عصرایران؛ مصطفی داننده - «پلاسکو» که سوخت و ریخت، گفتیم که جانی برایش نمانده بود و تاب مقاومت در برابر هٌرم آتش را نداشت اما «متروپل» آبادان چی؟ او که تازه قد علم کرده بود؟ او که میخواست سری در سرها دربیاورد؛ چرا ناکام فروریخت؟
چون پاسخ این سوال را میدانیم منتظر به صف شدن مقصرین در برابر دستگاه عدالت هستیم. حالا میخواهد این مقصر هر نهاد، سازمان یا فردی باشد. عبدالباقی باشد یا شهرداری، شورای شهر باشد یا نظام مهندسی؛فرقی نمیکند، همه در یک خط باید در برابر این فاجعه دردناک پاسخ دهند.
مگر میشود سازه عظیمی با 10 طبقه، بالا برود و این چنین فروبریزد؟ آنهایی که به این ساختمان پایان کار دادند کجایند؟ آن ناظر شهرداری که این پروژه را تایید کرده کجاست؟ چرا همانطور که مثل بلای آسمانی بر سر شهروندی که دو آجر از آجرهای حیاط خانهاش را جابجا کرده، نازل میشوید، سر این پروژه خراب نشدید؟
نهادهای نظارتی کجا بودند که کج رفتن این دیوار تا ثریا را دیدند و دم نزدند؟ چقدر کارشناسان گفتند این زیبا که به آسمان رفته است، فرشته نیست و دیوی است که به زودی روی سر همه ما خراب خواهد شد؛ اما گوش شنوایی نبود تا دوم خرداد 1401 که متروپل آبادان مثل تمام غمهایی که این سالها دیدهایم روی سرمان خراب شد.
چه غمگین که سوم خرداد هم در پیش است. روزی که دلاوران ایران، جان به کف گرفتند و دشمن را از خاک خرمشهر بیرون کردند و امروز باید بفهمیم که در دل آبادان سودجویانی هستند که در لباس هم وطن، خون مردم را در بهترین حالت با سهل انگاری در خیابان امیری آبادان جاری کردند.
امیدوارم که حداقل در این یک مورد بدون هیچ توضیح اضافهای، عدالت برقرار شود. نشود نمایندهای یا مسؤولی بگوید که این یک اتفاق بوده و استثناست و همه ساختمانهای تازه ساخته شده کشور ایمن هستند. این را میگویم چون دیدهایم که نمایندهای گفته است:«بازنشدن ایربگ ۱۰۰ خودرو بین ۹۰۰ هزار آمار ناچیزی است!»
القصه که دلمان برای مردمان آبادان خون است. برای آنهایی که همه مشکلات از آلودگی هوا تا گرانی را تحمل میکنند و امروز هم باید نگران و داغدار آنهایی باشند که زیر آوارهای متروپل دفن شدهاند. این حس را در زمان ریختن پلاسکو به خوبی درک کردهایم. همه منتظر یک خبر از زیر آوار آهن، آجر و آتش بودیم. امید است این بار حداقل آوار کمتر نامهربان باشد.
ما لایق اینگونه راحت مردن نیستیم. ما نباید قربانی مدیران بیکفایت و بیلیاقت شویم، فرقی هم نمی کند، چه برایمان خودرو بسازند، چه بر تولیدات غذایی نظارت کنند، چه مسؤول هوای پاک باشند، چه متولی تائید دارو و چه حاکم ساخت و سازهای خانه ها و مغازه هایمان... به مرگ طبیعی مردن هم گویا قرار است در این سرزمین به "حسرت" تبدیل شود.
پیشنهاد می کنیم پست های زیر را هم ببینید:
من خود مهندسی هستم که ایراد اساسی بر اساتید و فارغالتحصیلان و بسیاری از دانشگاها دارم
نتیجه مدیریت غلط و مهندسی ضعیف و سایر تخصص های فقط امضا کن و پشت میزی چیست؟
درست است ناچیز است چون آن 900هزار هنوز تصادف نکرده اند ،اگر تصادف کنند آمار بالا میرد و اگر بسیاری ساختمانها مورد آزمایش و بررسی قرار گیرند هم همین گونه است.
درست فردای ترور شهید بزرگوار مدافع حرم این ساختمان را ریختند تا موضوع ترور و شهادت کمرنگ شود.
مرگ بر اسرائیل
درود بر رزمندگان روسی
امیدواریم...
دیدن نوک دماغ و روزمرگی بر همه کارهایمان مستولی شده و از نگاه و تفکر سیستمی و بلند مدت خبری نیست و حتی این نگاه را مسخره نیز می کنیم.
قصه غصه دار درازی است عزیز که شرح آن نیز غصه فزون کند!!!
برای لحظه ای خود را تصور کنید یکی از پدران و مادرانی باشید که فرزندان یا یکی از اعضای خانواده در زیر خروارها خاک و آهن و آجر گیر افتاده و شما بدون اینکه کاری از دستتان برآید تنها چشم به آوار دوخته اید که آیا جگرگوشه تان زنده بیرون می آید یا نه!
در گوشه گوشه شهرهایمان این خطر برای همه ما هست و این اتفاق بیخ گوش همه ما و اطرافیان و عزیزان ما وجود دارد.
آقای وزیر، آقای قاضی، آقای مسوول، آقای شهردار، آقای مهندس ناظر... همه شما و همه ما مسوولیم. همه شما و همه ما مقصریم.
همه ما معلم ها همه ما پدر و مادرها همه و همه که بی مسوولیتی را یادگرفتیم و یاد دادیم. سودجویی و زرنگ بازی را دیدیم ودم نزدیم شاید ایول و آفرین هم گفتیم! آخرش شهرها پر شده از مسوول بی مسوولیت، ناظر بی کیفیت، کارمند رشوه بگیر و کارگر ماست مال و حقوق بگیر.... نوبت تو هم خواهد شد.
یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، آخر به دستی ملخک!
آخر به دستی ملخک!