یک جرمشناس میگوید: ما باید اصلاح قانون داشته باشیم به این معنا که قتل یک جنبه خصوصی دارد که همان اولیای دم است و ما هم احترام بگذاریم، ولی یک جنبه مدعی عمومی و دادستانی دارد یعنی کشور و حکومت از طرف مردم باید حق خودش را از این مجرم بستاند ما حتما دنبال اعدام نیستیم، ولی این فرد حتما باید از طرف عموم مردم مجازات در خور جرمش شود.
به گزارش سلامت نیوز: یک هفته از وقوع یکی از سبعانهترین جنایت کشور میگذرد. جنایتی که طی آن شوهری ۲۱ ساله، مونا حیدری همسر نوجوان و ۱۷ سالهاش را سر میبرد و سر او را به خیابان به نمایش میگذارد تا همفکران شیطان صفتش از دیدن صحنه لذت ببرند.
داستانها درباره این ماجرا بسیار است. اما هر چه هست این زنکشی به نام غیرت و آبروی مردانه انجام شده است. خانواده همسر سعی میکنند نشان دهند که دختر نوجوان زنی خوشبخت بوده که به همسر مهربانش خیانت میکند. دیگری میگوید مونا کودکهمسر تحت خشونتی بوده که به زور و علیرغم میل باطنیاش بر سرسفره عقد نشانده شده است.
ماجرا هر چه هست تصمیم دختر به فرار از خانواده است و رفتن به کشور همسایه به امید زندگی دیگر. مردم جامعه هم دو گروه شدند عدهای که قاتل را قهرمان میدانستند و عدهای که او را یک ضدقهرمان و جانی بر میشمردند. نکته آنکه بسیاری از افراد حاضر در ساختار حاکمیت نیز سعی کردند ماجرا در حد انداحتن تقصیرها بر گردن فضای مجازی یا مورد ظلم قرار گرفتن یک مرد و غیرتی شدنش تقلیل داده و حتی از عمل شنیع قاتل حمایت کنند.
اما ریشه این توحش و حمایت از آن را باید از آموزههای غلط و مالکانگارانه نسبت به زن دانست که روزگاری در برخی جوامع کارکردی قوی داشته است و بعدها در پس جنگها و مهاجرتها و جابهجاییهای جمعیتی در بخشهایی از کشور نیز ریشه گرفته است.
تاثیر فشارهای اجتماعی بر زنکشی
با دکتر رضا غنیلو عضویت علمی دانشگاه و کارشناس رسمی دادگستری درباره ریشههای روانی و اجتماعی ارتکاب زنکشی و قتلهایی که به دلیل نگاه مالکانه به زن و به بهانه آبرو انجام میشوند گفتگو کردیم.
غنیلو به سلامتنیوز میگوید: ریشه این موضوع انتقال ارزشهای بسیار کهن وغیرعقلانی نسلهای گذشته و نسل دیروز به نسل امروز است، ارزشهایی که در زمان خودش کاربرد داشته است، مثلا قبیله میخواست از نژاد، ژن و هویت خودش محافظت کند. در گذشته و در برخی جوامع زنان جزو املاک، دارایی و اموال قبیله بودند و قبیله سعی میکرد از مال خودش محافظت کند بنابراین دست به تابوسازی و ایجاد خطوط قرمز مقدس میکرده است تا کسی از این خطوط تجاوز نکند و مجازاتهای وحشتناک هم تعیین میکردند.
ریشه این توحش و حمایت از آن را باید از آموزههای غلط و مالکانگارانه نسبت به زن دانست که روزگاری در برخی جوامع کارکردی قوی داشته است و بعدها در پس جنگها و مهاجرتها و جابهجاییهای جمعیتی در بخشهایی از کشور نیز ریشه گرفته است.
وی با بیان اینکه ما در آن دورانها نیستیم و آن ارزشها هم دیگر ارزشهای ما نیست، عنوان میکند:، اما متاسفانه به صورت نسلی از بزرگترها، پیرمردها و پیرزنها به نسل جدید انتقال مییابد هر چند که خیلی کم شده است. ما در اینجا با مفهومی با عنوان فشار اجتماعی مواجه هستیم، چیزی که ما به زبان عامیانه به آن آبرو میگویند در این نوع مسائل مهم است، هر وقت کسی گفت آبروبم رفت یعنی با یک فشار اجتماعی مواجهیم.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: همانطور که اشاره کردم فشارهای اجتماعی از ارزشهای کهن به وجود میآید یعنی شاید اگر فرد با زن خودش زندگی میکرد و اجتماع، فامیل وقوم وقبیلهای نداشت حتی بر فرض اینکه تخلفی (چون چنین چیزی اثبات نشده) هم بود شاید میتوانست به خاطر مسائل عاطفی یا به خاطر وجود یک فرزند از آن خطا بگذرد و بخشش کند، ولی وقتی فرد با فشار اجتماعی، فشار خانواده، اقوام وفامیل مواجه میشود مخصوصا در طبقات پایین اجتماع که معمولا تحصیلات پایین و وابستگیهای سنتی زیاد است، فرد نمیتواند در برابر این فشار مقاومت کند.
اقدامات خشن غیر قانونی پشت سپر کلمهای به نام غیرت
غنیلو اضافه میکند: تفسیر غلط و اقدامات خشن غیر قانونی پشت سپر کلمهای به نام غیرت بر اساس آموزشهای ناصحیح در خانواده و طایفه یک سوی قصه است. اما یک طرف دیگر ضعف قوانین کیفری وحمایتی است. هر اجتماعی دوست دارد آنگونه که خودش میخواهد زندگی کند، ولی درجامعهای بزرگتر که مملکت یا کشور است نمیشود هر کس ساز خودش را بزند و قوانین در کشور برای همه یکسان و مساوی تصویب میشوند و همه افراد مجبورند از آن تبعیت کنند.
وی با بیان اینکه بخاطر مصلحتها نباید در برابر برخی خطاهای بزرگ چشممان را ببندیم یا مماشات کنیم، اظهار میکند: اگر قوانین کیفری کشور همراه با آگاهسازی مردم و بهویژه نسل جدید باشد و این قوانین تقویت وعملیاتی شوند ما شاهد خواهیم بود که اینگونه مسائل و مباحث که در گذشته خیلی بیشتر بوده است به شدت کاهش مییابد و همین میزان را هم شاهد نخواهیم بود.
این جرمشناس خاطرنشان میکند: در جوامع بسیار کوچک گذشته این ارزشها را درست یا غلط مقرر کرده و بقیه هم از آن پیروی کردهاند و نهادینه شده است، اما امروز در جوامع بزرگ چند میلیون نفری و در عصر انفجاراطلاعات و ارتباطات و انتظارات زندگی میکنیم و بسیار طبیعیست که نمیشود با عرفهای قبیلهای این جوامع بزرگ را مدیریت کرد.
وی توضیح میدهد: در قوانین ما صاحب خون یا صاحب جان را، ولی آن شخص میشناسیم مثلا اگر پسر کشته شود پدرش و اگر پدر کشته شد پسرش، ولی خون است. در گذشته با رضایت، ولی دم، قاتل بخشیده میشد، ولی امروز در دنیا قتل بجز جنبه خصوصی وشخصی، جنبه عمومی نیز دارد. در ادبیات ما گفته شده که بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک پیکرند. در منابع دینی هم عنوان شده که اگر فردی کسی را بکشد یعنی تمام اجتماع را کشته و اگر کسی را نجات دهد گویی کل انسانها را نجات داده است.
این کارشناس رسمی دادگستری تصریح میکند: حالا اگر فردی مرتکب قتل شد آیا همین که وارث مقتول رضایت دهد دیگر تمام است و قاتل باید آزاد شود؟ پس حق اجتماع چه میشود؟ مخصوصا در جرائمی که احساسات عمومی جریحهدار شده، خشونت را به جامعه تزریق و احساس امنیت نیز افت میکند. در قتلهای مشهوربه حفظ آبروی عشیره چقدر احساسات عمومی نه تنها در ایران بلکه در جهان جریحه دار شده است؟ آیا این مجازات ندارد و اگر پدر آن دختر رضایت بدهد تمام است و باید این فرد هم مانند افراد قبلی آزاد شود؟
تفسیر غلط و اقدامات خشن غیر قانونی پشت سپر کلمهای به نام غیرت بر اساس آموزشهای ناصحیح در خانواده و طایفه یک سوی قصه است. اما یک طرف دیگر ضعف قوانین کیفری وحمایتی است.
جنبه عمومی جنایت باید پیگیری شود
وی تاکید میکند: ما باید اصلاح قانون داشته باشیم به این معنا که قتل یک جنبه خصوصی دارد که همان اولیای دم است و ما هم احترام بگذاریم، ولی یک جنبه مدعی عمومی و دادستانی دارد یعنی کشور و حکومت از طرف مردم باید حق خودش را از این مجرم بستاند ما حتما دنبال اعدام نیستیم، ولی این فرد حتما باید از طرف عموم مردم مجازات در خور جرمش شود.
این جرمشناس درباره نتیجه فقدان مجازاتهای متناسب با جرم انجام بر تکرار جرم در جامعه عنوان میکند: اگر یک فرد جاهل و فاقد فرهیختگی از اول بداند برای کارش مجازات و تنبیهی وجو ندارد مانند آن است که مانع ارتکاب جرم را از سر راهش برداشتهاند. قوانین به این دلیل وضع میشوند که هر کس به میل خودش عمل نکند.
وی با اشاره به اینکه درگذشته در برخی جوامع پیشفرض این بوده است؛ زنی که ازدواج میکند حق و ملک مردی است که با او ازدواج کرده است وقتی این تصور که در گذشتههای دور بوده است همچنان در برخی مناطق جاری است، کودک تحت این آموزهها شخصیت و تفکرش شکل میگیرد بنابراین اگر فردی که با این آموزههای نادرست پرورش یافته است تصور کند به ناموسش تعدی شده است حتی اگر در حد شایعه چنین چیزی شنیده شود فکر میکند به مالش تجاوز شده است و طبعا خودش را مجاز میداند که به هرشکلی که تمایل دارد و این آموزهها تایید میکند عمل کند.
ازدواج را هم مانند هر قراردادی تنها میتوان فسخ کرد
غنیلو توضیح میدهد: برخلاف این آموزهها، در قانون مدنی ازدواج نوعی قرارداد است و اگر یکی از طرفین از قرارداد تخطی کنند و این موضوع اثبات هم بشود قرارداد فسخ میشود و اگر هر کدام از طرفین احساس کند دچار ضرر و زیان مادی و معنوی شده است میتواند از محکمه دادخواهی کند این آن چیزی است که در قاعده قرار دادها گفته میشود. در هر قراردادی حتی اگر یک نفر ۱۰۰ درصد حق داشته باشد به واسطه چنین حقی اجازه و حق حذف طرف مقابل را ندارد یعنی در قانون قرار دادهای مدنی چیزی به نام حذف نداریم. این مسالهایست که باید به نسل جدید آموزش داده شود.
وی با اشاره به اینکه درعصر حاضرمرجعیت تربیتی از دست پدران و مادران خارج شده است، میگوید: به اعتقاد من این مساله باعث میشود نسل آینده تمام این ارزشهای غلط را به فراموشی بسپارد، اما این موضوع یک زمانی طول میکشد؛ که باید این دوران گذار مدیریت کنیم. نسل جدید از لحاظ فضای مجازی، تحصیلات، مسافرتها و ارتباطاتی که با خارج از کشور دارد به شدت در حال عقلانی شدن است. امروز مردم همان مناطق هم به یک چنین رفتاری با تعجب نگاه میکنند و بسیاری از آنها شوکه شده بودن دولی اگر همین اتفاق ۳۰ سال پیش در همین مکان میفتاد مردم برای فرد قاتل دست میزدند وهمراهش به کلانتری میآمدند و دیهاش ار پرداخت میکردند. کاهش تعداد مشوقین این نوع جنایات نشان میدهد که ما در دوران گذار هستیم و قطعا نسل آینده از این مرحله با موفقیت عبور میکنند و پیروز میشوند.