت‌ها گذشت تا دریافتند "صفر" هم یک عدد است ، "هیچ" هم یک مفهوم است و مثل صفر اهمیت دارد. در آن حکایت زن آن‌قدر  ادامه می‌دهد که پایان کمیکی دارد ولی انگار برای خانم خانه قابل‌باور نیست که مرد می‌تواند بنشیند و فقط به بیرون نگاه کند. همین! و لازم نیست حتما کار خاصی انجام دهد. یاد گفتۀ یک رانندۀ مسن مسافربر  می‌افتم که سال‌ها پیش وقتی خانمی زیبا و آراسته از خودرو پیاده شد و رفت، خطاب به من گفت: اینها که زن نیستند. زن، مادر مرحوم من بود که از صبح تا شب کار می‌کرد. اینها که در خانه کار نمی‌کنند. در واقع جارو برقی و پلوپز و ماشین لباس‌شویی کار می‌کند. به او گفتم: خوب، این وسایل اختراع شده تا زندگی آسان‌تر باشد و زن و مرد کمتر رنج بکشد. مثل همین خودرو که شما می‌رانید. کاش زمان مادر مرحوم شما هم این وسایل بود یا در دست‌رس شما بود تا آسوده‌تر زندگی می‌کرد. پاسخ او قابل تأمل بود: زندگی برای آسودگی نیست.  

   نمی‌خواستم با پیرمرد بحث کنم ولی می‌دانیم که در نگاه سنتی زندگی یک‌سره رنج است و نگاه مدرن لذت‌جوست. خواجه عبدالله انصاری هم می‌گوید: زندگی آزمایش است نه آسایش.

  اما هیچ یک نگفته‌اند تمام زندگی باید به کار بگذرد. تازه برای کار مفید هم نیاز به وقفه و درنگ و حتی ساعاتی بطالت یا تن‌آسانی هست.  می‌توان به جای تلف کردن وقت در ترافیک‌های دو ساعته کنار پنجره نشست و به بیرون نگاه کرد. این که عاطل و باطل در کنار هم به کار می‌روند (‌تعطیل و بطالت) به معنی آن است که در نگاه سنتی تعطیل و بطالت در مقابل کار و فعالیت و به معنی وقفه و بیکارگی و آویزانی بوده اما دیدم برخی از دوستان که شیفتۀ به کار‌گیری پارسی‌سره‌اند به جای تعطیلات نوروزی می‌گویند: "آسودمان نوروزی". (آسودمان را به سیاق "گفتمان و ساختمان و چیدمان" ساخته‌اند و زیبا هم هست).

    در این فقرۀ خاص البته تعطیلات الزاما قرین و هم‌نشین "بطالت" به عنوان نقطه مقابل "فعالیت" نیست. چرا که اگر این تعطیل‌شدن به کاهش مصرف گاز بینجامد تا هم‌وطنان‌مان گرفتار سرمای بیشتر و ناچار به بازگشت به تأمین گرمایش با روش‌های پیشاگازی نشوند به مثابه یک فعالیت و مشارکت مثبت اجتماعی است. یادمان باشد از یاری به خودمان و هم‌وطنان خودمان سخن می‌گوییم نه به مردمان اروپا که آقای جواد اوجی وزیر نفت به آقای امیر‌حسین ثابتی مجری شبکۀ افق قول داده بود زمستان سختی را تجربه خواهند کرد. در همان ویدیو که میلیون‌ها ایرانی بارها دیده‌اند. اگر ندیده‌اید ببینید. 

 

 

 

  

  

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴۸
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۶:۳۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
سپاس
مجید
۰۶:۱۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
حدودا بیست سال پیش من یک پست کوچک مدیریتی داشتم روزی که این ریاست را از من گرفتند فردا صبح نگهبان درب اداره اجازه ورود خودرو من را به پارکینگ اداره نداد.
همان موقع بود که فهمیدم چقدر امور دنیا اعتباری و گذرا و نسبی و کم ارزش هستند و دیر یا زود ، بخواهی یا نخواهی دست و پای همه ما ها جمع می شود و باید به سرای داوری برویم.

چنان که سعدی می فرماید:

توانگران چو دل و دست کامرانت هست
بخور ببخش که فیض دنیا و آخرت بردی
ناشناس
۰۱:۱۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
آقای خیر با یادآوری آن انیمیشن نمک به زخم ما خانمها پاشیدی...
"ولی انگار برای خانم خانه قابل‌باور نیست که مرد می‌تواند بنشیند و فقط به بیرون نگاه کند."
اتفاقا اکثر آقایان خیلی خوب بلدند بنشینند و هیچ کاری نکنند. این کار خانه است که هیچ وقت تمامی ندارد و این زن است که هیچگاه استراحت ندارد چون حداقل کاری که باید بکند غذا پختن برای سایر افراد خانواده است... گفتم حداقل... سایر کارهایی خانه را هم اضافه کنید... و در نظر بگیرید زن شاغل هم باشد...
عصر ایران بله واقعا. دقیقا حق با شماست. برخی زنان خانه دار همچون مادر این نویسنده نه تنها سی سال که سی سال بازنشستگی را هم به خانه داری سپری کرده اند. هر چند مردان ابراز نمی کنند اما ارج و اجر زنان خانه دار چنهان نیست.
ناشناس
۰۰:۱۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
مقالات آقای خدیر ؛حسن همزاد پنداری را در خواننده ایجاد میکند ۰من به سهم خودم همواره تحسینتان کردم و آرزو دارم این قلم جهانگیر شود ۰
جناب خدیر :
سئوال «ما چگونه ما شدیم » هنوز بدون پاسخ -بدون رمز گشایی علت العلل -خوره روح افرادی چون من است ۰لطفا مقاله ای در این خصوص بنویسید و ترتیبی دهید که شهروند گمنام جامعه هم هر یک به زعم خود نظرشان را بیان کنند ؛شاید این سئوال اساسی به پاسخ متقاعد کننده ای منتهی شود ۰
دوستار همیشگی تان -مجید
سپاس
ناشناس
۲۱:۵۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
من خودم از اون دسته هستم که با وجود شغل آزاد و دغدغه مالی عاشق تعطیلاتم
در واقع عاشق خانه هستم اینکه یه عده مدام دنبال فرار از خانه هستند برام قابل درک نیست سعی کردم تمام علایقمو در حد امکان در خانه مهیا کنم
جمله کلیدی که در متن بود و به شدت معتقدم درسته این هست ، عمر به طرز بی رحمانه ای کوتاهه
حمیدرضا
۲۱:۳۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
با درود و احترام
ابتدا از مبحث زیبای شما در این نوشتار که به زیبایی و روشنی به دغدغه ی پنهان فکری بیشماری از افراد پرداخته تشکر میکنم.گمان میکنم که بشر امروزی در برخی زمینه ها نیاز اساسی به تغییر مفاهیم دارد اما باید عرض کنم که آنچه در رابطه با مفهوم کار و بیکاری(فارغ از جنبه ی اقتصادی) آزار دهنده هست "احساس پوچی" ناشی از تفکر ما در رابطه با این امر(کار و بیکاری) است.شاید ما اساسا ارزشمند بودن را فقط در انجام کار روزمره و اقتصادی آموخته ایم و مابقی اوقات را بدلیل عدم تولید ثروت مادی جزء اوقات از دست رفته میدانیم.بنظر من انسان امروزی بسیار به مباحثی اینچنین جهت تغییر این دیدگاه نادرست محتاج است و البته باید مواظب بود که با برداشتهای نادرست و هدر دادن لحظه های گرانبهای عمر در مسیرهای جدا از ارزشهای اخلاقی و انسانی از آنسوی بام سقوط نکنیم.
انشاالله که هیچ انسانی هیچگاه دچار احساس پوچی نگردد.
در پایان اگر در مورد تهیه ی کتاب فوق راهکاری ارایه فرمایید بسیار سپاسگزار میشوم.
در پناه حق
ناشناس
۲۱:۲۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
بچه های مسئولین جای ما حال میکنن ما هم دنبال حقوق 250 دلاری در ماه سگ دو
رضا
۲۱:۱۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
ایرانیها همیشه عادت دارند ناله بکنند! کارشان زیاد است میگن وقت برای چیزهای دیگر مثل تفریح نداریم تا از زندگی لذت ببریم، مرخصی یا تعطیلی کاری میگیرند میگن ای بابا حوصله آدم از بیکاری سر میره و...! در کشور جهان سومی که عقبماندگی اقتصادی،فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیادی در مقایسه با اروپا جهان اولی دارد باید دوبرابر کارکنند تا عقبماندگی شان جبران شود نه اینکه کم کار کنند! برای من همیشه جای سوال است که در ایران اینهمه ساعات بخاطر هر بهانه کوچکی اداره جات و غیره را تعطیل میکنند اصلا اقتصاد دانی هم هست که برآورد کند ضرر اقتصادی اینهمه مرخص کردن نیروهای کاری چند میلیارد در روز است؟ هر روز کار نکردن چند میلیون نفر در کشور یعنی رشد اقتصادی منفی برای کشور! حالا خوبه اقتصاد کشور تحریم است که مرخصی بخاطر برف آمدن یا هوای آلوده هم مرتب رویش میآید. این کشور فکر کنم با همه تعطیلات رسمی تقویمی اش، بستن کشور بخاطر اعتراضات و یا مرخصی دستوری دولتش نصف سال تعطلیل باشد یا نه؟ این پول بادآورده نفت همه را راحت طلب کرده یا میکند! شاعر چه میگفت؟ برو کار می کن مگو چیست کار، که سرمایهٔ جاودانیست کار. حکایت است که در سالیان گذشته دور در آلمان برای ساعاتی برق قطع شده بود و باعث از کار افتادن خیلی چیزها و بیکاری هم شده بود. بعدش آمار گرفتند که در همین اوقات برق رفتگی مردم بیشتر به عشق ورزی روی آوردند و نوزادان زیادی به جامعه هدیه دادند! البته با شرایط اقتصادی نابسامان ایران بچه آوردن هم عامل فقر مضاعف میشه متاسفانه! بدبختی اینکه اینترنت شان هم قطع یا محدود و سرعتش پائین است که مردم تا حدودی حق هم دارند ناله و اعتراض بکنند! مثلا وقتیکه مدارس را تعطیل میکنند حالا به هر بهانه ای، آیا مواد درسی کار نشده هم بعدا جبران میشه یا نه راحت رویش قلم میکشند؟ عجب نسل جوانی بار بیاید ده سال دیگر؟ نصفش را کرونا مقصر بود، حالا برف و بوران و آلودگی هوا، گاز نداشتن برای گرم کردن مدارس و... همیشه یک سری مشکلات دارند! مدیریت کشور هم که ماشاءالله خیلی کارآمد است، چشم نخورند انشاء الله!
یک دبیر
۲۰:۵۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
جدا خسته نباشی.
محمدرضا
۱۹:۱۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
آقای مهرداد خدیر، سلام علیکم
با توجه به مطالبی که تا به امروز از شما خواندم
"این نوشته ات بینهایت زیبا و پر از دانش! در رابطه با مفهوم
هایی که بکار برده بودی، بود"
از خواندن آن همراه با خانواده ام لذت بردیم.
خوشبخت و عاقبت به خیر باشی.
ناشناس
۱۹:۰۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
جایی نوشتید : (در حالی که در همین دهه اختلاف طبقاتی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ایران افزایش یافته و این به زبان ساده یعنی پول یک عده کثیر رفته در جیب قلیلی دیگر. چون رشدی در کار نبوده تا آنان از آن برخوردار شده باشند ) این طرز فکر الزاما صحیح نیست ثروت یک کشور و مردمانش حلوا نیست که همه یک اندازه از آن برخوردار باشند مهم فرصت های برابر است که خیلی جاها بوده و خیلی جاها هم به خصوص در سطوح بسیار بالا و خاص نبوده از طرفی اون عده که ثروتی رو بدون کار بهش رسیدند ثروتمند تر نشدند آنها در جا زدند اون قشر اکثریت پایین تر رفتن که بی شک خودشون هم از شرایط تورم در ایران خبر داشتند بسیاری فرصت های برابر خود را فدای عشق و حال و تفریح کردند و امروز بانگ چرایی شکاف طبقاتی هنجره اشان رو پاره کرده است . مشکل تضاد طبقاتی مربوط به دو قشر نیست ! بلکه هر قشر و طبقه ایی اگر پرایدی هم از دار دنیا داشته باشد در سال های اخیر پرایدش ده برابر شده آیا اون فرد پراید خود را حق آن که ندارد میداند ؟ ضمنا همه جای دنیا به خصوص کشورهای پیشرفته بازار آزاد و خصوصی بر اقتصادشان حاکم است و این یعنی رقابت بین عرضه و تقاضا اگر تقاضا نبوده چجوری قیمت ها رشد کرده ؟ هر چند در کشور ما عوامل خارجی غیر قابل کنترل هم در تورم افسار گسیخته دخیل بودند .من منکر ناکارامدی مدیریت اقتصادی در ایران نیستم ولی این تفسیرها و دنبال مقصر گشتن ها نسبیه نه مطلق ! ضمنا من از همین جا بگم من دنبال لایک نیستم چون واقعیت با نظر بقیه عوض نخواهد شد ممنون میشم نظر منو بزارید
عصر ایران در ابتدا آمده وقتی رشد اقتصادی منفی یا صفر است. یعنی از جای دیگه پول نیامده
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۹:۱۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
چرا این اتفاق ففط د ر کشورهای خاصی می اقتد
ناشناس
۱۸:۵۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
کتاب برتراند راسل در ستایش فراغت هستش
فکر میکنم اشتباه کردی
عصر ایران

در متن اشاره شده که برخی به فراغت ترجمه کرده‌اند ولی بطالت مشهورتر است. توضیح تخصصی تر از زبان یک زبان‌دان هم از این قرار:


  اصل کلمه idleness است یعنی idle+ness. اولی (idle) به معنی بیهوده و عاطل و ness هم اسم‌ساز است. با این توضیح، بطالت بهتر از فراغت است و "تن‌آسانی" هم البته مناسب است و شاید با درجاتی خفیف‌تر "تنبلی".

ناشناس
۱۸:۴۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
میگم زیان این دوروز شرکت های خصوصی رو چه کسی میده؟ حداقل شرکت گاز این ماه رو قبض رایگان صادر کنه، تا به نوعی دلجویی کرده باشه
ناشناس
۱۸:۳۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
مادام که احساس پوچی نکنی و یا از خودت دورش کنی حتی پرواز دست جمعی پرندگان در آسمان آبی لحظاتی شادی آور و بدون هزینه را برایت فراهم میکنند و البته این لذت بردنهای طبیعی مستلزم خودسازیست و البته فضای حاکم بر جامعه که تا چه اندازه با شادی سازگار باشد....
فرهنگی بازنشسته
۱۷:۵۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
آقای خدیرمتن زیبایی نوشته اید و چندین مورداساسی هم درلابلای مطلب ناخودآگاه اثرگذار بود ولی درشرایط حاضر گاهی مجبوری دوشیفت هم کارکنی تاغم فرزندازپادرنیاوردت...
تحفه اینکه من ِ نادان روزگاری تحت جو نوشته های شریعتی کتاب چرامن .....نیستم برتراندراسل را آتش زدم ...
ناشناس
۱۷:۴۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
این بیکاری یک حسن دیگر هم دارد و آن این است که انسان می نشیند و با خود می اندیشد و فارغ از درست یا غلط بودن آن اندیشه به نتایجی دست می یابد که بنده برخی از آن نتایج که خود به آن رسیده ام را با شما به اشتراک می گذارم. این تعطیلات نشان می دهد که بود و نبود ادارات دولتی فرقی ندارد و تازه شاید اگر نباشند مردم آسوده تر زندگی نمایند . فقط در این بین حقوق های آنچنانی است که به مدیران و کارمندان داده می شود و آنها نیز همیشه ناراضی هستند. و دیگر اینکه آیا امکان دارد در اثنای این تعطیلات عده ای بتوانند از فراغت مردم سو استفاده نموده و کارهایی را که می خواهند انجام دهند را به انجام برسانند.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۰:۰۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
البته در ایران چنین است ...
ناشناس
۱۷:۲۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
چه خبر از زمستان سرد اروپا؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۸:۰۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
با پشگل گربه حال می کنند.
شوت زاده
۱۷:۱۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
بطالت یعنی روزی بیش از 12 ساعت کار کنی ، شب و نصفه شب و روز تعطیلم توقع پاسخ گویی داشته باشن ، آخر ماه اینقدر بت بدن که تا نصفه ماه تموم بشه ، حسرت یک مسافرت به دلت مونده باشه ،بطالتی بزرگ تر از باطل کردن روزهای عمر به این بی ارزشی نیست
نکته بین
۱۷:۰۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
بعضی ها گاز دارند(کشورها).بعضی ها گاز میگیرند(لوئیس سوارز).بعضی ها گاز میدهند(راننده های خودرو).ازبعضی جاها گاز بیرون میآید(چاه).بعضی چیزها گاز می سوزانند(خودروهای گازسوز).به بعضی چیزها گاز می زنیم(سیب وخیار).به بعضی چیزها گاز می زنند(زخم)
ناشناس
۱۶:۲۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
داشتم امیدوار میشدم که نویسنده مطلب این بار تعصبات سیاسیش را دخیل نکرده اما جمله اخر مطلب باز رجعتی بود به عادات سابق.شاید اگر می شد مقداری بیطرفی را تجربه کرد شاید مقداری به خوبی نزدیکتر بود.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۶:۳۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
اتفاقا من عاشق پایان بندی ها و جملات آخرشم. از زمستان سخت اروپا چه خبر؟
ناشناس
| |
۲۰:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
میشه نسبت به ناکارآمدی و ... بی طرف بود؟
ناشناس
۱۵:۵۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
آفرین، به نظرم مقاله خوبی بود. اصولا میگن بطالتی که ازش لذت ببری، در واقع بطالت نیست! ما گاهی فراموش می کنیم که زندگی فقط کار نیست
جمال
۱۵:۳۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
باریکلا آقای خدیر عزیز
چقدر زیبا و با مفهوم نوشته بودی
باعث شد به فکر برم و کمی در افکارم تجدید نظر کنم. درود
شاه محمدی
۱۵:۲۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
پیشنهاد میکنم برای انتقام از غرب و پادوهایشان ،یک کاروان ۴۰۰نفره به سرپرستی [...] راهی سفر دوهفته ای به وین شوند و با روشن کردن همه بخاری های هتل کوبورگ انتقام بگیریم...
ناشناس
۱۵:۱۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
آدم لذت میبره از نوشته های یک آدم اهل مطالعه عمیق مث شما
ناشناس
۱۵:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
بله زنده موندیم و دیدیم چی زمستان سختی در انتظارشون بود!
ناشناس
۱۵:۰۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
سپاس بی نهایت از این چشم انداز کم دریغ
سعید
۱۴:۵۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
آقا ما که نفهمیدیم آخر شما فزتون چی بود موافق تعطیلات بودی مخالف بودی؟ شاکی بودی ؟متشاکی بودی ...؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۶:۰۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
سعیدجان.منظور کلی این بود که گرچه بطالت برای فردی که به کارروزانه بنوعی معتاد(خوگرفته)است خشنودکننده نیست ولی بطالت آنچنان هم برای همان فرد بدنیست وگاهی باید خودش راروی مبل رهاکند وبرود به فراسوی خیال.
ناشناس
۱۴:۵۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
من یک سوال دارم.چرا باید انسان برای یک نفر یک رئیس یک شرکت کار کند؟خدا انسان را برای کار کردن و بندگی و زیرسلطه و هژمونی یک نفر یا دولت یا گروه یا حکومت نیافریده است.خدانگفت کارکن تا سقفی بالای سرداشته باشی.سقف میخواهی؟آسمان(برای همه).خدا نگفت کارکن تا مال جمع کنی.مال واموال میخواهی؟درخت وسبزه وگل ومیوه.خدا انسان را آفرید تا انسان رستگار شود.رستگاری یعنی چه؟یعنی از بند شیر درون(خشم وانزجار)و خوک درون(دنبال قوت لایموت بودن وشهوت)رها شود تا فقط انسان درون او بماند.آنگاه رستگارمیشود.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۶:۵۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
سقف آسمان؟ فقط یک امشب برو توی خیابون بخواب بعد مجددا بیا نظرت رو بفرست
ناشناس
| |
۱۹:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
آقای 16:54 منظورش کلی بوده .سوالش بیمنطق نیست.درمجموع آدم برای چی کار میکند؟برای خانه داشتن؟برای پول؟برای همسروفرزند؟
ناشناس
| |
۲۳:۱۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
فقط یک جواب اصلی دارد برای زنده ماندن....
محمد
۱۴:۵۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
متاسفانه به جای پرداختن به علل اخراج دکتربرهانی و مسائل مهم تر رو به نوشتن مباحثی آورده اید که سخت قابل تامل است آن هم برای ملتی که فرهنگ کار و تلاش در آن بی ارزش است...
ژورنالیست
۱۴:۵۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
مطبوعات ما این روزها به تولید و پردازش این نوع متون نیاز دارند . باید نگاه مردم و جامعه را با این تلنگر ها تغییر داد .


روزی روزگاری که دلار در آستانه ۶ هزار تومن شدن بود مردم نگران دلار و این سایت کامنت مخاطبان را منتشر میکرد ، نوشتم با دلار ۱۰ هزار تومنی هم می‌شود زندگی کرد . الان عرض کنم با دلار [...]هزار تومنی هم زندگی جریان دارد .

ولی از همان روز معتقد شدم ، صرف در کار نکردن است . باید کار را تعطیل کرد و بخود استراحت دهی . در نگاه اول خیلی سخت به نظر می‌رسد . ولی اگر لذت تراشیدن زن و بچه را نکشیده باشی ، براحتی از کار نکردن در این روزها آسایش خواهی داشت .
ناشناس
۱۴:۲۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
و اروپایی که یخ نبست!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۶:۴۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
و هیزم هایی که روی دستمان باد کرد.
رضا
۱۴:۲۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
این کتاب (بنظرم مقاله) از جمله کتابهایی هست که وقتی دستت میگیری، چنان به وجد و ذوقت می آورد که می خواهی کتاب را بکوبی بر سرت !
سپاس از آقای خدیر
ناشناس
۱۴:۲۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
اینقدر دغدعه جور واجور برای مردم درست کردند که در استرس ونداری وبی پولی البته غیر از سرمایه دارها. تحت فشارهستیم که فکرمان کار نمیکنه.حتی یک ساندویچ هم با خانواده نمیشه خورد.خدا ...
ناشناس
۱۳:۲۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
بطالت واقعی کار کردن بیش از حد تامین نیازهای اساسی است...انسان به این دنیا نیامده از صبح تا شام کار کند و بعد بمیرد...همصحبتی با عزیزان و دوستان، گوش دادن به موزیک و نواختن موزیک، فیلم دیدن، ورزش کردن، کتاب خواندن، قدم زدن، سفر رفتن...زندگی واقعی اینها هستند...
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۵:۳۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
اگه قرار باشه کمتر کار کنیم بعضی ها مجبورن از استراحت و گردش و تفریح بزنن برن سر یه کاری
ناشناس
| |
۱۹:۴۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
فیلم و ورزش پول نمی خواهد؟پول برای کتاب وسفر چی؟
ناشناس
| |
۲۳:۳۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
نوشته کار کردن بیش از حد تامین نیاز های اساسی مضره...ننوشته از صبح تا شب بخوریم و بخوابیم که...۸ ساعت کار...۸ ساعت تفریح و سرگرمی و فعالیت دلخواه...۸ ساعت خواب
ناشناس
| |
۱۴:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
داداش برو بشین با عزیزان و دوستان همصحبت شو ببین می تونی باهاش برای خانواده ات یک لقمه نان ببری؟ بقیه چیزایی که گفتی هم ذلتا بدون پول قابل دستیابی نیستند (به جز قدم زدن)
همه این چیزایی که گفتی را همه دوست دارند و اکثریت مردم هم متوجه اهمیتش هستند ولی همانطور که نویسنده هم اشاره کرده با تورم 50 درصد و این اوضاع مملکت ........
تعداد کاراکترهای مجاز:1200