صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۶۶۵۲۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۹ - ۲۶ آبان ۱۴۰۱ - 17 November 2022

فقدان اندیشه و درخت تنومند نفرت

شاید اگر اندیشه‌های مختلف حذف نمی‌شد امروز جوانان کشور نماینده یکی از این تفکرها در جامعه بودند اما حالا آنها نماینده هیچ تفکری نیستند و تنها حرف خود را می‌زنند که آتشی برآمده از سرخوردگی و دیده نشدن است.

عصر ایران؛ مصطفی داننده- چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این پرسشی است که این روزها مدام تکرار می‌شود و پاسخ روشنی هم به این سوال اساسی از طرف حاکمان و ناظران سیاسی و اجتماعی داده نمی‌شود.

دو دستگی ایجاد شده در جامعه که می‌شود  نام آن را به صورت دقیق نفرت گذاشت، حاصل تنگ کردن دایره اندیشه است. 

امروز یک جریان سیاسی، که تقریبا در همه ارکان قدرت حضور دارد، تنها به دنبال شنیده شدن صدای خود است. آنها بر این باورند که ما باید باشیم، باید حرف بزنیم و باید تصمیم بگیریم.

هیچ صدایی به غیر از آوای خودشان را نمی‌پذیرند و با برچسب زدن دیگران را از ساحت‌های مختلف اجتماعی حذف و گوشه نشین می‌کنند. 

تلویزیون به عنوان یک نمونه قابل لمس برای مردم، آینه تمام نمای این جریان سیاسی است.  تمام کسانی که می‌توانستند جذب مخاطب کنند، چون مثل این آقایان فکر نمی‌کردند از صحنه کنار گذاشته شدند. حتی کارهایی که قبل برای صداوسیما ساخته بودند هم اجازه پخش مجدد پیدا نمی‌کند. 

همین حذف اندیشه‌های مختلف باعث شده است تا مردم یک صدا را بشنوند. صدایی که نماد تندروی و افراط است. کسانی که با مذاکره مخالف هستند و البته عنان مذاکرات را به دست گرفتند. همان‌هایی که با مناطق آزاد مخالف هستند اما الان در راس آن حضور دارند. 

تفکر فرهنگی این نحله همچنان در دهه 60 مانده است. آنهایی که پونز در پیشانی بدحجاب‌ها می‌کردند دچار تغییر شدند اما این افراد دوباره در عرصر شبکه‌های اجتماعی به سمت آن مسلک چرخیدند. 

بحران گشت ارشاد، دست پخت همین آقایان است. کسانی که مشکلات کشور را امتحان الهی می‌دانند و تحریم را نعمت می‌خوانند. 

امروز حضور این افراد را بیشتر از گذشته لمس می‌کنید؛ چون هر روز شاهد رجز خواندن آنها برای معترضین هستید. این جریان سیاسی چون عادت به پذیرفتن نظر مخالف را ندارد و آنها را از مدار حق بیرون می‌داند، فقط می‌خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند. 

دلسوزان ایران می‌گویند حالا دیگر زمان گفت‌وگو رسیده است اما همین افراد در مجلس نامه‌ای علم می‌کنند که در آن خواهان اعدام معترضین می‌شوند. نامه‌ای که برخی از نمایندگان می‌گویند آن را نخوانده امضا کرده‌اند و از محتوای آن خبر نداشته‌اند و الان پیشمانند. 

این جریان سیاسی، غرب را به مثابه فیلم‌های پورن می‌بیند و تصور می‌کند در آن دیار مردم از صبح تا شب در حال فساد و بی‌بندوباری هستند. به خاطر همین است که می‌گویند جوانان معترض به گشت ارشاد و حجاب به دنبال شهوت‌های خودند.

به زبان ساده‌تر این مردان می‌خواهند به دور ایران دیواری کشیده شود تا با خیال راحت به دور از قیل و قال دنیا، حکومت کنند. بدشان نمی‌آید یک کره شمالی هم در دل خاورمیانه داشته باشیم و به جز مراوده با روسیه و چین، با باقی کشورها کار آنچنانی نداشته باشیم.

شاید اگر اندیشه‌های مختلف حذف نمی‌شد امروز جوانان کشور نماینده یکی از این تفکرها در جامعه بودند اما حالا آنها نماینده هیچ تفکری نیستند و تنها حرف خود را می‌زنند که آتشی برآمده از سرخوردگی و دیده نشدن است. 

در سال 88، معترضین به نتایج انتخابات از پنجره‌های خانه خود شعار «الله اکبر» می‌دادند و نام میر حسین موسوی را همراه با نام امام حسین (ع) می‌آوردند و حالا از همان پنجره‌ها شعارهایی شنیده می‌شود که باید در جمع آنها را با هدفون گوش کرد. 

نمی‌دانم ضرب المثل قدیمی؛ «هر وقت ماهی را از آب بگیری، تازه است» برای این روزهای ایران به کار می‌آید یا نه؟ شاید برای وضعیت فعلی « آب رفته از جوی، دیگر بر نمی‌گردد» مناسب‌تر باشد. 
نفرت چنان ریشه‌ای دوانده که با هیچ تبری نمی‌شود به راحتی تنه تنومند آن را سرنگون کرد و به جای آن بذر امید کاشت. 

امیدی که در سال‌های نه چندان دور در صندوق انتخابات بود و حالا در کف خیابان است. این تغییر حاصل تفکری است که می‌خواست همه ایران شکل هم باشند و مثل هم فکر کنند.

کسانی که توانایی مدیریت بحران را ندارند و تصمیماتی که می‌گیرند هم بنزینی است بر بحران!
فقر اندیشه، باعث شده است حرف‌ها شنیده نشود و فریاد تنها راه حل باشد.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200