صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۴۳۲۵۸
تعداد نظرات: ۱۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۷ - ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ - 06 June 2022

خاطرۀ عاطفی هوشنگ مرادی کرمانی دربارۀ دعایی

آقای دعایی پشت میکروفن که رفت به جای این‌که حرف بزند ، سرش را روی تریبون گذاشت و شروع به گریه کرد . همه مات‌شان برد که چرا این کار را می‌کند...

  عصر ایران- رسم غالب این است که دربارۀ روحانیون درگذشته هم‌لباسان و اگر سیاسی هم بوده باشد هم‌فکران سخن بگویند و خاطره نقل کنند. سید محمود دعایی اما یک روحانی استثنایی بود چندان که با طیف‌های گوناگون ارتباط عاطفی داشت.

  روحانی و معمم بود اما محدود به روحانیون نه. مدیر‌مسؤول قدیمی‌ترین روزنامۀ در‌حال انتشار ایران بود اما از دایرۀ رسانه‌ها فراتر می‌رفت و با افراد گوناگون برخورد چهره به چهره داشت و البته وجه کرمانی و کویری او چنان پر‌رنگ بود که در حیات او باستانی پاریزی درباره‌اش نوشت و در ممات هم یک کرمانی پرآوازۀ دیگر – هوشنگ مرادی کرمانی- نویسندۀ کودک و نوجوان و خالق اثر ماندگار «قصه‌های مجید» خاطره‌ای از کودکی دعایی را به نقل از خود او با ایسنا در میان گذاشته است:

  وی با بیان این‌که سیدمحمود دعایی آدم متواضع و فروتنی بود می‌گوید‌: بارها به ایشان گفتم تواضع و فروتنی را کلی شرمنده کرده‌ای.


   مرادی کرمانی گفت: چه می‌توانم درباره‌اش بگویم‌؟! ایشان آن‌قدر در مقابل‌ آدم‌های کوچک و بزرگ متواضع و فروتن بودند که یک‌بار به او گفتم «پیش آمده از این تواضع و فروتنی خسته شوید و یا این مسئله برای‌تان دردسر و توهینی شود؟» گفت «بعضی‌ها گفته‌اند اما من برای این حرف‌ها اهمیتی قایل نیستم، از این‌که به بندگان خدا دارای هر نوع تفکر و عقیده‌ای، احترام بگذارم خوش‌حال می‌شوم.» بارها شنیده‌ام که گفته‌اند دعایی تنها مدیری در سرتاسر ایران است که هر وقت بخواهید می‌توانید یک‌راست بروید اتاقش و با او صحبت کنید، بی‌آن‌که نگهبان و دربان و محافظی داشته باشد. او همه را دوست داشت و به من کمی بیشتر لطف می‌کرد، بغل می‌کرد و بوسه‌های طولانی روی صورت و پیشانی داشت.

  او با گریه افزود : یک روز به او گفتم آقای دعایی همۀ هنرمندان ایران با نماز شما به طرف جهانی دیگر می‌روند ، شما چه محبتی نسبت به هنرمندان دارید،هنرمند‌دوست هستید‌؟ هرکسی را نگاه کنید‌، خواهید دید دعایی برایش نماز خوانده است. او مرد بسیار مهربان و صمیمی و آدم درد‌کشیده‌ای بود.

  نویسندۀ پرآوازۀ ایرانی سپس با بغض خاطره‌ای از دعایی تعریف کرد‌:

  ساختمانی قدیمی در کرمان هست که الآن به کتابخانۀ ملی کرمان تبدیل شده است‌. زمان افتتاحیه عده‌ای از کرمانی‌هایی را که در تهران بودیم‌، دعوت کرده‌ بودند و هرکسی در آنجا صحبت می‌کرد و خاطرات خودش را می‌گفت.


  این محل در گذشته کارخانه نخ‌ریسی بود و انگلیسی‌ها در زمان جنگ جهانی دوم تأسیس کرده بودند. آقای دعایی اما پشت میکروفن که رفت به جای این‌که حرف بزند ، سرش را روی تریبون گذاشت و شروع کرد به گریه. همه مات‌شان برد که چرا این‌کار را می‌کند. بعد از گریه گفت: «مادرم همین‌جا فوت شد ،‌همین جایی که الآن کتابخانه شده است؛ خدمت‌کار این‌جا بود، جارو می‌کشید و سُرفه می‌کرد. من بچۀ یتیمی بودم و می‌آمدم پشت دیوار (دیوار آجری بود) لقمه‌ نانی، گاه گوشت کوبیده بود و گاه پنیر به من می‌داد که ناهار بخورم و مدرسه بروم‌. می‌پرسید سیر شدی؟ با این‌که هیچ‌وقت سیر نشده بودم‌،  می‌گفتم سیر شدم. چون می‌دانستم لقمه‌ای ندارد و اگر بگویم سیر نشده‌ام خجالت می‌کشد. می‌گفتم خودت هم لقمه‌ای بخور‌». او این حرف‌ها را با گریه می‌زد و همه متأثر شدند. همیشه برای او گریه می‌کردم. صحنۀ عجیبی بود و تا مغز استخوانم را سوزاند.

  او ادامه داد‌: در «شما که غریبه نیستید» هر وقت می‌خواستم از فقر و بی‌کسی و تنهایی حرف بزنم، می‌گفتم زشت است و شخصیتم از بین می‌رود اما یادم می‌آمد که دعایی آمد و در جمع چنین حرفی زد و گفت مادر من جاروکش اینجا بود. نویسنده‌ام و بدون قصه نمی‌توانم حرف بزنم. این قصه خود ابعاد شخصیتی این آدم را نشان می دهد. من کاری به دیدگاه‌های سیاسی و مسائل دیگری که داشت‌، ندارم. از دیدگاه نویسنده به این شخصیت نگاه می‌کنم، این ماجرا آن‌قدر روی من تأثیر گذاشت که تا مدت‌ها حالم بد بود. وقتی می‌خواستم موقعیت‌های زندگی‌ام و تحقیری را که شده بودم، بنویسم یاد او می‌افتادم، می‌گفتم او این حرف‌ها را زد و تحقیر نشد، او با صداقتی که داشت این حرف‌ها را زد.

  مرادی کرمانی با تأکید بر اینکه زنده‌یاد دعایی ابعاد بسیار بسیار زیادی داشت، خاطرنشان کرد: گاه فکر می‌کردم اگر مشکلی داشته باشم‌، به چه کسی بگویم. با خودم می‌گفتم دعایی تنها کسی است که می‌شود با او درد‌دل کرد . اگر گرفتاری پیدا می‌کردید، این آدم می‌توانست راحت حرف بزند، لااقل به حرف آدم گوش می‌کرد. چیزی که ایشان داشت فضای باز ذهنی و افق دید گسترده بود، خیلی به زندگی آدم‌ها و عقایدشان کار نداشت. همه را با دید انسانی می‌دید و می‌گفت آنها هم بنده خدا هستند، کاش همه همین‌طور بودند؛ کسانی که مدعی کشیدن گوشه گلیمی از آب گل‌آلود امروزه برای مردم هستند. وقتی خبر رفتنش را شنیدم ، خیلی اذیت شدم.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۸
در انتظار بررسی: ۱۵
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۳:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
خدا رحمتشون كنه
ایراندخت
۱۱:۴۸ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
کویر داغ و پهناور ، کویر از دلش گوهرهای ناب میایند ، کرمان ، یزد ، بیرجند و ......
مهدی
۱۱:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
روحش شاد. یادشان جاودان باد
ناشناس
۱۰:۴۹ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
خدا روحشان را با انبیا و صالحان همنشین فرماید
کاظم زاده
۰۹:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
البته از یک پانش آموخته مکتب امام غیر از انتظار نبود، روح مطهر و متواضع و بلندشون در اعلی علیین با اجداد طاهرینش محشور باشد
انشاءالله
و چقدر زیبا آقای مرادی این تواضع را با بیان شیرینشون به تصویر کشیدند خداوند ایشون را هم برای نسل ما و فرزندان ما با عزت حفظ فرماید انشاءالله
ترابی
۰۹:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
با سلام
مرحوم باستانی پاریزی می‌نویسد که مادر مرحوم دعایی در عراق فوت کرد و امام بر ایشان نماز خواند
این با گفته آقای کرمانی در تناقض است
روایت دیگری هم خواندم که گفته مرحوم پاریزی را تایید میکند
عصر ایران بله ظاهرا منظور این بوده که در آنجا کار می کرده اما چون نقل قول بود دست نزدیم
ناشناس
۰۹:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
سلام
خیلی غلط املایی دارد
عصر ایران گاه غلط تایپی ممکن است ولی املایی نه. اگر موردی تذکر دهید راحت تر اصلاح می شود.
ناشناس
۰۸:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
مرده پرستا ، چرا تا زنده بود خفه خون گرفته بودید. از زنده های سالم می ترسید؟
عصر ایران در حیات هم چند بار دربارۀ ایشان نوشته بودیم. هم به مناسبت 90 سالگی مؤسسۀ اطلاعات هم 41 ساله شدن مدیریت ایشان و هم حواشی دیدار اخیر با آقای رییسی. جست و جو کنید و هر سه به قلم یک نویسنده در عصر ایران در دست رس است. مگر این که لحن شما متوجه نویسندۀ محترم باشد البته اگر حدس می دیم خطااب به ایشان است منتشر نمی کردیم. کل جملۀ شما 12 کلمه است. نصف آن فحش است. این چه فرهنگی است؟ مرده پرستی در اینجا مصداق ندارد ضمن این که دربارۀ فرد درگذشته طبعا بیشتر می نویسند تا زنده مگر اتفاق خاصی در زندگی او رخ داده باشد.
ناشناس
۰۸:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
خدا رحمتش کند در زمان حیاتش نیز آوازه نیکمردی مرحوم ورد زبان خاص و عام بود
سیدضیاء
۲۳:۴۴ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
باسلام و عرض ادب.
خداونداین مردشریف وانسان کامل دردینداری ومردم داری ورعایت انصاف ونگهداراخلاق وزبان درارتباطات انسانی را قرین رحمت الهی خودش گرداند.انشاالله تعالی.
ناشناس
۲۳:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
خدایش بیامرزد که بزرگ مردی بود در میان کوتوله های بزرگ شده...
عباس
۲۱:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
من خیلی مذهبی نیستم...ولی برای این مرد بزرگ از اعماق قلبم فاتحه خواندم. به نیت آرامش روح این مرد. روحش شاد.
ناشناس
۲۰:۴۲ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
خدا رحمتش کنه ، مرگ فصل مشترک همه ما انسانها هست، همه ما انسانها علیرغم سرنوشت متفاوت ، در دوچیز مشترک هستیم ،تولد و مرگ ، ایکاش ،ایکاش قبل از اینکه مرگ به سراغمون بیاد به خودمون بیاییم ،طوری زندگی کنیم که مفید به حال مخلوقات خداوند باشیم ، قدمی برداریم، گره ایی بازکنیم ،مشکلی رو حل کنیم، سنگی رو از سرراه برداریم و نهایتا بعد از مرگمون خاطراتی خوش ،از خودمون برای دیگران باقی بگذاریم ،
ناشناس
۲۰:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
یادشان گرامی سپاس از آقای هوشنگ کرمانی نازنین برای درمیان گذاشتن این خاطره از مرحوم دعایی با مردم و سپاس از شما که متن را بازنشر دادید.
معتقد
۲۰:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
روحشون شاد.
ناشناس
۱۹:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
رحمت خدا بر او که نامش به نیکی در صحیفه روزگار ثبت شد.
ناشناس
۱۹:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
چقدر زیبا بود اشکهایم جاری شد. حیف! از این انسانهای شریف چقدر کم داریم
ناشناس
۱۸:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۶
دعایی واقعا حیف شد! یک انسان به معنای واقعی کلمه. وقتی سیدمحمد را میدیدم یاد جوونیهای سید محمود میافتادم و وقتی سیدمحمود را میدیدم یاد کهنسالی سیدمحمد. خدا سیدمحمود بیامرزه و به سیدمحمد عمر طولانی بده.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200