عصر ایران ؛ کاوه معینفر - در چند روز گذشته آمار فروش فیلم ها در سینما و اکران نوروزی منتشر شد و اعلام شد که اکران نوروزی امسال فروش چشمگیری نداشت و تمام مخاطبان سینمای ایران در ایام نوروز به 900 هزار نفر هم نرسید.
طبیعتا این یک زنگ خطر برای سینمای ایران است ولی دلیل این استقبال کم چه میتواند باشد؟ مشکلات اقتصادی که گریبانگیر اکثریت جامعه است، عوارض ناشی از 2 سال شیوع کرونا در جامعه، فیلمهای اکران شده در ایام نوروز، شکل اکران فیلم ها ، تبلیغات قدیمی و از مد افتاده، حمایت نکردن تلویزیون از سینما و ...
با یک بررسی متوجه می شویم تقریبا نصفی از همین تماشاگران نوروزی فقط برای دیدن فیلم سگ بند که یک کمدی است به سینما رفته اند. پس در واقع اگر فیلمی مدنظر تماشاگر باشد بهرحال مخاطبان برای دیدن آن به سینما میروند، حال پرسش بعدی این است که چه فیلمی مورد توجه مخاطب است؟
با توجه به جمیع جهات و اتفاقات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی جامعه ایران به نظر می رسد مخاطب امروز بیشتر از کارگردان فیلم، بازیگران آن و یا موضوع فیلم به دنبال لذت بردن از آن دو ساعتی است که در سینما وقت میگذراند.
به قولی تماشاگر فعلی در زندگی واقعی چنان به ستوه آمده و از هر جهت با مسائل و مشکلات عدیده گرفتار است که به دنبال تفریحی است که او را از این ورطهای که در آن گرفتار شده است دور نگه دارد. اخبار تلویزیون، سایتها، فضای مجازی و ... بیشتر از هر زمان دیگری القا کننده نا امیدی و تاکیدی بر وجود انواع و اقسام مشکلات و گرفتاریهاست، پس یک فرد در جامعه امروز اگر زمان فراغتی داشته باشد سعی دارد در آن چند ساعت از روزمره زندگی دور شود. بگوید، بخندد و ... در یک کلمه خلاصه کنم که میخواهد لذت ببرد. چون لذت بردن از زندگی سخت شده است.
در اوج دوره کرونا که آمار فوتیهای رسمی در کشور بیش از 500 نفر بود، علی رغم اعلام و حکم بر بسته بودن اماکن عمومی ، تفریحی، ورزشی و ... دوستانی را می دیدم که به سفره خانه هایی رفته که به صورت مخفیانه باز بودند و مافیا بازی می کردند. اگرچه ترس کرونا وجود داشت اما لذت بازی کردن و دور هم جمع شدن و ... خواست بسیار قویتری حتی از ترس ابتلا به کرونا بود.
هم اکنون که کرونا فروکش کرده و سینما هم باز شده اند از چند نفر پرسیدم که چرا به سینما نمی روید، جواب یکی از این افراد جالب توجه بود و گفت: «به جای رفتن به سینما میرم قلیون میکشم» پرسیدم چرا قلیون اصلا این چه نوع مقایسه است؟ جواب داد: «به جای اینکه برم در یک سالن یک فیلم ضعیف ایرانی ببینم که اعصابم را بهم بریزد، با دوستانم و دوستان دوستانم (طبیعتا دختر و پسر) به یک جایی می ریم، قلیون میکشیم و میگیم و می خندیم و ... فیلم هم بخوام خارجی دانلود میکنم» و البته اضافه کرد: «من دیگر فیلم نمیبینم فقط سریال یا مینی سریال می بینم» گفتم پس دیگه سینما نمی ری؟ جواب داد «چرا میرم» پرسیدم آخرین فیلمی که در سینما دیدی چی بوده؟ گفت: «دینامیت و قهرمان که فیلم فرهادی خیلی اذیتم کرد و اعصابم بهم ریخت، ولی فیلم خوبی بود و با دینامیت کلی خندیدیم.»
مخاطب امروز برای دیدن فیلمی به سینما میرود که از آن لذت ببرد حال می تواند این فیلم یک کمدی باشد و یا یک فیلم مطرح مانند قهرمان فرهادی. درست است که جنس این لذتها فرق دارد و اولی کمدی است اما دومی به دلیل معروفیت بیش از حد کارگردان و پوشش خبری گسترده قهرمان و حاشیه های ریز و درشتی که از زمان جشنواره کن و جایزه بردن تا زمان اکران به همراه داشت توانسته مخاطب را به سینما بکشاند.
حال با توجه به این اتفاقات بعید است که فیلمی غیر کمدی در سینمای ایران به فروش 12 میلیاردی قهرمان دست یابد. اما فیلم های کمدی همچنان فروش خواهند کرد به همان دلیل ساده ای که گفتم.
نکته اینجاست که در چنین شرایطی باید چه استراتژی اتخاذ شود که مخاطب دوباره به سینما برگردد؟ همه اهالی سینما، سازمان سینمایی و ... باید به این قضیه فکر کنند.
هنر سینما هنوز طرفدار داره مکان سینما کم طرفدار شده
راه حل سینمای ایران ادبیات غنی قدیمی ایران هست، مثلا داستان های شاهنامه به صورت جلوه های ویژه قشنگ بتونن درست کنن، من یکی با کله میرم سینما و یا داستان پادشاهانی مثل کوروش باشه و تاریخ کهن ایران رو بیان کنه وگرنه ترجیح به دانلود فیلم هالیوودی هستش!
فکر کن یک سینما باشه قلیان آزاد!
طوری ساخته بشه بدون خطر آتش سوزی ملت بتونند قلیان بکشند.
هم فیلم باشه، هم چای و قلیان!