صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۷۱۸۶۲
تعداد نظرات: ۱۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۳ - ۰۸ دی ۱۴۰۱ - 29 December 2022
به بهانۀ درگذشت مدیر دو دورۀ متفاوت

شبان شهیدی مؤدب؛ شاهد بهار و خزان مطبوعات/ آهسته و پیوسته نه گاهی تند و گاه خسته

دشواری کار او این بود که در معاونت مطبوعاتی هم باید به روزنامه نگاران نشان میداد که از جنس احمد بورقانی است و هم به حاکمیت که بدو اعتماد کرده بود نشان دهد، که نیست!

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خبر درگذشت شبان شهیدی‌مؤدب معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در دولت اصلاحات (‌پس از احمد بورقانی و در سال های 77 تا 81) در 70 سالگی و در پاریس، ناگوار است چراکه اگرچه رفته بود اما همچنان می‌نوشت و مقالات او در روزنامۀ اطلاعات به چاپ می‌رسید و غالبا در دو حوزۀ دیپلماسی و رسانه؛ از معدود مدیران ارشد در جمهوری اسلامی که اهل نوشتن بود و همین نوشتن‌های مداوم نشان می‌داد تا چه حد اهل خواندن و تحلیل است. (واژۀ «معدود» را به این خاطر به کار بردم که غالب کار‌به‌دستان از عهدۀ نوشتن چهار کلمۀ درست و حسابی برنمی‌آیند و یگانه هنرشان تکرار حرف‌های هزار‌بار گفته شده و شعاری و غالبا توهّمی پشت تریبون‌های رسمی است و نمی‌نویسند چون عیار کارشان مشخص می‌شود. شاید بگویید کدام کار؟ کدام عیار؟ بگو شعار، بگو تهدید مدام به چوبۀ دار، بگو علاقه به دیوار به جای پل.)

  شبان شهیدی مؤدب که نام کوچک او به اشتباه «شعبان» هم ذکر می‌شد در دولت اول اصلاحات بر جای احمد بورقانی اولین معاون مطبوعاتی در این دوره نشست که با مهاجرانی وزیر وقت به مشکل خورد و زیر فشار نهادهای بالادستی نرفت و استعفا کرد یا برکنار شد و همین کار شهیدی مؤدب را بسیار دشوار ساخته بود چرا که از یک سو روزنامه‌نگاران از معاون مطبوعاتی در دولت اصلاحات در دومین سال آن انتظار داشتند راه بورقانی را ادامه دهد و از جانب دیگر توقع حاکمیت و وزیر (‌عطاءالله مهاجرانی) این بود که از حساسیت نهادهای بالادستی بکاهد.

   نگاه به حالا نکنید که تیراژ مطبوعات کاغذی به چند هزار نسخه در روز رسیده و دکه‌های مطبوعات با فروش تنقلات و سیگار دخل و خرج می‌کنند. نگاه به حالا نکنید که مرجعیت رسانه‌ای به خارج از کشور منتقل شده و مردم از تلویزیون های ماهواره‌ای فارسی زبان و شبکه‌های فیلتر شده اجتماعی خبر و خوراک تحلیلی می‌گیرند  و صدا و سیما با 50 شبکه ماتم گرفته که چرا یکی دو شبکه در خارج تأثیرگذارند. در سال 78 که هنوز اینترنت فراگیر نشده و به گوشی های موبایل نیامده بود یک نفر در روز گاه چند روزنامه می‌خرید. دکه دار بالای میدان فرح بخش یوسف‌آباد (‌نام میدان را با سلیقۀ شخصی به سلماس تغییر داده‌اند) تعریف می‌کرد فروش روزنامه با قیمت‌های پایین آن روزها در سال 78 به قدری بالا بود که توانست خانه بخرد و با مراجعین کلنجار می‌رفت که چرا به روزنامه‌ها دست می‌زنند، بخرید  و حالا شب‌ها زود می‌بندد و صبح‌ها دیر باز می‌کند و افسوس می‌خورد که بیشتر سیگار و آب معدنی می‌فروشد تا نشریه.


  در آن روزگار و قبل و بعد از توقیف گسترده مطبوعات در اردیبهشت 1379 مرحوم شهیدی مؤدب معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد بود. نمادی از حداکثر تساهل و انبساط ممکن در رفتار یک مدیر بوروکرات یا تکنوکرات در جمهوری اسلامی که در دورۀ خاتمی جلوه کرد و وارونۀ او محمد علی رامین معاون مطبوعاتی در دورۀ احمدی‌نژاد بود که  نمادی شد از حداکثر انعطاف نداشتن و انقباض. صاحب‌منصبی که هیچ نسبتی با ویژگی‌های لازم یک مدیر اداری را نداشت و دوست داشت نقش سعید مرتضوی را در دولت برعهده گیرد و تا معاون شد روزنامۀ حرفه‌ای و خواندنی «سرمایه» را بستند.  

   منظور این است که در آغاز کار شهیدی مؤدب با سلف خود - احمد بورقانی - مقایسه می‌شد و مواجه با این انتقاد که چرا نسبت به او آهسته‌تر است در حالی که به حرکت آهسته و پیوسته باور داشت نه گَهی تند و گَهی خسته و قدر او وقتی دانسته شد که با پدیده‌ای به نام محمد علی رامین آشنا شدیم؛ قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید! 

                                                                                              احمد بورقانی 

   چون 23 سال پیش و در پاییز و زمستان 1378 و در گرماگرم فضای پیش و پس از انتخابات پرشور مجلس ششم و اوج استقبال مردم از مطبوعات، نویسندۀ این سطور هم یکی از حاضران نشست سردبیران روزنامه‌ها به جلساتی به میزبانی آن مرحوم بوده ذکر چند نکته بی‌مناسبت نیست:

   1. در سال 77 هنوز انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران متولد نشده بود و روزنامه‌نگاران خانه‌ای نداشتند. به همین خاطر تعاونی مطبوعات میزبان مراسم تجلیل از احمد بورقانی شد. (ساختمان این تعاونی به مروز زمان کوچک و کوچک‌تر شد چون طلب‌کاران بخشی‌هایی را می‌گرفتند و نمی‌دانم چقدر از آن اکنون باقی مانده!).  استقبال از مراسم و تشویق و تحسین بورقانی فراوان بود و در همان آیین بود که شهیدی مؤدب پیش‌بینی کرد بعید است برای من هم در روز وداع با معاونت، چنین مراسمی برپا شود پس، خوشا به حال آقای بورقانی. با این حال کوشید این پیام را منتقل کند که از همان جنس است منتها با ملاحظاتی. ضمن این که روشن شد که وزیر اختیارات دیگر بخش‌ها را تفویض کرده ولی بر مطبوعات می خواهد خود نظارت کند.  اگرچه این تمهیدات کارگر نیفتاد و سپردن معاونت به شهیدی‌مؤدب هم مانع استمرار برخورد محافظه‌کاران با ارشاد مهاجرانی نشد و بهار 78 خود وزیر را استیضاح کردند اگرچه سِحر کلام او باز اثر کرد و ماند ولی بهار سال بعد غالب مطبوعات را بستند و پاییز هم مهاجرانی چاره‌ای جز استعفا نداشت.

  2. شهیدی مؤدب با سیمای همیشه خندان و لحن آرام با بسیاری از مدیران دیگر حتی در دورۀ اصلاحات تفاوت و تمایز داشت. جلسات مدیران و سردبیران در حضور چهره‌هایی چون عطریان‌فر، سعید لیلاز، شمس الواعظین، حکمت و زهدی را به بهترین شکل ممکن اداره می‌کرد. هیچ گاه لفظ تندی از او نشنیدم و جز لبخند ندیدم و فراموش نمی‌کنم نام مرا به خاطر نمی‌سپرد و ترجیح می‌داد با عنوان روزنامه خطاب کند حتی سالیانی بعدتر که دیداری دست داد و آن روزنامه از دست رفته بود.

  3. دشواری کار او این بود که در معاونت مطبوعاتی هم باید این حس را به روزنامه نگاران منتقل می‌کرد که از جنس احمد بورقانی است و هم به حاکمیت که به خاطر پیشینه بدو اعتماد کرده بود نشان دهد نیست! این انتظار متناقض اما از او چهره‌ای دورو نساخت بلکه به سیاق سید محمود دعایی کوشید میانه بایستد و شاید در میان غیر روحانیون شبیه‌ترین بود در منش و رفتار به او.

  4. برای تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه رفته بود که امام خمینی به نوفل‌لو‌شاتو رفت و همین سبب شد همراه جریان انقلابی شود. بعد از پیروزی انقلاب شمار نیروهایی که هم مذهبی باشند هم خارج‌دیده اما همراه انقلاب، کم بود. چون نه می‌خواستند کار را به مذهبی‌های باسوادی از جنس انجمن حجتیه بسپارند نه به باسوادان غیر‌مذهبی و چپ. ابتدا به ملی ها سپردند که مذهبی نبودند اما ضدمذهب هم نبودند و چپ هم نه ولی پا به سن گذاشته بودند و غلبه با جوانان پرشور بود. از این رو جوانان تازه از خارج‌برگشته که بلد بودند چهار کلمه انگلیسی یا فرانسه حرف بزنند -یا غالبا خیلی هم بلد نبودند ولی در میان نابلدها، بلد به نظر می‌رسیدند-  گل کردند. وقتی معلم مدرسه ما که به فرانسه رفته بود تا درس بخواند رها کرد و به نوفل‌لوشاتو رفت و بعد از انقلاب، سفیر ایران در اسپانیا شد، قابل درک است که چرا شهیدی‌مؤدب هم سفیر ایران در اندونزی شد. مدتی هم سردبیر کیهان انگلیسی بود در دوران ریاست سید محمد خاتمی بر کیهان.

5. نمی‌دانم بین معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد با سابقۀ فعالیت در خارج از کشور چه رابطه‌ای وجود دارد که احمد بورقانی پس از فعالیت در دفتر ایرنا در نیویورک معاون مطبوعاتی شد و شهیدی مؤدب به اعتبار دوران تحصیل در فرانسه و بعد هم سفیر شد. یا رامین در دولت دوم احمدی‌نژاد که سال ها در آلمان زندگی کرده بود. در دولت حسن روحانی هم معاونت مطبوعاتی را آقای خُدادی بر عهده داشت با سابقۀ فعالیت در هند.  ربط این دو موضوع را هیچ گاه درنیافتم شاید به این خاطر که از معاونت مطبوعاتی انتظار داشتند فضای رسانه‌ای در خارج از کشور را رصد کند. جالب این که کمال خرازی هم قبل از نمایندگی ایران در سازمان ملل و وزارت خارجه مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی بود. 

 6. چنان که اشاره شد جنس روشنفکری شهیدی مؤدب از نوع کلاسیک بود و قلم خوبی هم داشت و یکی از بهترین مقالات خود را سال 99 و بعد از ترور مرحوم محسن فخری زاده نوشت و هشدار داد توطئه ای علیه احیای برجام است و پیش‌بینی او درست بود. چون نمایندگان مجلس در واکنشی احساسی محدودیت‌هایی برای آژانس ایجاد کردند. او از حامیان برجام بود و مثل حسین موسویان در آمریکا اگرچه دیگر سفیر نبود اما نقش سفیر فرهنگی را ایفا می کرد و دربارۀ تبعات رفتارهای تندروها هشدار می داد. هشدارهایی که اگر به آنها توجه می‌شد با وضعیت کنونی رو به رو نبودیم که منتقدان برجام به دنبال احیای آن باشند و از آن سو پاسخ مثبت نیاید و مدعیان نگاه به داخل با واردات خودرو درپی کاهش قیمت باشند.

 7. وقتی خاتمی رییس جمهوری باشد معاون مطبوعاتی یا بورقانی است یا شهیدی مؤدب. اگر احمدی‌نژاد باشد کار را به محمد علی رامین می سپارند و این یعنی آدم‌ها و روحیات و خصوصیات آنها مهم و تأثیر‌گذار است نه آن که مثل هویدا در دادگاه همه امور را به گردن سیستم بیندازیم. نه! آدم‌ها تأثیر دارند چندان که در یک ساختار واحد چهره های متفاوت را شاهدیم که اگر خیری هم نمی‌رسانند شر هم نمی‌رسانند. احمد بورقانی خیر‌رسان بود با آمادگی برای پرداخت هزینۀ آن و شهیدی مؤدب، شری نمی‌رساند و اهل خیررسانی (‌گامی برای مستقل‌ها) هم بود اما تا جایی که هزینه سیاسی نپردازد. جالب این که در دولت دوم احمدی‌نژاد هم شاهد دو نوع معاون بودیم. دو سال اول رامین که از او یاد شد و دو سال دوم و پایانی محمد جعفر محمد زاده که شبیه سلف خود نبود و رفتاری متفاوت و قابل قبول از او سر زد.

  8. مدیران دموکرات در دولت اصلاحات به تکنوکرات و بعد بوروکرات تبدیل شدند. این گونه بود که بورقانی جای خود را به شهیدی مؤدب داد. نواصول‌گرایان اما نه تنها دموکرات ها و تکنوکرات‌ها که بوروکرات‌ها را هم برنتافتند و با اصطلاح "مدیران جهادی" به جنگ بوروکراسی رفتند. رییس جمهور کنونی و رییس فعلی مجلس هر بار که از تحول سخن می‌گویند می‌خواهند تقصیرات را گردن بوروکراسی بیندازند اما همان مدیران جهادی چشم باز می‌کنند و خود را اسیر بوروکراسی می‌بینند کما این که یک روز علیه «بانیان وضع موجود» سخن می‌گفتند و حالا برای این که چاره‌ای پیدا کنند همان‌ها را   ‌فرامی‌خوانند!

  این چند سطر را به یاد شبان شهیدی مؤدب نوشتم به پاس ادبی که داشت و واقعا مؤدب بود و گرنه هیچ رابطۀ اداری و آشنایی فراتر از جلسات با او نداشتم. او که «شبان» نام داشت اما نخواست شبانِ مطبوعات باشد و در یک کلمه بوروکرات بود و اداری و گرنه چگونه می‌توان هم در سال 78 و در اوج آزادی و بهار مطبوعات، معاون وزیر در این عرصه باشی و هم در سال 79 بعد از قلع و قمع آنها در روزگار خزان‌زده؟

   

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۰
ضیا نسفی
۰۱:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
یاد ایشان گرامی‌، انسان شریفی بود و تلاشش در جهت سازندگی و اصلاح بود. به زبان انگلیسی تسلط داشت و شاید به همین خاطر به سفارت رسید. اصلیتش از لالجین همدان بود و به همین واسطه با بنی‌صدر آشنایی داشت و از همان طریق هم به نوفل‌لوشاتو و پرواز انقلاب رسید. یادش گرامی که تا توانست در صدد آشتی و سازندگی بود.
ناشناس
۲۲:۵۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
چرا می ترسین نظر ها را منتشر کنین؟
ناشناس
۱۵:۴۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
هریکنفر که دارفانی را وداع میکند ماهم یکقدم به بالارفتن ازدارفانی نزدیک میشویم.:(
ناشناس
۱۵:۰۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
سپاس بیکران از جناب خدیر با شیوایی، آموزندگی و ادب قلم تان. ذکر خاطره مرتبط از ایشان، خالی از لطف نیست. یادم هست حدود سال های 80 یا 81 که با معاونت مطبوعاتی و فصلنامه هنر هشتم همکاری می کردم، یکی دو باری با ایشان در ارتباط بودم. در یکی از جلسات ماهانه انجمن روایط عمومی هم حضور یافته بود و غیر از ایشان؛ آقای رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی که اگر اشتباه نکنم آن موقع معاون صداوسیما در دوره لاریجانی بود، هم حضور داشت. رحمانی فضلی خطاب به اهالی روابط عمومی آن جلسه و کم سوادی شان کنایه زد که بیایید از ما در صداوسیما خبرنویسی یاد بگیرید! که با واکنش شدید اهالی پرشمار جلسه مواجه شد و ایشان ( رحمانی فضلی) ناگهان در حین صحبت پشت تریبون، از شدت اعتراض، جمله را نیمه تمام گذاشت و رفت! که رفتاری بدتر از قبل بود. حاضران از "شهیدی مودب" خواستند پاسخی به رفتارهای متکبرانه با نگاه توهین آمیز بدهد، هرچند سوژه از جلسه گریخته بود! جمله ایشان ( شهیدی مودب) یادم نیست اما سعی کرد با همان منش و مرامی که در یادداشت تان اشاره کردید و احتمالا با اشاره به روحیه صداوسیمایی رحمانی فضلی، جو را آرام کند و اینکه حاضران حرف هایش را جدی نگیرند. یادش شاد و خانه آخرتش آباد.
ناشناس
۱۴:۵۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
یاد آن روزها به خیر.هرروز صبح که به محل کار می رفتم نیم ساعت در پیاده رو تیتر روزنامه ها را می خوندم.
نازنین
۱۴:۲۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
...ژورنالیستی که اجازه میدهد بال و پرش را با دیکته سانسور قیچی کنند ژورنالیست نیست بلکه کاسب کاری قلمی میکند، نوعی دست فروش است که کالایش کلمات و جملاتی هستند که خودش هم در باطنش قبول ندارد!
عصر ایران کاش می گفتید خود شما به چه کاری اشتغال دارید.
سلیمی
۱۳:۵۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
یادش بخیر. هر روز چند روزنامه می خریدیم و با ولع می خواندیم و امید به تغییر داشتیم. خدایشان رحمت کند هم آقای بورقانی و هم آقای شهیدی که خون دلها خوردند در آن فضای ملتهب.
ناشناس
۱۲:۲۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. این ضرب امثل خیلی خوب بود
لبه تاریکی
۱۲:۰۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
خداوند رحمتش کند نام او یادآور روزهایی شد که نشریات و مطالعه و نظریات و آرای مردم اهمیتی داشتند و دروغ و ریاکاری کمتر بود و به وظائف اطلاع رسانی و تحلیل درست اوضاع عمل می کردند ..........
محمدتقی هاشمی
۱۲:۰۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
سلام و سپاس جناب خدیر . با عبارت ( یا غالبا خیلی هم بلد نبودندولی در میان نابلدها، بلد به نظر می‌رسیدند گل کردند ) خیلی خندیدم .
فرهنگی بازنشسته
۱۱:۱۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
روح مرحوم احمدبورقانی وشهیدی مودب شاد. همان چهار کلمه ای..... راکه به خواننده یادآورشدید خیلی حرف درآن بودعالی بود.
چه رنجی می برندعموم ازنتواستن عده ای پرمدعا.
تاجیک
۱۰:۳۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
روحش شاد ویادش گرامی باد،بسیار انسان شریف وبزرگواری بودخدایش بیامرزد
،خداوند منان به خانواده اش صر عنایت فرماید،
چکو
۱۰:۳۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۸
آفرین بر مهرداد خدیر که به عکس روال موجود،"نام بزرگان را به زشتی "نمی برد.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200