عصر ایران؛ یادداشت وارده- فحاشی امروز روزنامۀ کیهان به رسانههای مستقلی که همگی با مجوز جمهوری اسلامی ایران منتشر میشوند و در حالی که شوربختانه مرجعیت رسانهای از داخل به خارج از کشور منتقل شده و مردم اخبار راست و ناراست را از شبکه های ماهوارهای و فضای مجازی دریافت میکنند و در دورانی که مطبوعات چاپی دچار افت شدید مخاطب و تیراژ هستند حیرتانگیز است و این پرسش را قابل طرح میسازد که این خشم از سر چیست که حتی روزنامۀ جمهوری اسلامی را به "پادویی اسراییل" متهم میکند؟!
کمیک یا تراژیک نیست که مدعیان سینه چاک جمهوری اسلامی که میخواهند اقیانوس انقلاب 57 را در استکان حقیر خود جا دهند به روزنامۀ جمهوری اسلامی هم انگ میزنند؟
این ادبیات و تلاش برای پروندهسازی البته کار دیرینۀ کیهان است اما حالا که همۀ امور را در کفِ با کفایت خودشان گرفته اند و از اغیار خبری نیست و همه از اخیارند دیگر چرا؟ هر چند که وزیر ارشاد در مصاحبه با برنامۀ جهانآرا - کیهان تصویری- در قبال شبکۀ نمایش خانگی به دامی که طراحی شده بود، نیفتاد و رییس قوۀ قضاییه هم از این روزنامه تأثیر نمیپذیرد اما به هر حال موضوع قابل توجه است و ریشۀ خشم و فحاشی را باید جُست.
کیهان نوشته است:
«افراطیون مدعی اصلاحات در رسانههای زنجیرهای، مهمات عملیات روانی رسانههای معاند را تهیه میکنند. برخی از سوژهها، مطالب و دستپختهای مسموم و آمیخته با دروغ آنها، مستقیما به این شبکهها از جمله بیبی سی، سعودی اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا و... ارسال میشود، برخی دیگر، ابتدا در رسانههایی همچون روزنامههای شرق، اعتماد، جمهوری اسلامی، سازندگی، هممیهن، دیدهبان ایران، امتداد، انصاف نیوز و... منتشر و سپس در دیگر رسانههای وابسته به سیا، موساد و ام آی 6 پژواک داده میشود.
استقبال رسانههای بیگانه از گزارشها و یادداشتهای منتشر شده در رسانههای زنجیرهای مدعی اصلاحات این شائبه را به وجود میآورد که میان رسانههای معاند و افراطیون مدعی اصلاحات ارتباط مالی و ارتباط اطلاعاتی وجود دارد.»
( باقی گزارش تکرار هزاربارۀ مطالب قبلی است و نشان میدهد از تولید جدید چندان خبری نیست که مدام به همان آرشیو کهنه مراجعه میکنند و سندشان، خودشاناند. مثلا هی مینویسند مسعود بهنود با روزنامۀ زن همکاری داشته. کدام روزنامه؟ همان که 20 سال پیش توقیف شده! کدام بهنود؟ او که سالهاست رفته و در 1401 و در عصر شبکههای اجتماعی در حالوهوای نیمۀ دوم دهۀ 70 افسانهسرایی میکند! و از نهادهای امنیتی میخواهد برخورد کنند. قبلا میگفتند چرا مطالب شب قبل بیبیسی را نقل میکنید؟ حالا میگویند چرا فلان شبکه گزارش شما را نقل میکند؟ خوب! فلان شبکه مگر از خود اینها هم نقل نمیکند؟! اگر از اینان نقل کنند علامت فرشته بودنشان است و از دیگران نشان اهریمنی؟! با این منطق چرا بر کمیسیون صنایع و معادن مجلسی که استصوابیترین مجلس تاریخ جمهوری اسلامی و مقبولترین نزد کیهانیان است خرده نمیگیرند که گزارش فولاد آن خوراک رسانههای خارج از ایران شده)
چند حدس میتوان زد:
اول این که کیهان چنان به این روش 25 سالۀ خود عادت کرده که نمیتواند دست بردارد و هر از گاهی موضوعات قبلی را تکرار در تکرار در تکرار میکند.
از سوی دیگر چون روزنامههای ایران و همشهری به تریبون دولت سید ابراهیم رییسی بدل شدهاند و در کار تبلیغ 100 درصدی برای او هستند کیهان دوست دارد چهرۀ تهاجمی قدیمی خود را حفظ کند و همچنان فحش بدهد و ژست مخالف را از دست ندهد و طبعا باید به چهرۀ یکی پنجه بکشد. اما به که؟
حالا که نه حسن روحانی رییس جمهوری است و نه جواد ظریف وزیر خارجه، نه مصطفی تاجزاده بیرون و آزاد است تا در کلاب هاوس صحبت کند و نه خاتمی بیانیه داده حالا دیگر به کی گیر بدهد؟ پس، دوباره رفته سراغ رسانهها و این که فقط ما خوبایم و بقیه از دَم پادوی اسراییلاند و اگر یکی در این میان بگوید اتفاقا اسراییل هم به صورت تصادفی مثل شما با برجام مخالف است و حاصل فحاشی های شما به کشورهای عرب منطقه اتحاد آنان با اسراییل شده و هزینۀ گزاف شعارهای شما را ملتی میدهد که در معاش یومیه ماندهاند معلوم نیست چه پاسخی دارند.
حدس دوم که از یادداشت دیگر و موضع صریح در آن برمیآید این است که عصبانیت کیهان به خاطر جدی شدن احیای برجام است و چون نمیتواند به رییسی و باقری کنی و امیر عبداللهیان گیر بدهد سراغ یک موضوع دیگر رفته است و میخواهد وزارت ارشاد را با روزنامهها درگیر کند حال آنکه دکههای مطبوعات عملا به کیوسک تنقلات و مایعات و دخانیات تبدیل شده و اصلا نشریۀ چندانی روی پیشخوان باقی نمانده تا کیهان بخواهد مثل سال های 78 و 79 کلکشان را بکند و این را خود وزارت ارشاد البته بهتر میداند و بعید است برای این تُرّهات، تره خُرد کند.
به بیان دیگر در واقع از احیای برجام عصبانی است اما خشم و غیظ و غضب خود را بر سر دیگری میریزد! مشهور است که ملا نصرالدین شبی به خانه آمد و زن و فرزند منتظر شوهر و پدر را که سفرۀ شام گسترانیده بودند، بیدلیل زیر کتک گرفت. زن گفت: چرا چنین میکنی؟! گفت: چون پولم را گم کردهام. زن گفت: خوب! ما چه گناهی داریم؟ نصرالدین پاسخ داد: پولم را در تاریکی گم کردهام و اینجا روشن است. در خیابان که نمیتوانستم یقۀ زن و بچۀ مردم را بگیرم آمدم خانه تا در روشنایی یقۀ زن و بچۀ خودم را بگیرم! (این حکایتنویسی در پایان یادداشت هم به سبک آقای شریعتمداری در ستون گفتم / گفت او که اگر چه فحش میدهد اما فوت و فن روزنامهنگاری را بلد است!)