صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۴۰۴۵۷
تعداد نظرات: ۹ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۱ - ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - 19 May 2022

بقایی ماکان و روشن‌فکری دینی؛ «آب و روغن» یا «شیر و شکر»؟!

اقبال شناس ایرانی، روشن فکری دینی را به مخلوط آب و روغن تشبیه می کند و نشدنی. اما چرا تشبیه نکنیم به شیر و شکر؟ شیر، شکر نمی‌شود ولی «شکرین» می‌شود یا نه؟

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر – ارادت و آشنایی 20 سالۀ نویسندۀ این سطور با دکتر محمد بقایی (ماکان) اقبال‌شناس یگانۀ دوران ما مانع آن نیست مدعای ایشان دربارۀ غیر‌قابل جمع بودن روشن‌فکری و دین را نقد کنم.


  این تعبیر که «روشن‌فکری دینی متناقض است» البته تازه نیست و بارها گفته و نوشته شده و حاملان مهم‌ترین جریان فکری بعد از انقلاب هم به آن پاسخ داده‌اند اما این که جناب بقایی ماکان به قصد انکار تعلق محمد اقبال لاهوری به روشن‌فکری دینی دوباره آن را تکرار کند مایۀ شگفتی است.


   ایشان در تازه‌ترین مصاحبه با خبرگزاری کار ایران گفته است:

   «اگر بخواهیم به چیزی به نام روشن‌فکری دینی قائل باشیم یعنی قصدمان این است که دو عنصر نامتجانس را به اجبار و با اصرار به هم مرتبط کنیم و درهم بیامیزیم که چنین چیزی غیرممکن است. چون روشن‌فکری یعنی آن‌چه که مبتنی بر تفکر و اندیشه‌های برآمده از ذهن انسان است. دین هم به روشنی یعنی احکام الهی که در آن دخل و تصرف جایز نیست. این دو مورد مثل آب و روغن باهم آمیخته نمی‌شوند و بنابراین ترکیب نامتجانسی هستند و کسانی که این عنوان را به کار می‌برند به نظر می‌رسد نه معنای درست دین را می‌شناسند و نه مفهوم واقعی تفکرات و اندیشه‌های انسانی را.»


  این گزاره البته به سبب ناکامی‌های متعدد این سال‌ها مدافعان و حامیانی دارد اما به ظاهر متناقض بودن مانع جمع شدن نیست. کما این که به قاعده هنگام تابش آفتاب نیابد باران ببارد اما دیده‌ایم می‌بارد!


   با این نگاه گزارۀ «آب، یخ می‌زند» هم نادرست است چون ذات آب، روانی و میعان است نه جمود اما دیگر کسی بر سر یخ زدن و انجماد آب شک ندارد.


   بله، روان‌شناسی اسلامی نادرست است. چون روان‌شناسی از «اعتماد به نفس» می‌گوید و دین از«اتکال به خدا» و درست‌تر آن است که گفته شود روان شناسی مسلمانان. یا اقتصاد اسلامی چون ذات اقتصاد سودجویی است. یا ادبیات اسلامی. چون کلمۀ محوری ادبیات، عشق است. واژه‌ای که حتی یک بار در قرآن نیامده و باید گفت اقتصاد مسلمانان یا ادبیات مسلمانان.


   نسبت روشن‌فکری و دین اما چنین نیست. چون به تعبیر دکتر سروش، اینجا صحبت از «اتصاف» است نه «انقلاب ماهیت».


   فرض دکتر بقایی و منتقدان دیگر بر تناقض این دوست ولی روزگاری جمهوری و اسلام هم متناقض شمرده می شدند و به همین خاطر روحانیون با ایدۀ رضاشاه برای برپایی جمهوری مخالفت کردند.  شاپور بختیار هم می‌گفت جمهوری، اسلامی نمی‌شود و اسلام، جمهوری نمی شود. 


  اگر یک قرائت از دین بود بله. اما وقتی یک قرائت نیست امور به ظاهر متناقض کنار هم قرار می‌گیرند.


   مشکل دیگر استدلال آقای ماکان استفاده از تمثیل «آب و روغن» است. خوب، اگر بنا بر مثال باشد چرا آب و روغن؟ چرا تشبیه نکنیم به شیر و شکر؟ بله، بر اثر آمیختن شکر به شیر، آن شیر به شکر تبدیل نمی‌شود ولی «شکرین» می‌شود یا نه؟ قرار نیست تغییر ماهیت بدهد که بگویند نمی‌شود؟


مشرب ایرانیان اساساً پس از پذیرش اسلام همین جمع متناقض‌ها بوده تا جایی که پتروشنفسکی می‌گوید شراب در ایران با وجود منع اسلام باز برنیفتاد و شاهان صفوی هم می‌نوشیدند. دست کم شاخص‌ترین آنان.‌ شاید بگویید ریا می‌کرده‌اند ولی نمونه‌های تناقض کم نیست.  زندگی ایرانی بر تناقض استوار است.


  مثلث، هشت ضلعی نمی‌شود چون ذات آن سه ضلعی است ولی بنیان روشن‌فکری مگر بر عقل نیست؟ خوب، شخص دین را با عقل می کاود. چه اشکالی دارد؟


  روشن‌فکری دینی خوب است یا بد و آقای ماکان دوست دارد یا نه یک بحث است اما این که «نمی‌شود :بحثی است دیگر. اتفاقاً نمایندگان بسیار سرشناسی هم دارد و «شده است».  بگویید دوست ندارم یا بگویید مردم را گمراه می‌کنید اما نگویید نمی شود چون هست و چون روشن‌فکری یک جلوه ندارد. 


   در قورمه‌سبزی نباید بادمجان انداخت ولی گیلانی‌ها می‌اندازند و خیلی هم خوش‌مزه می‌شود. البته بادمجان رشت هم گوشتی‌تر و خوش‌مزه‌تر است. ممکن است کسی بگوید من دوست ندارم. اما نمی‌تواند بگوید نمی‌شود. چون داریم می‌بینیم که می‌شود!


   اگر به استناد آب و روغن بگوییم نمی‌شود با تمثیل شیر وشکر هم می توانیم بگوییم می‌شود!


پدیده های متناقض فراوان است و جهان ما جهان تناقض‌هاست و این تصور که هر که یک بُعد داشته باشد خطاست. قاعدتاً یک فوتبالیست نباید فعال سیاسی باشد اما مشهورترین فوتبالیست‌های ما گرایش سیاسی داشتند. شاخص‌ترین آنها هم پرویز قلیچ‌خانی.


  مرجعیت تقلید هم با حکومت متناقض بود اما امام خمینی هم مرجع بود هم حکومت تشکیل داد.


   حتی در قرن سه یا چهار مدتی نماز را به فارسی می‌خواندند. خود کلمۀ «نماز» یا واژۀ «خدا» به جای «الله» ابداع ایرانیان است و کم نیستند کسانی که ترجمۀ «الله» به «خدا» را درست نمی‌دانند چون الله اسم خاص است و پیامبر همۀ خدایان غیر الله را نفی کرد و تنها تعبیر «الرحمن» را که در سورۀ مریم به جای رب بسیار به کار رفته در کنار‌الله به رسمیت شناخت.


  اگر بخواهیم دنبال تناقض‌ها بگردیم و تنها یک روایت را بپذیریم داستان طولانی می‌شود.


   جدای اینها اما با نگاه واقع بینانه و رئال یک لحظه تصور کنید اگر روشن‌فکری دینی نبود کدام قرائت‌ها دست بالا داشتند و هیچ اندیشیده‌ایم چرا داعش و طالبان در ایران زمینه‌ای ندارند؟


   زن سنتی به تعبیر شریعتی، مطبخی بود و زن مدرن باز در بیان او عروسکی. ‌ روشن‌فکری دینی با ابداع «مانتو» که اول بار یک دانشجوی دختر مدرسه عالی دختران فرح (‌دانشگاه الزهرای کنونی) به نام محبوبۀ متحدین و تحت تأثیر اندیشه‌های شریعتی پوشید موضوع را حل کرد تا بین چادر و بی حجابی راهی بیابد.


   کار روشن‌فکری دینی همین تلفیق‌ها بوده است. بله، خیلی‌ها می‌گویند شریعتی و بازرگان فریب‌مان دادند و سخنان دیگر که با تشدید بحران‌های معیشتی و ناکارآمدی‌ها خصوصاً با روی کار آمدن تازه کارها بیشتر هم می‌شنویم.


   سینمای اسلامی نداریم چون ذات سینما کاری با این دین و آن دین ندارد و از جنس دیگر است اما سینمای مسلمانی داریم. کاری که مجید مجیدی انجام می‌دهد.


اما چرا روشن‌فکری دینی نداشته باشیم؟ مگر قرار است روشن‌فکری با انکار خداوند و ادیان شناخته شود؟


   هیچ به این اندیشیده‌ایم که اگر روشن‌فکری دینی نبود خیلی از سخنان مشمول ارتداد شناخته می‌شد؟ روشن‌فکری دینی اما این مجال را می‌دهد هم قرائت سنتی را تکرار نکنی و هم متهم نشوی.


   این گفتار در دفاع از روشن‌فکری دینی نیست. در متناقض ندانستن این ترکیب است. چطور کسی از عنوان حزب مشهور آلمان (‌دموکرات مسیحی) تعجب نمی‌کند؟ چون می‌شود هم مسیحی بود هم دموکرات.


آقای بقایی می‌تواند بگوید من روشن‌فکر سکولارم و هیچ اعتقادی به روشن‌فکری دینی ندارم اما این حرف جسارتی می‌خواهد که با روحیۀ محافظه‌کار ایشان سازگار نیست از این رو به روشن‌فکری دینی می‌تازند و می‌گویند متناقض است و اگر مورد سؤال قرار گیرند می‌توانند بگویند از خلوص دین دفاع کردم.


یگانه چراغ در افغانستان تاریک امروز و گرفتار تحجر سیاه طالبان را چه کسی روشن نگاه داشته است؟ جز احمد شاه مسعود که یکی از مصادیق روشن‌فکری دینی است.


سنت حکومت‌داری به شیوه‌ای دیگر را دهۀ 70 کدام جریان به راه انداخت؟


به تعداد آرای روشنفکران سکولار در انتخابات خبرگان قانون اساسی در مرداد 58 نگاه کنید. وزنی نداشتند. تمام این بحث‌ها و چالش‌ها را روشن‌فکران دینی به راه انداخته‌اند. اگر متناقض است و نشدنی پس چرا این همه زایش دارد؟! سروش و آقاجری و مجتهد شبستری و آرش نراقی بیشتر موج راه انداخته‌اند یا روشن‌فکران سکولار؟ ممکن است بگوببد خود اینها هم از آرای قبلی عبور یا عدول کرده اند. باشد. ولی وجود داشته که حالا گذشته‌اند.


همان‌طور که آب را با روانی و میعانی آن می‌شناسیم اما یخ می‌زند، روشن‌فکری هم می‌تواند دینی باشد یا نباشد. آقای بهاءالدین خرمشاهی هم این تعبیر را دوست ندارد و روشن‌فکر دین‌دار را ترجیح می‌دهد اما نمی‌گوید متناقض است.


  مهم‌تر از این مباحث نظری اما همان است که اشاره شد. درغیاب روشن‌فکری دینی امکان این همه تنوع و همین ابراز مخالفت هم نبود و کار برای اهل اندیشه از آنچه هست هم سخت‌تر می‌شد.


  داستان روشن‌فکری دینی برای من فارغ از تناقضی که به باور دکتر بقایی ماکان ذاتی است و نزد کسانی نه و جنبه وصفی دارد یادآور این سخن مولاناست:


  مسلمانان! مسلمانان، مسلمانی ز سر گیرید
  که کفر از شرم یار من مسلمان‌وار می‌آید...

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۲۹
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۶:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
دین دارای خطوط قرمز است وتفکر خردمندانه مرز وخط قرمز نمیشناسد، پس جناب ماکان صحیح میفرمایند و انچه نویسنده این مقاله استنتاج کرده شاید نام " سفسطه "گیرد.
بیژن
۱۵:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
درست این است که بگوییم،نو اندیش دینی بجای روشنفکر دینی.
برای واژه روشنفکر تعریف های متفاوتی است
ناشناس
۱۳:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
سلام . خیلی جالب و شگفت انگیز بود این نظر دکتر بقایی! کسی که به خوبی از پس ترجمه اثر ماندگاری مانند «بازسازی اندیشه دینی در اسلام« بر می آید، چگونه نتوانسته در وجود اقبال تحقق عملی و علمی این روشنفکری دینی را بیابد؟ زیرا بنیاد روشنفکری دینی بر احیای دین در هر عصری است و قطعا اقتضائات علمی و شرایط محیطی در این احیاگری نقشی اساسی دارد. به این خاطر است که در کتاب اقبال متفکران مهم دوران او حضور دارند: از هانری برگسون تا آلبرت اینشتین. از این جهت این مسئله از طرف جناب دکتر بقایی جالب است که می توانی مترجم آثار یکی از اثرگذاراترین متفکران و احیاگران در دوران مدرن باشی و خودت به روش و کار او اقبالی نداشته باشی!‌
ناشناس
۲۲:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۰
منظور دکتر بقایی اصل «روشنفکری» و «دین» است که به هیچ عنوان جمع نمی‌شوند، به همان دلیل محکمی که اشاره کرده است. آنچه که آقای خدیر می‌گویند، سخن دیگری است که مورد قبول عقل است، یعنی: می‌توان گفت «در بین دینداران، افراد روشنی وجود دارند.» با این حساب، «روشنفکر دینی» ترکیب نادرستی است، اما «دینداران روشن اندیش» ترکیب درستی است.
دین بما هو دین (قرائت اصلی که مبتنی بر قرآن، حدیث و اجماع است)، روشنفکری را نمی‌پذیرد. ولی برخی دینداران با انجام برخی تعدیلات، «قرائتی دیگر» تولید می‌کنند که البته محل مناقشه است.
ناشناس
۲۲:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۰
درود بر شما چه امعان نظریه مباحث الفاظ دارید و خیلی عالی قلم فرسایی می کنید دست مریزاد
ناشناس
۱۱:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۰
تمام مثالها قیاس مع الفارق بود
ناشناس
۱۰:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۰
روشنفکری دینی یعنی به دین نگاه عقلانی داشتن و امکان دارد اما مساله این است که در موضع قدرت همیشه مغلوب مراجع سنتی دینی است و احساس بی فایدگی از آن شکل می گیرد
ناشناس
۲۲:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۹
احسنت
ناشناس
۱۸:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۹
عجیب نیست که از ذهن معتقد به روشنفکر(ی) دینی چنین نوشته متناقضی هم بیرون بزند. مثالها هم بیفایده اند. روشنفکری فرزند روشنگری است و به بیان کانت، روشنگری مبتنی است بر جسارت در به کاربستن فهم خویش. اما، قطعا نویسنده می داند که ابتنای دین بر تعبد، سرسپردگی و «ایمان» است. عاقلان دانند.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200