عصر ایران ؛ کاوه معینفر - قسمت پنجم (آخر) فصل ششم برنامه جوکر هم پخش شد و احساس کردم برنامه جوکر به یک سطح استاندارد قابل قبولی دست یافته است. پرسش این است آیا این مهم به شکلی اتفاقی به دست آمده است یا فکر شده است؟
گره اول پیوند تماشاچی به این برنامه اسم آن است: "جوکر" . اسمی که برای این برنامه انتخاب شده است نشان دهنده چکیدهای از تمام اتفاقات برنامه است، برگرفته از یک زبان دیگر اما آشنا و مصطلح در زبان فارسی و به معنای لطیفهگو. این پرهیز از اضافه گویی و یا ترجمه نسخه جهانی برنامه نشان از هوش سازندگان برنامه جوکر دارد و البته همسو با کلیت برنامه چه به لحاظ معنایی و چه از منظر شکل استفاده از آن.
هر کسی که یک قسمت از برنامه جوکر را دیده باشد، می داند که این برنامه بر اساس یک برنامه خارجی به اسم LOL که مخفف Last One Laughing (آخرین کسی که میخندد) تولید و پخش شده است، به دلیل این که ابتدا هر برنامه این موضوع توضیح داده میشود و چه خوب که این توضیح هم به گونهای خارج از آن چهارچوب رسمی خواندن یک متن است و رگههایی از طنز چاشنی آن شده است.
پس از همین ابتدا تکلیف بیننده روشن است که این برنامه کپی از یک برنامه خارجی است و تمام. صداقت سازندگان در همان شروع برنامه تکلیف مخاطب را روشن می کند، این یعنی گره دوم برای جذب مخاطب.
نسخه آلمانی برنامه LOL (یا همان جوکر ایرانی)
ساده بگویم اگر قرار است کپی هم بکنیم باید به گونهای باشد که در سطح همان اصل برنامه ظاهر شود و علاوه بر آن رنگ و نقشی از جغرافیای خودمان را هم به آن اضافه کنیم. نه این که برای خروج از برچسب کپی یک شمایل در هم شکسته یا کاریکاتوری را از برنامه اصلی به نمایش بگذاریم و یا بدتر این که فکر کنیم شاید کسی از وجود چنین برنامههایی خبر ندارد پس بهتر است بدون هیچ اشارهای به اصل برنامه خود مدعی ساخت چنین برنامهای شویم. که چند بار در برنامههای صداوسیما نمونهاش را دیدهایم و بعد از مدتی لو رفته است که برنامه فلان بر اساس چه برنامه خارجی ساخته شده است و ...
در واقع یکی از دلایل اصلی موفقیت جوکر این است که به اصل برنامه که در کشورهای مختلف هم ساخته شده وافادار مانده است، نکاتی مانند: تعداد شرکت کنندهها (البته در بعضی کشورها 10 نفر است ولی در ایران 8 نفر) ، زمان برنامه و وجود ساعت نشان دهنده زمان ، فضای دکوری که ساخته شده است با وجود آشپزخانه و امکان پخت و پز و اتاق "اونجا" و ... ، بخش جوکر تایم، ورود زامبیها، دادن کارت زرد و قرمز، استفاده میزبان از دکمههای سبز، سفید و قرمز فراخور اتفاقات برنامه و ...
مطلب حائز اهمیت دیگر این است که باز در چهارچوب تمام این اصول حفظ شده از نسخههای خارجی، ایده ها و بخش های جذابی هم خود تیم سازنده جوکر به آن اضافه کردهاند، مانند دعوت از کمدینهای قدیمی و پیشکسوت ایرانی به برنامه که بسیار هم مورد توجه قرار گرفته است یا استفاده از موقعیتها و بازی های ایرانی چون "بده بغلی" یا "یه شپش دارم پش میندازه" و ... با توجه به محدودیت ها و سانسور احتمالی.
علاوه بر این جوکر نشان می دهد شرکت کننده ها که هر کدام به نوعی در زمینه هنرهای نمایشی و علی الخصوص کمدی سابقه ای دارند تا چه اندازه در کار خود خلاق و متبحر هستند و چگونه با استفاده از سادهترین موقعیتها در لحظه میتوانند کمدی خلق کنند مانند: رضا شفیعی جم که در بخش جوکر تایم علیرضا مردانی قرار شد که کوالا باشد و چگونه به سرعت از این نقشی که به او سپرده شده بود توانست استفاده کند و یا نقش خرچنگی که یوسف تیموری بازی کرد و ...
حال شاید جالب توجه باشد که علاوه بر استفاده از بازیگران و چهره های نمایشی ، موقعیتهای بامزه و خنده دار و فرمت کلی برنامه چه عامل دیگری باعث جذابیت جوکر است؟
در جهان درام و نمایش چند عنصر وجود دارد که نویسنده یا کارگردان می تواند با سود بردن از آنها بر جذابیت محصول خود بیافزاید و با کمک از آنها بسته نمایشی خود را تا سر حد امکان توجه برانگیز و یا اصطلاحا دراماتیک کند. فرقی هم ندارد نمایش باشد یا فیلم سینمایی، برنامه رئالیتی شو جوکر باشد یا سریال داستانی. این تمهیدات در اختیار است، استفاده از عناصری چون تعلیق، معما و غافلگیری.
در جوکر استخوانبندی برنامه بر اساس این پرسشهاست که چه کسی می خندد؟ در چه زمانی میخندد؟ این پرسش ها تعلیقی است که تماشاگر را از ابتدا تا آخر برنامه به سوی خود می کشد و همزمان می خواهد جواب این معماها را بداند که چگونه یا چرا می خندد؟ چه اتفاقی باعث خنده او می شود؟
از طرفی دیگر هر لحظه می تواند غافل گیری داشته باشد هم برای شرکت کنندهها و هم برای مخاطبان، مانند کاری که رضا شفیعی جم برای خنداندن علیرضا مردانی در آخرین بخش همین برنامه آخر قسمت فصل ششم با میمیک چهره انجام داد.
برخی اوقات لحظات دراماتیک احساسی هم بوجود می آید که شاید هیچ گاه به ذهن برنامه سازان هم خطور نمی کرد، باز هم در همین قسمت آخر، فصل ششم زمانی که یوسف تیموری به یاد درگذشتگانی چون علی انصاریان، مهرداد میناوند، علی سلیمانی و ... افتاد اشک از چشمانش سرازیر شد و بعد با خنده خود خواستهاش از برنامه حذف شد، اما به احترام آن عزیزان این خنده را کرد و این اتفاق باعث غافلگیری نه تنها مخاطبان بلکه حتی سازندگان و شرکت کنندههای در برنامه شد و تقریبا اشک همه درآمد.
ظرفیتهایی که برنامه جوکر دارد قابل انکار نیست و می توان گفت به خوبی از آن بهره برداری شده است. اما ای کاش کارگردان یا کارگردانان برنامه تا حدی بیشتر دقت میکردند. کارگردانی چنین برنامهای بخش زیادی از آن معطوف به تدوین است. در سینما اصطلاحا 3 نوع کارکرد نما داریم نماهای معرف، کنش و واکنش. هر نما یا پلانی که شما در هر برنامه یا فیلم و ... ببینید جز یکی از این 3 دسته قرار میگیرد.
نمای معرف نشان دهنده موقعیت صحنه، مکان قرارگیری بازیگران و ... است مانند نماهای بازی یا اصطلاحا لانگ شاتی که در همین برنامه جوکر هم میبینیم که به شکل کلی چیدمان یا مکان نشستن شرکت کنندهها و یا خروج و ورود به اتاق "اونجا" ، رفتن به سمت یخچال و ... را در شکل کلی به مخاطب نشان میدهد.
نماهای کنش یا اکشن نماهایی هستند که یک یا چند شرکت کننده در آن عملی انجام می دهند، حرفی می زنند ، سعی در خنداندن دیگران دارند و ...
و نماهای واکنش یا ری اکشن عکس العمل به آن نماهای کنش است مثلا حرکت خرچنگ گونه یوسف تیموری نمایی اکشن است و جمع کردن لبهای شهرام قائدی و سعی در نخندیدن به آن، نمایی واکنشی یا ری اکشن است.
توزیع و استفاده درست از این نماها کاری بسیار دقیق است و حس صحنه را رقم می زند و می تواند تاثیرگذاری آنرا به مراتب بیشتر کند.
شاید بتوان گفت تنها مشکل اساسی برنامه جوکر در این زمینه است. نماهای واکنشی برخی اوقات چنان زیاد می شود که اصل قضیه (اکشن) به اندازه کافی دیده نمیشود. و اصطلاحا همزمانی حسی بین مخاطب و شرکت کنندهها از بین می رود.
مثلا در زمانی که قرار شد رضا شفیعی جم نقش کوالا را بازی کند اگر یکبار دیگر صحنه را ببینید متوجه خواهید شد همین که یک لحظه کوتاه او را در ایفای نقش کوالا می بینیم قطع می شود به خنده و واکنش دیگر شرکت کنندهها و تا حدی این نماهای ری اکشن زیاد است که مخاطب از خندیدن و همراهی با شرکت کننده ها عقب میماند و بسیار دیرتر اصل قضیه را به شکل کامل مخاطب هم میبیند.
پلانهای ری اکشن بسیار مهم هستند اما نه تا حدی که اعصاب بیننده به هم بریزد و داد بزند: اوکی دیدم اینها می خندن و تحت تاثیر قرار گرفتهاند ولی لطفا به من هم نشان بده که به چی می خندن، من هم میخوام ببینم.
اینجا شاید واژه خوبی نباشد ولی اتفاقی که می افتد به گروگان گرفتن مخاطب است که او را مدام منتظر نگه داریم و به اون نشان دهیم که خیلی اتفاق جذابی رخ داد ببین همه دارند از خنده روده بر می شوند و بعدتر مخاطب آن را ببیند. واقعا به آن نیازی نیست چون بسیار سادهتر و تاثیرگذارتر میتوان این صحنهها را مونتاژ کرد.
یا همان لحظه بسیار تاثیرگذار گریه یوسف تیموری ، از همان زمانی که علیمردانی مدل علی انصاریان شعرهایی را میخواند دوربین بر روی یوسف تیموری ماند و دیگر علیمردانی را نشان نمیدهد، چون برنامه ساز خبر دارد که یوسف بعدتر گریه می کند و برایش این صحنه مهم است فقط این نمای ری اکشن را نشان می دهد، ولی اگر همچنان به شکل اکشن/ ری اکشن پیش می رفت و باز علیمردانی را نشان می داد و گاهی تیموری و ... بعدتر می دیدیم که تیموری گریه اش گرفت واقعا غافلگیری و البته تاثیرگذاری بیشتری داشت.
در همین صحنه خیلی زود موسیقی متفاوتی را شروع می کنند که به مخاطب می گوید قراره اینجا فضا عوض شود و دیگر خنده ای در کار نخواهد بود، یا زودتر از رخ دادن اتفاق گریه تیموری در اتاق پایین شهرام قائدی می گوید : "ولی واقعا (یوسف) دلش نازکه ها" سیامک انصاری تائید می کند و ... این پلانها با یک کم حساسیت بیشتر می توانست کمی دیرتر بیاید و ... اگر تاکید بر احساسی شدن صحنه هم داریم تا این حد مدل فیلم هندی نباشد بهتر است.
تمام بحث بر سر این چینش پلانهاست، شاید بگویند عین اتفاقی بود که در برنامه افتاده است اینجاست که به عنوان برنامه ساز اصل دراماتیزه کردن بر اصل اتفاق در دنیای واقع ارجح است. برنامه
آمریکاز گات تالنت را اگر دیده باشید همواره کاری می کنند در هر برنامه یک بار اشکی از چشمان تماشاچی بگیرند یا اگر قرار است
دکمه طلایی زده شود همیشه در آخر برنامه آن بخش را پخش می کنند و جمع بندی با آن آیتم است، قطعا تمام این قضایا فکر شده و چیده شده است، چنان ساده و نامحسوس است که تماشاچی اصلا متوجه آن نخواهد شد.
بهرحال گذشته از این نقد و ایرادی که مطرح شد که آن هم می تواند به استراتژی سازندگان برگردد و قابل حل است، در یک برآورد کلی برنامه جوکر خصوصا در فصل ششم برنامه موفقی است. برنامهای که در خود این حجم از خنده و خلاقیت و قسمتهای جذاب دارد و بتواند اشک هم بر گوشه چشمان مخاطب بیاورد کار بزرگی کرده است.
بهترین اتفاق برای احسان علیخانی این است که خودش در برنامه جلوی دوربین حضور ندارد و به عنوان سازنده آن پشت نشسته است. طبیعتا این قضیه به دلایل مختلف یک استراتژی بسیار درست است که اتخاذ شده است.
چند نکته در این فصل ششم جوکر بسیار به چشم آمد مانند: خنده هومن حاج عبداللهی در زمان دست تکان دادن برای عکاس برنامه، حالت خنده عباس جمشیدی، دلبری های شفیعی جم، بیش فعال بودن یوسف تیموری و آن حرکت آخر و خندیدن خود خواسته و ... اما از همه این ها گذشته متن زیبا و جذابی که محمدرضا علیمردانی برای بخش جوکر تایم خودش نوشته بود عالی بود. علی لک پوریان که به عنوان زامبی در هر قسمت حضور دارد هم بسیار خوب ایفای نقش میکند. فقط همان تیپهای مختلف ادای کلمه پش میندازه در فصل ششم نشان دهنده توانایی اوست.
مهمترین خصوصیتی که دیدن جوکر دارد این است که مخاطب احساس نمی کند مغبون شده است و یا سرش کلاه رفته است برای آن زمان و انرژی و هزینهای که گذاشته است محصول با کیفیتی به او ارائه شده است و این بزرگترین بُرد برای جوکر است. یک موقعیت برد - برد - برد برای هر سه ضلع سازندگان جوکر، پلتفرم پخش کننده و مخاطبان برنامه است و دیگر چه بهتر از این؟
برخی از مردم هم از اساس به برنامه جوکر نقد دارند که در موقعیت حساس کنونی اوضاع اقتصادی جامعه، تحریم ها و ... برنامهای چون جوکر و این همه خندیدن چه جایی از اعراب دارد؟ ولی با احترام به نظر دیگران، ما سالهاست در موقعیت حساس کنونی به سر می بریم و بالشخصه ترجیح میدهم در موقعیت حساس کنونی، چنین برنامهای وجود داشته باشد که هر هفته ساعاتی من را از حجم تلخی های جهان واقع دور کند، تا اینکه چنین برنامهای وجود نداشته باشد.
پیشنهاد میکنیم این مطالب را هم بخوانید:
اگه اولش را ببینی نوشته کپی شده از خارجی ها است
بسیارموشکافانه نوشتید.
کاملا با پاراگراف آخر متن موافقم و به همین دلیل هر هفته این برنامه رو به طور قانونی خریداری و دانلود میکنم و لذت هم میبرم و میگم نوش جونشون:
ما سالهاست در موقعیت حساس کنونی به سر می بریم و بالشخصه ترجیح میدهم در موقعیت حساس کنونی، چنین برنامهای وجود داشته باشد که هر هفته ساعاتی من را از حجم تلخی های جهان واقع دور کند، تا اینکه چنین برنامهای وجود نداشته باشد.
خانواده ما سال گذشته درگیر یک مشکل بزرگ شدیم که فشار آن تقریبا مغز همه را از کار انداخته بود!
با دیدن این برنامه آنقدر خندیدیم که همه چیز به حالت عادی برگشت!
واقعا از همه دست اندرکاران این برنامه تشکر می کنم.
صبح تا شب غم و غصه و حرص و جوش و ناامیدی، اگه کمی هم نخندیم ، رسما دیوانه میشیم