صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۶۷۰۳۵
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۹ - ۳۰ آبان ۱۴۰۱ - 21 November 2022

فوتبال امروز و اهمیت لیبرال‌ترین ورزش دنیا برای منتقدان لیبرال دموکراسی

چرا بازی امروز برای کسانی که چندان میانه ای با فوتبال و شادی نداشتند این قدر مهم شده و ادبیات گذشته در تحقیر فوتبال یا استعماری و لهو ولعب دانستن آن را نمی‌شنویم؟

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تا ساعاتی دیگر و دقیقا ساعت چهار و نیم بعدازظهر امروز دوشنبه 30 آبان 1401 خورشیدی دیدار تاریخی دو تیم ملی فوتبال ایران و انگلستان در جام جهانی قطر در کشور همسایه برگزار می‌شود.


  مسابقه‌ای که در شرایط عادی باید بر تمام عرصه ها اعم از سیاست و اجتماع و اقتصاد و ر‌سانه تأثیر فراوان می‌گذاشت و خاصه در جزیرۀ زیبای کیش - در نزدیکی محل برگزاری جام جهانی قطر- جای سوزن انداختن نبود از بس که گردشگران خارجی آمده بودند تا با یک تیر دو نشان را هدف گیرند: هم فوتبال ببینند و هم دیداری از ایران ما داشته باشند.


   واقعیت اما دیگر است و هر چند نویسنده این سطور عمیقا علاقه دارد بازیکنان ما بازی زیبایی ارایه دهند و حتی برندۀ میدان باشند و گواه این مدعا هم اصرار بر بازگشت کارلوس کی‌روش در روزهایی است که کمتر این‌گونه پیش‌بینی می‌شد اما این یادداشت ورزشی نیست بلکه برای بیان این گزاره است که دو مقولۀ شادی و فوتبال هیچ‌گاه برای اصول‌گرایان ایرانی و به تعبیر درست‌تر نواصول‌گرایانی که حالا همۀ مقدرات ما در "کف با کفایت" آنهاست این‌قدر مهم نبوده چرا که اگر بود، جلوه های گونه گون شادی در جامعه و رسانۀ انحصاری خود و استقلال باشگاه‌های فوتبال را به رسمیت می‌شناختند و نگاه امنیتی و حکومتی به فوتبال نداشتند.


  شاید گفته شود در مسابقه با آمریکا در جام جهانی 1998 هم فوتبال وجه سیاسی یافته بود. آری! اما در آن زمان نگاه اصول‌گرایی ایرانی تنها به زمین بازی بود و به حواشی نوع شادی بازیکنان و فضای جامعه کار نداشتند و نهایتا دنبال این بودند که شادی بعد از پیروزی را کنترل کنند.

 
   اما چرا بازی امروز برای کسانی که چندان میانه‌ای با فوتبال و شادی نداشتند این قدر مهم شده و ادبیات گذشته را در تحقیر فوتبال یا استعماری و لهو و لعب دانستن آن را نمی‌شنویم؟ چرا این قدر علاقه دارند جامعه و بازیکنان شادی کنند و این قدر ملی شده‌اند حال آن‌که به یاد داریم واژۀ «ملی» را از سردر سازمان ملی انتقال خون ایران در خیابان ویلا هم برداشته بودند و حالا شهرداری اصول‌گرا ساختمان سابق جهاد کشاورزی در میدان دکتر فاطمی که در دهۀ 60 با تصویر امام خمینی و آیت‌الله منتظری (تا قبل از عزل از قائم مقامی رهبری) شناخته می‌شد و بعد با امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای حالا با تابلوی بزرگ و عمودی «‌تا پای جان برای ایران» پوشانده یا در ساختمان معاونت اجتماعی سر بزرگراه کردستان تصویر بزرگ دختر هوادار فوتبال نقش بسته و انگارنه انگار که دختران هوادار هنوز مجوز تماشای بازی‌های داخلی را ندارند و در بازی‌های خارجی هم گزینشی و محدود صورت می‌پذیرد.   


   با این مقدمات می‌توان حدس زد کمال مطلوب این است که در بازی امروز ببریم و از بازیکنان بعد از گل احتمالی رفتارخاصی سرنزند که به همراهی با معترضان تفسیر شود و در این صورت برخی تیتر و توییت بزنند که پوزه یا بینی استعمار انگلستان را به خاک مالیدیم و اگر بردیم و مثلا سردار آزمون گل زد اما شادی نکرد هم بگویند هم شادمان کرد و هم کام‌مان را تلخ. (اگر از مصدومیت برهد البته).


   اگر باختیم بگویند تنها یک بازی بود ولی اگر خدای ناکرده بد باختیم بگویند بدخواهان و خناسان روحیه تیم را خراب کرده بودند و لعنت بفرستند به رفتار تلویزیون‌های فارسی زبان و اگر مساوی شد باز بستگی به این دارد که با گل باشد یا بی گل و بر پایه رفتار بعد از گل داوری و تحلیل کنند.


  هر چند که زانو زدن احتمالی بازیکنان انگلیس در رسانه های رسمی آماج انتقاد قرار می‌گیرد یا سانسور خواهد شد اگرچه در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی ستایش خواهد شد.


   طُرفه این که فوتبال به غیر سیاسی کردن جامعه متهم می‌شد اما حالا گردش یک توپ و بازی و نمایش روی زمین چمن این قدر عمیق با سیاست گره خورده است تا جایی که در گذشته بهترین بازیکن تمام تاریخ فوتبال ایران – پرویز قلیچ‌خانی- جام جهانی 1978 را به خاطر سیاست از دست داد و در دو ماه اخیر برخی از بازیکنان پیشین تیم ملی فوتبال حضوری  پررنگ داشته اند تا جایی که برخی اگر در ایران بودند زودتر از بازیگران زن سینما احضار می‌شدند.


   فوتبال به شمسیر دو دَمی تبدیل شده که همان‌قدر که قابل بهره‌برداری سیاسی است باعث دردسر قدرت‌ها هم می‌شود.


   در این نکته اما تردیدی نیست که فضای جامعه بر کیفیت بازی‌ها اثر می‌گذارد. اگر فضای جامعه در سال 57 ملتهب نبود بازیکنان ما در اولین حضور در جام جهانی در خرداد آن سال قطعا نتایج بهتری به دست می‌آوردند. شروع جنگ در مهر 1359 نیز همین طور بود و سبب شد قهرمان آسیا تصویر متفاوتی ارایه دهد و عجیب نبود چرا که حسن روشن برادر خود را در اولین روز جنگ از دست داد و عبدالرضا برزگری نگران خانواده‌اش در خوزستان بود.


   با همین نگاه می‌توان دریافت که رابطه مستقیم بین فضای جامعه و فوتبال وجود دارد و دو مثال دیگر کافی است: پیروزی بر استرالیا و راه‌یابی به جام جهانی 1998 ( در واقع مساوی اما حکم بُرد داشت) در 8 آذر 1376 رخ داد. در حالی که از دوم خرداد همان سال چهرۀ ایران تغییر کرده بود. در سال 88 اما در حالی به کُره باختیم و از راه‌یابی به جام جهانی بازماندیم که به تصریح افشین قطبی سرمربی وقت تیم ملی نگاه بازیکنان به حوادث بعد از انتخابات در ایران بود و مچ‌بندهای سبز هم گواهی می‌داد.


   این نوشته اما به قصد دیگری است. این که منتقدان لیبرال دموکراسی هیچ‌گاه برای لیبرال ترین ورزش دنیا این اندازه اهمیت قایل نبودند.


   توصیف فوتبال به عنوان لیبرال‌ترین ورزش جهان از این روست که حضور در جام جهانی به منزله پذیرش 7 مؤلفه است: انسان شناسی خاص فوتبال، قبول حضور غیر -فارغ از ایدولوژی-، نیاز به مطرح شدن، وجود جهانی به هم پیوسته و وابسته، نظام داوری و پاداش دهی و انتخاب مسابقات، نهادهای جهانی و مهم‌تر از همه فیفا و البته سرمایه داری حاکم بر جام جهانی.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200