صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۴۹۷۷۸
تعداد نظرات: ۹ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۵ - ۳۰ تير ۱۴۰۱ - 21 July 2022

30 تیر 70 ساله شد؛ «استعفا»‌یی که گرفت/ مصدق، مسؤولیت بی‌اختیار نمی‌خواست

در هفتادمین سالروز قیام ملی 30 تیر 1331 خورشیدی برای بازگشت دکتر محمد مصدق به نخست وزیری می توان از «استعفا»یی گفت که «گرفت».

  عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در هفتادمین سالروز قیام ملی 30 تیر 1331 خورشیدی برای بازگشت دکتر محمد مصدق به نخست‌وزیری می‌توان از «استعفا»یی گفت که «گرفت» به این معنی که جواب و نتیجه داد ‌چون مسؤولیت را توأم با اختیار می‌خواست.


  چهارشنبه 25 تیر 1331 نخست‌وزیر (مصدق) از شاه خواست از دخالت در تعیین وزیر جنگ بپرهیزد که مصداق حکومت بود نه سلطنت و پیشنهاد کرد شخص نخست‌وزیر تصدی آن را بر عهده بگیرد تا راه حلی بینابین به حساب آید.


  در آن زمان وزارت جنگ نقشی معادل پنتاگون در آمریکا در فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت و مثل حالا نبود که به تدارکات و پشتیبانی محدود باشد.


  (بعد از پیروزی انقلاب 1357 نهاد دولت عملا محدود و بخش‌ها یا تمامی از عرصه‌های مختلف - نیروهای مسلح، پلیس، دادگستری، فرهنگ، تبلیغات و حتی اقتصاد - به بیرون دولت منتقل شده است. چندان که وزارت دادگستری متولی قضا نیست و قوۀ قضاییه مستقل است و صدا وسیما بیرون دولت فعالیت می کند و به طریق اولی وزارت دفاع یا جنگ سابق هم نقش تدارک و پشتیبانی دارد.)


  شاه، پیشنهاد مصدق را نپذیرفت و به طعنه پاسخ داد: «با این حساب بفرمایید من چمدان خود راببندم و از این مملکت بروم.»


   در همین طعنه هم هویداست که اتفاقا همواره چمدانی برای رفتن داشته چندان که 8 ماه بعد قرار بود برود یا 25 مرداد 1332 که باز رفت و اگرچه 6 روز بعد بازگشت یا 25 سال بعد که باز رفت.


  دکتر مصدق اما کوتاه نیامد و گفت تنها تا پایان همان شب منتظر می‌ماند و اگر شاه وزارت جنگ را به دولت نسپارد یا با پیشنهاد تصدی خود او موافقت نکند، استعفا خواهد کرد.


  تا 8 شب منتظر ماند و پاسخی از دربار نیامد. کاغذ و قلم را برداشت و متن استعفانامه را نوشت و به دربار فرستاد و خود، خانه‌اش در خیابان کاخ را به مقصد احمدآباد ترک کرد. ‌در استعفانامه نوشته بود:

    «اکنون که این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده است، بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلی ممکن نیست که مبارزه‌ای را که ملت ایران شروع کرده است، پیروزمندانه خاتمه داد.»


   خبر استعفا فردای آن روز – پنج شنبه 26 تیر- منتشر شد و مردم ایران را در شوک فرو برد.


   شاه از تعطیلی جمعه استفاده کرد و 27 تیر طی حکمی قوام‌السلطنه را بار دیگر به عنوان نخست‌وزیر منصوب کرد در حالی که پیش‌تر لقب «جناب اشرف» را از او ستانده بود در این حکم اما باز او را «جناب اشرف» خطاب کرد.


  سیاست‌مداری که به هوش و فراست با استانداردهای جهانی شناخته می‌شد و به چرچیل خاورمیانه شهرت داشت بزرگ‌ترین اشتباه یک عمر فعالیت سیاسی را مرتکب شد -  هر چند نزد هواداران فداکاری و تنزه ناطلبی دانسته می‌شود- و در فضای دو قطبی‌یی که هر که مقابل مصدق تصور و تصویر می‌شد از چشم مردم می‌افتاد، نخست‌وزیری را پذیرفت. بیانیۀ تهدید آمیز هم صادر کرد و خط و نشان کشید و پیام داد:


  « وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانۀ من اخلال کنند و در راهی که پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند. دورۀ عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است؛  کشتی‌بان را سیاستی دیگر آمده است.»


  بیانیه که از رادیو خوانده شد (و به خصوص جملۀ آخر که نشان می‌داد قرار است اوضاع تغییر کند) دیگ خشم مردم به جوش آمد. قوام البته انتظار داشت کما این‌که در پیش‌بینی خود سرکوب اعتراضات پراکنده را هم تدارک دیده بود اما آنچه انتظار نداشت واکنش سریع و صریح آیت‌الله کاشانی در حمایت از دکتر مصدق و قیام سراسری بود.


  این بار او بیانیه داد: «احمد قوام بداند در سرزمینی که مردم رنج‌دیدۀ آن شانه از زیر دیکتاتوری کشیده‌اند نمی‌تواند رسماً اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام تهدید کند.» کاشانی حتی از اصطلاح «جهاد» استفاده و حجت را بر قوام و مردم و شاه تمام کرد.

 

                                        مصاحبۀ مطبوعاتی آیت‌الله کاشانی در خانۀ داماد خود

             


  یکشنبه 29 تیر 1331 سیمای تهران و شهرهای بزرگ با اعتصاب سراسری در اعتراض به روی کار آمدن قوام به جای مصدق دگرگون شده بود. داستان اما به اعتصاب محدود نماند و قرار گذاشتند به تظاهرات و نافرمانی مدنی در روز بعد؛ دوشنبه 30 تیر 1331 و در تهران در میدان بهارستان.

  مردم در خانه نماندند و در خیابان اعتراض کردند و کشته دادند و 4 بعدازظهر ارتش عقب نشست و قوام استعفا کرد تا دولت او تنها 3 روز دوام آورده باشد.

  مصدق خود را به تهران رسانده بود و مردم هم تا شنیدند آمده به سوی خانۀ او به حرکت درآمدند و بدین ترتیب مصدق در حالی که درسوگ قربانیان می‌گریست، قیام ملی را ستود و به قدرت بازگشت با اختیارات کامل و هر آنچه را که می‌خواست به دست آورده بود اگرچه به خاطر خون‌های ریخته شده اندوه‌ناک بود.


  اندوه او به خاطر شهیدان 30 تیر چنان بود که وصیت کرد جنازۀ او را در ابن بابویه و در کنار آنان دفن کنند.


  15 سال بعد که مصدق  درگذشت شاه که می‌دانست در ابن بابویه محل اجتماع و یادبود خواهد شد،اجازه نداد و پیکر او به امانت در همان احمد آباد ماند و شگفتا که پس از انقلاب و در همان دو سه سال اول که نخست‌وزیر مصدقی (‌بازرگان) و رییس جمهور مصدقی (‌بنی‌صدر) بر سرکار بودند و نام مصدق هنوز تابو نبود و از رسانه‌های رسمی هم شنیده می‌شد و بزرگ‌ترین خیابان تهران از پهلوی به مصدق تغییر نام داده بود هم این اتفاق نیفتاد اما نام خیابان قوام‌السلطنه به 30 تیر تغییر یافت.


  خیابانی که البته حالا نسل جدید را بیشتر به یاد پاتوق‌های خوراکی و گشت‌و‌گذار شبانه می‌اندازد تا قیام 70 سال قبل.

                                         اجتماع مردم تهران در نخستین سالگرد قیام 30 تیر 1331  

  

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۲۵
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۴:۰۸ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
متاسفانه مصدق از شانه های کاشانی بالا رفت وبه مردم خیانت کرد..قوام رابه دلیل انتساب فامیل مجازات نکرد وخون شهدای سی تیر را پایمال کرد ولذا همین مردم در بیست وهشت مرداد حمایتش نکردند..هم کاشانی را از اعتبار انداخت وهم پای آمریکاییها را به ایران بازکرد وبعد هم اگر تاریخ را بخوانیم می بینیم طرفدارانش مثل بنی صدر وبختیار چه خیانتها که نکردند
ناشناس
۱۱:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
اشتباه است.
مصدق مجلس حتی را تعطیل کرد و خودش قانون تصویب می کرد.
عصر ایران اختیار آن را به صورت موقت از مجلس گرفته بود.
ناشناس
۱۱:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
در خیابان قوام هم کلیسا وجود دارد هم کنیسه و هم مسجد.مدرسه ای که من سالها قبل آنجا می رفتم خیلی ازآنجا دور نبود.منطقه 11 اموزش پرورش.
ناشناس
۰۹:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
دریغ از اشتباهات دولتمردان نیک نهاد در ایران‌.
با توجه به تاثیرات شگرفی که قیام ملی شدن نفت ایران بر سر نوشت این کشور ، منطقه و جهان گذاشت اگر رهبران ملی و مذهبی بر عهد و اتحاد خود پایمردی داشتند و حداقل کاشانی در برابر کودتا سکوت تا حدی رضایت را با حمایت از دولت قانونی و ایستادگی در برابر استعمار و استثمار جایگزین می نمود بدون شک ایران در مسیر توسعه و استقلال پیشرفت چشمگیری داشت.
ناشناس
۰۹:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
مصدق اولین احمدی نژاد تاریخ ایران معاصر بود.
عوام فریب
هوچیگر
جاه طلب
که تمام قدرت را می خواست
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
نه شاه تو خوبه که قانون مشروطه که خونبهای هزاران ایرانی با چند دهه خون دل خوردن بود را با بهانه سوء قصد دانشگاه تهران به افتضاح کشوند همانطور که مصدق در دادگاه گفت
متاسفانه ما ملت حوصله دموکراسی و از اون بدتر کار و استقلال را نداریم البته مورد آخر بسیار سخت و جانفرساست چراکه در دنیا تنها ما هستیم که باید این علم سنگین را د برابر فاتحان غربی (آمریکای) پس از جنگ دوم جهانی به دوش کشیم
ایرانی
| |
۱۱:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
حاصل کودتای 28امرداد32انقلاب57بود اولین نقض کننده قانون اساسی مشروطه خود محمدرضا پهلوی بود قانون اساسی هر کشوری میثاق بین ملت و حاکمیت است که با نقض آن از طرف حاکمیت حکومت مشروعیت خودرا از دست میدهد و براندازی آن واجب میشود دکتر محمد مصدق فردی وطن دوست و قانونمند بود
علی
۰۹:۰۷ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
عجب اشتباهی کرد مصدق.سال بعد همین کاشانی کمر مصدق را شکست.
ناشناس
۰۹:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
روح دکتر مصدق و دکتر فاطمی و شهیدانی که برای آزادی ایران از دیکتاتورها درهر عصر جنگیدن شاد و یادشان گرامی.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200