گر می نخوری طعنه مزن مستان رابنیاد مکن تو حیله و دستان راتو غرّه بدان مشو که می می‌نخوریصد لقمه خوری که می غلام است آن را
خوش باش ندانی به کجا خاهی رفت
ﺑﺎ ﻣﺎﻫﺮﺧﯽ ﺍﮔﺮ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺵ
ﭼﻮﻥ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﺳﺖ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﭼﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺵ
صد لقمه خوری که می غلام است آنرا !
مشو راضی به دین اسلام ظاهر
ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان
مسلمان شو مسلمان شو مسلمان
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ برآید امروز
کی بی خبران راه نه آن است و نه این