عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در آیین اکران قسمت جدید سریال «یاغی»، امیر جعفری بازیگر سرشناس از پارسا پیروزفر بازیگر خوشسیمای این مجموعه به عنوان «کراشالعالمین» یاد کرده است!
این که یک کلمۀ انگلیسی را با واژۀ عربی آن هم با «ال» شناسه تلفیق کنیم ظاهری از طنز دارد و جدای آن برگرفته از واقعیت فضای مجازی در رایج کردن اصطلاحات تازه و غالبا غیر فارسی است و اگر کسی اهل این شبکهها نباشد از عهدۀ ارتباط با نسلی که از بام تا شام در این دنیا سیر میکنند برنمیآید و داستان، منحصر به «کراش» هم نیست.
کراش در عین حال و به لحاظ محتوا و مضمون هم از یک فرهنگ تازه حکایت میکند و از ادبیات جدید و اگر احمد شاملو بود بعید نبود کلمۀ «کراش» را هم در «کتاب کوچه» بیاورد ولو فارسی نباشد یا یک فارسی به جای آن بسازد و کاش دکتر کزازی حالا این کار را انجام دهد و یک معادل بسازد. فرهنگستان که اصلا به رسمیت نمیشناسد کراش کردن و کراش بودن و کراش داشتن را.
شاملو خود جایی گفته بود واژهها زندهاند و زایش دارند و محدود به آنچه در کتابها آمده نیستند و زبان واقعی در کوچه و خیابان جاری است و مردم اول حرف میزدند و بعد نوشتند و دستور درست شد. او دو کلمۀ «خالی بندی» یا «موجی» را مثال میزد که در فرهنگ لغات نبود اما اولی با انقلاب 57 بر سر زبانها افتاد و دومی در پی جنگ 8 ساله رایج شد.
مراد از «خالیبندی» این بود که با سقوط رژیم سلطنتی چون سلاحهای زیادی به دست مردم افتاد وقتی طرف، آن را به سمت دیگری نشانه میگرفت به طعنه میگفتند خالیبندی است. یعنی خالی از فشنگ و تیر است و قادر به شلیک نیست یا تفنگ خالی را نشانه گرفته است! از آن پس این تعبیر برای شکل خفیف دروغگویی و شاید معادل اغراق یا بلوف به کار رفت. «موجی» هم به خاطر موج گرفتگیهای ناشی از انفجارها و تأثیراتی بود که بر اعصاب و وروان باقی میگذاشت و رها نمیکند.
حالا حکایت کراش است. علاقه نیست. علاقۀ ابراز نشده هم نیست. فراتر از علاقه است. نوعی عشق پنهان است که ابراز نمیشود. در واقع کراش، عشقی است که وجود دارد ولی بیان نمیشود و حیف است جوانانی که مثل نقل و نبات از این اصطلاح استفاده میکنند ندانند که سعدی هم اشارتی دارد و سروده است:
سوختم گرچه نمییارم گفت
که من از عشق فلان میسوزم
سعدیا ناله مکن! گر نکنم
کس نداند که نهان میسوزم
کراش دقیقا همین است. عاشقی اما نمیتوانی بگویی. دقت کنیم اگر بگوید دیگر کراش نیست! جنس این عشق الزاما هوسناک و اروتیک و تنانه هم نیست.
نکتۀ دیگر این که تنها به این معنی نیست که شخص، جرأت ابراز آن عشق و شیفتگی را ندارد. بلکه اساسا شاید امکان آن فراهم نباشد. مثل دانشجویانی که شیفتۀ یک استادند و طبیعی است که با همه که نمیتواند رابطۀ دوستانه و عاشقانه داشته باشد یا شکل عامتر علاقه به یک بازیگر یا یک فوتبالیست.
حالا میتوان منظور امیر جعفری را دریافت. این که خیلیها در نهان پارسا پیروزفر را دوست دارند و عاشق او هستند و فرصت یا امکان ابراز ندارند و البته او هم خبر ندارد!
جالب این که خانم لعیا زنگنه در مصاحبهای به بهانۀ بازپخش سریال «در پناه تو» از آیفیلم گفته بود در آن زمان ( 25 سال قبل) تقریبا تمام قسمتهای پارسا پیروزفر را به خاطر زیبایی چهره حذف کردند!
نویسنده البته بر این باور است که زیبایی یک شکل ندارد و هر که میتواند از منظری زیبا باشد و با این نگاه میشل اوبامای رنگینپوست، جذابیت و زیبایی طبیعیتری دارد تا فرم عروسکی ملانیا ترامپ! جدای این بهانۀ این نوشتار واژههایی است که فضای مجازی وارد گفتار مردم کرده است. همه روزه میشنویم: لوکیشن را برای من واتس آپ کن. یه وُیس بفرست. من رو به گروه اد کن.
آمیزهای از واژههای فرنگی و فارسی که نسل جدید به راحتی با آنها ارتباط برقرار میکنند و نسل قبلتر نه.
دربارۀ «کراش» اما صرفا یک واژۀ خارجی نیست. یک فرهنگ هم با خود دارد. چگونه است که در هیچ سریال تلویزیونی این کلمه را نمیشنویم اما جوانان به کار میبرند؟ چون متولیان فرهنگ رسمی در عوالم خود هستند و نسل اینترنت در دنیای دیگر.
کراش از زبان و استعاره خارج شده و به دنیای روانشناسی هم وارد شده چرا که وقتی شخص مقابل «کراش» خود قرار میگیرد از یک طرف تمایل بسیار به اعلام وجود و جلب توجه دارد و از جانب دیگر میکوشد رفتار غیر عادی از او سر نزند و این تناقض سبب میشود دستوپای خود را گم کند.
اما فقط سعدی نیست که عشق پنهان را توضیح می دهد. حافط هم می گوید: مجال من همین باشد که پنهان، عشق او ورزم.
در انگلیسی کراش وارد ادبیات رسمی هم شده و حرف اضافۀ خاص خود را دارد و با فعل داشتن درمیآمیزد. من به او کراش دارم! یعنی به فلانی علاقهمندم ولی نمیتوانم ابراز کنم یا خود را به ندانستن میزند یا موقعیت من به گونهای نیست که ابراز کنم.
در گفتوگوی دو جوان در پارک اما متوجه شدم که در فارسی «روی کسی کراش داشتن» هم به کار میرود: دیدی تا منو دید دست و پاش رو گم کرد؟ فکر کنم رو من کراش داره!
در مقالهای هم خواندم کراش را به انواع مختلف دوستانه، هیجانی، ستایشی و عاشقانه تقسیم کرده بود. یکی هم نوشته بود کراش یعنی عشق یک طرفه در مرحلۀ "لایک" نه"لاو"!
این مطلب البته به جنبههای زبانی کار دارد و تأثیر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بر گفتار و رفتار نوجوانان و جوانان ما.
شعر سعدی را دوباره بخوانید. انصافا بهترین توصیف در مقابل کراش نیست؟ حیف نیست ادبیات هزار ساله فارسی سرشار از مفاهیم عاشقانه باشد و با اصرار بر تفسیر خاص و عرفانی فرزندانمان و گزینش نصایح به جای زیبایی ها آنها را از این عشق دور کنیم تا به فرهنگهای دیگر روی آورند؟
کراش، هر چه باشد بهتر از هوسهای گناهآلود است و از آن دست عشقها هم نیست که شخص را دچار سرخوردگی کند تا سر به بیابان بگذارد. منتها باید فکری به حال زبان کرد.
واقعا آیا نمیشود تعابیر بهتری ابداع کرد و به جای «روش کراش دارم» یا «روم کراش داره» به کار برد؟! (بعید نیست البته دبیر ستاد امر به معروف برای استفاده از کلمۀ کراش هم قبض جریمه تعیین کند!)
زبان زنده است. می زاید و میمیرد. کلمات زیادی زاده می شوند و کلمات زیادی هستند که مرده اند مانند : "قیف آمدن" به معنی خود نمایی
همون كراش داشتن ميشه تقريبا!
با هجوم زبان انگلیسی، گمان نمی کنم، تا حدود نود سال دیگر، چیزی از زبان فارسی مانده باشد.
ضمن تشکر از نویسنده گرامی این متن ،یک مورد دیگه رو میخواستم اضافه کنم و اون هم جدا خوندن عددهای فارسی است که چندسالی هست رواج پیداکرده مثل بیست بیست و دو به جای دوهزار و بیست و دو یعنی رایج شدن بیان لاتین اعداد چند رقمی در زبان فارسی